درسهایی برای جهان پساکرونا
حسین شاهید
بی شک امسال برای همه هموطنان سالی سرشار از بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اخیراً نیز امنیتی بوده است که همگان به نسبتی با آن مواجه بوده و هستند اما در این روزهای پایانی سال بحران جدیدی به نام کرونا پدید آمد. فارغ از جنبههای مختلفی که میتواند در مورد شیوع، مقصرین و ناجیان اش تحقیق و بررسی نمود، چند نکتهای که به ذهن نگارنده در خصوص درسهای اخلاقی و عقلانی این بحران میآید که میتوان به آن اشاره نمود، چرا که شاید بحرانها برخی اوقات زمان مناسبی برای باز دیدن خویش و جامعه باشند و چرا که غالباً پدیدهها چه خوب و چه خبیثانه در صادقانهترین شکل خود در این برهههای تاریخی بروز و ظهور نمایند از این روی به این چند نکته در ادامه اشاره میشود.
-
حال خوب برآیند یک جامعه است
بحران کرونا به ما آموخت که حال خوب ما بستگی به حال خوب دیگری دارد. در یک اجتماع اگر حال آدمهای اطرافمان خوب نباشد حال ما هم خوب نخواهد شد. پس برای حال خوبمان باید دیگری را ببینیم. چرخه انتفال ویروس کرونا همانند چرخه بی عدالتی، خشم و نفرت میماند که اگر فرد قرنطینه و اصلاح نشود همانطور این چرخه ادامه خواهد داشت و افراد بیشتری را مبتلا خواهد کرد.
این روزها بیش از هر زمانی دیگر برای مصون ماندن از این بیماری موارد بهداشتی و پیشگیرانه رعایت میشود و افراد بی توجه و مسخره کننده این حساسیتها، نه تنها به عنوان افرادی باهوش تلقی نمیشوند که بهعنوان افرادی غیر عقلانی توسط جامعه به حساب میآیند که امنیت و سلامت خود و دیگری را به خطر میاندازند.
این روزها جامعه هوشیار است و به محض آنکه علایم بیماری توسط یکی از شهروندان بروز میکند همگان حساس میشوند حالش را میپرسند و سعی میکنند تا به اولین مرکز درمانی اطلاع دهند تا این چرخه در جامعه تداوم نیابد، اما باید ببنیم ما در مورد نیکوکاری شفقت و خیر اندیشی هم اینگونه هستیم؟ و این حساسیتها را در پیشگیری و توجه به دیگری مدنظر داریم؟ چراکه کرونای اخلاقی کشنده و رنج آورتر است و اگر روزی حواسمان به چرخه انتقال آن نباشد به هشداری اپیدمی ملی دچار خواهد شد.
پس باید برای حل این بحران از روشمان در برابر کرونا درس بگیریم و زین پس به اندازه حفظ بهداشت جسمی بهداشت روانی و اخلاقیمان را جدیتر بگیریم.
-
عقلانیت گرایی و حقیقت جویی
یکی از مواردی که این روزها بسیار به چشم میخورد مسئله خرافات و باورهای عقل ستیزانه است که به مرحله عرضه و مواجهه با حقیقت رسیده به صورتی که به جامعه نشان داده شد که اگر سعی بر حفظ اصول دینی دارید باید در حدود معرفی شده از سوی خودش گام بردارید، نه خرافه پردازی با نیتهای مختلف؛ هرچیزی را باید سرجای خودش به کار گرفت و از آن در حدود امکانات خودش انتظار داشت و رؤیاپردازیهای عقل ستیزانه را به کناری نهاد که این هم برای حفظ آن دستگاه ضروری است و هم از بروز اختلال و یا سواستفاده های عدهای به نام باورهای دینی و سودجویی از آن جلوگیری خواهد نمود.
-
مرگ آگاهی و تنهایی
دو مسئلهای که هم مورد توجه روانشناسان اگزیستانسیال است و هم مورد توجه الهیدانان و فلاسفه، مسئله مرگ آگاهی و تنهایی است. تا جایی که برخی مرگ را مهمترین سرچشمه اضطراب توصیف کردهاند و شاید مهمترین چالش معنای زندگی و نیز تنهایی وجودگرایانه را که بسیار مورد بررسی قرار دادهاند.
این روزها با دیدن صحنههای دلخراش از فوت افراد مبتلا به این بیماری مرگ آگاهی بیشتری در اذهان مختلف پدید میآید و اضظراب ناشی از مرگ نیز توسط جامعه درحال بازخوانی است، اما شاید اگر این مواجهه به درستی اتفاق بیفتد به گفته آروین یالوم نه تنها رنج آور نباشد که پس از اتمام آن بحران و مواجه بسیار زندگی و زیستن را ارزشمندتر کند.
بعد از آن افراد با مواجهه ذهنی با این پدیده به رنجهای کوچک زندگی ناشی از مسابقهها در ساحت عمل و مقایسهها در ساحت نظر با دیگران پایان دهند و بیشتر به آرامش، شادی، امید و رضایتمندی خویشتن از زیستن توجه نمایند و زیستی اصیل و نه صرفاً براساس خوش آمد و بدآمدهای دیگران از سرگیرند.
این مهم با درک تنهایی وجودی انسان نیز خودش را بیشتر نشان میدهد؛ آن جایی که به سبب توفیق اجباری خودقرنطینگی بیشتر به تنهایی وجودی خویش پی میبرد و یا مراسمات جانباختگانی که در این روزها به غریبانهترین و تنهاترین شکل ممکن اتفاق میافتد. بحران کرونا خداباوران را شاید باورمندتر خواهد کرد؛ کسانی که این تنهایی وجودی را تنها با خدا جبران مینمایانند.
-
شهادت و خیانت
شاید شهادت را همه ما در نحوه چگونه رفتن جستجو کنیم اما بنظر میرسد میتوان آن را در چگونه زیستن نیز یافت. شهادت را بالاترین درجات اخلاقی میتوان نام برد؛ افرادی که خودرا به خطر میاندازند تا دیگران به خطر نیفتند؛ افرادی که میروند تا دیگران بمانند و این بیش از یک راه برای رفتن است. در حقیقت راهی است برای زیستن و عاشقانه زیستن.
امروز برخی از بهترینهای کادر درمانی کشور هم نشان دادند و هم به خود یادآور شدند که چقدر عاشق مردم هستند. جدای از همه خبیثانی که کمکهای اولیه را از مردم دریغ و بر سر جان مردم معامله و یا در این کارزار عاشقی به گوشهای از جهان گریختند تا بعد از طوفان غنائم را جمع کنند، این روزها برخی از عاشقترین کادر پزشکی و درمانی کشور درکنار مردم ایستادن و با همه توان جانشان را معامله کردند وشهادت گونه زیستند و برخی نیز شهادت گونه رفتند.
امروز برای همه ما یادآوری شد که هیچ ارزش مادی جای عشق را نمیگیرد، اگرچه چندروزی سرمایه داری و سودجوییهای ظالمانه بر زندگیها سیطره یافته باشد اما هیچ چیز جای اشکها و لبخندهای باهم بودنمان را نخواهد گرفت.
این روزها با خوب و بدش با رنج و لذت اش با مقاومتها و ایثارهایش و با اخلاقی زیستن و خباثتهایش سپری خواهد شد و به ما خواهد آموخت رنجها گذراست و نباید مأیوس شد و لذتها نیز میروند و نباید آنچنان دلخوش شد، اما این ارزشهای اخلاقی، ایثارها و عواطف انسانی است که باقی خواهد ماند و درسهایی خواهد داد که فردا را خواهد ساخت.
-
آنچه مرا نکشد قویترم میکند
این جمله معروف از نیچه است: «آنچه مرا نکشد قویترم میکند» که این روزها و شاید بهتر است بگوییم این سالها درمانی بر رنج و دردهای مداوم ماست. شاید این چنین باشد تا روزی برسد که آن قدر قوی شده باشیم که رنجهای زمانه را به سخره گرفتیم و برایشان از استقامتهای خودمان گفتیم، از دلاوریهای و اخلاق مداری ها و عشقی که این روزها به هم دادیم و در کنار هم ایستادیم، اما آرزو و خواستن بدون عمل نمیشود. اگر میخواهیم روزی قویتر از آنچه هستیم بشویم باید در کنار هم بایستیم تا نمیریم و به قول هوشنگ ابتهاج:
زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی است این درنگ درد و رنج
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش