در کشاکش علم و دین از ستیز وسازش تا کرنش؛ بهدنبال راهی برای رهایی
پیمان کمالوند
بیماریهای پاندمی صرفاً موجب اختلال در سیستم جسمانی و مرگ انسانها نمیگردند، بلکه گاهی میتوانند به عنوان پدیدهای اجتماعی، سیاسی و یا دینی لایههای پیدا و پنهان جامعه را با وضوح بیشتری آشکار سازند.
با اوجگیری شیوع ویروس کرونا به عنوان ویروسی همهگیر و به تبع آن لزوم پرهیز از مناسک دینی گروهی، همچون زیارت اماکن مقدس و تعطیلی برخی زیارتگاهها در سراسر دنیا به منظور مهار این ویروس، باردیگر بانگ بررسی رابطه علم و دین و تعامل بین دادههای دینی و یافتههای بشری و تبیین حوزه هر یک از این دو مقوله، به عنوان یکی از مسائل مهم در عرصه دین پژوهی به گوش رسید.
این جرس در ایران نسبت به سایر کشورهای دنیا بانگی بس بلندتر داشت. اگرچه با توجه به برخورد منطقی و همگام با علم اکثر علما و مراجع مذهبی ایران در مورد برخورد با ویروس کرونا و همچنین فتاوی مراجع شیعی در خصوص مرجعیت پزشکان در امور پزشکی، مدتهاست که اکثر دینداران، نزاع علم و دین را تا حدود زیادی به سوی علم وانهادهاند.
کرنش در مقابل علم در مورد برخورد با ویروس کرونا به صورت خاص تا آنجا پیش رفت که حتی تولیت حرمهای مقدس مشهد و قم نیز اماکن مقدس را به روی مشتاقان بستند و در عمل به این مطلب اذعان نمودند که بقاع و اماکن مقدس نیز ازجهت اینکه در معرض آلودگی هستند هیچ تفاوتی با دیگر اماکن ندارند.
با این حال، تمام واکنشها در جامعه مذهبی و دینی ایران به موضوع مقابله با کرونا عقلانی نبود و آنچه موجب پررنگ شدن این موضوع در ایران گشت شروع این ویروس از شهر قم و نوع واکنش و دخالت شمارمحدودی از رهبران دینی از قم تا مشهد در هفتههای ابتدایی شیوع این ویروس بود.
برخی از آنها حرم را دارالشفا دانستند و با نبستن به موقع اماکن مقدس تأثیر بسزایی در شیوع این ویروس در قم و به تبع آن در کل کشور داشتند. برخورد این گروه حتی سیاستهای دولتی در راستای مقابله با کرونا را نیز با تنشهای بزرگی همراه نمود.
برخی دیگر با تجویز نسخههای عجیب و دور از ذهن از قبیل عسل و دارچین و روغن بنفشه، تحت عنوان طب اسلامی به میدان مبارزه و ستیز با علم وعقلانیت آمدند؛ طبی که بازمانده از جزماندیشی دوران پیشامدرن است و به همین دلیل مطلقاندیش و پرادعاست و خود را مصون از هر خطا و اشتباه میداند!
برخی دیگر بر این عقیده بودند که این بیماری و تأکید بر بستن حرمین و اماکن مقدس تنها یک بازی برای گرفتن دین مردم از آنهاست و گروه دیگر نیزمخالفت خودرا با علم در قالب رفتارهای حیدری نعمتی و شکستن حریم حرم نشان دادند.
وجود این موضعگیریها از سوی متعصبان مذهبی و متحجران دینی که ناشی از خودحقپنداری آنان است و همچنین درهمآمیختگی و آشفتگی از طرف مسئولان و عدم مدیریت صحیح کرونا در قم و قرنطینه این شهر و شیوع آن به سراسر کشور از نگاه تیزبین جامعه نگران و ملتهب ایران پنهان نماند و بیان و نگارش صدها مطلب و پیام طنز و جدی و انتقادی و کنش و واکنشهای پی در پی حکایت از آن داشت که ویروس کرونا در دو سطح به بحران دینداری در جامعه ایران دامن زده است:
اول آنکه روند سکولار شدن عموم جامعه را که از دو دهه پیش آغاز شده است شتاب بیشتری بخشید و دوم آنکه حتی باورهای قشر مذهبی را نیز برای نشاندن بذر سکولاریسم شخم زده است.
اما دراین روند سکولاریزاسیون که گویی باد بینیازی از دین به شدت وزیدن گرفته است، وضعیت امروز کسانی همچون ما که نه میتوانیم چشمان خود را بر روی علم مدرن ببندیم و نه میتوانیم پای و دل از گرو سنتها و دین رهاکنیم، همچون کسانی است که به قول مصطفی مهرآیین در آستانه در مسجد ایستادهایم و به آنهایی که بیرون ازمسجد هستند میگوییم خدایی در مسجد هست و به آنهایی که در مسجد هستند میگوییم دنیای در بیرون.
به نظر میآید که در این شرایط نباید به دوگانه تقابلی و تعارضی علم و دین دامن زد و این دو را در مقابل یکدیگر قرار داد بلکه باید به دنبال نشاندن هر یک از آنها در جای خود بود؛ زیرا اساساً زبان دین و علم یکی نیستند و یکی دانستن زبان این دو یا جعل عناوینی همچون علم دینی یا دین علمی خطای روشی بس گران است؛ زیرا علم جدید بر خلاف متن مقدس در فضایی مبتنی بر راز زدایی شکل گرفته است و مبتنی بر عقل نظری است.
البته باید گفت که به کار بستن عقل نظری و اعتقاد به علم جدید با پایبندی به دین منافاتی ندارد. کشمکش آن زمانی به وجود میآید که قرائت حداکثری از دین در پی ورود به ساحتهای گوناگون علم و در پی سایه افکندن بر آن است؛ زیرا متأسفانه برخی در طول سالیان سال از دین چتری ساختند که همه چیز باید در ذیل آن معنا پیدا کند و از نظر آنان همه چیز باید در ذیل این چتر فهم گردد، حال آنکه هر ناظر منصفی میبیند و میداند که اعتقاد به چنین رویکردی سرانجامی ندارد جزعقبنشینی دین در حوزههای متفاوت زندگی و کاهش مقبولیت آن در میان جامعه، چنانکه این موضوع در قرون گذشته در عالم مسیحیت به وضوح دیده شده و در ایران و قضیه ویروس کرونا نیز اگرچه در برابر علم مقاومتهایی شد اما این غائله در اینجا هم به نفع علم جدید خاتمه یافت و میتوان گفت که شیوع این ویروس در ایران قطعاً علت بزرگی در تغییر داوریها و تفسیرها در باورهای مذهبی و تغییراتی ژرف در دستگاه تفسیری جامعه و فرآیند معنابخشی به کنشهای دینی خواهد شد.
همچنین اگر با این موضوع به درستی برخورد نشود میتواند موجب حذف تدریجی دین و دین داری در سطح جامعه گردد تا جایی که در آیندهای نه چندان دور شاهد رخت بربستن دینداری در بسیاری از سطوح جامعه شود.
البته جامعه دینی ما میتواند با رویکردی صحیح ضمن استفاده از فرصت خرافهزدایی ویروس کرونا ازدین و همچنین اصلاح انتظار خود و مردم از دین در عرصههای گوناگونی همچون علم و شیفت پارادیمی از مفهومی به نام دین حداکثری به دین حداقلی موجب آغاز تحولی جدید و ایجاد دستگاه الهیاتی تازه گردد؛ دستگاهی که دیگر در کشمکش با علم مجبور با ستیز و یا کرنش نباشد و شاید اولین گام در این زمینه ترویج این تفکر در میان جامعه باشد که اعتقادات دینی چیزی است و واقعیت بیرونی چیزی دیگر.
با اعتقادات دینی نمیتوان واقعیتهای طبیعی را تغییر داد و مواجهه با واقعیتهایی همچون ویروس کرونا منطق و قواعد و زبان خاص خود را دارد و سرنوشت خداناباور، بودایی، مسیحی، یهودی، شیعه و سنی در برابر کرونا نه به باورهای دینی آنها بلکه به نوع برخوردشان با علم و عقلانیت گره خورده است.
هیچ معجزهای در کار نیست و دیگر نمیتوان به همان توضیحات سنتی مانند ارتکاب به گناه و عذاب الهی و این قسم امور متوسل شد. البته باید گفت که درکنار بحثهای سلامت و بهداشت آنچه نباید مورد غفلت قرار گیرد کارکرد نهاد دین و مراجع مذهبی است و اگر بپذیریم که کارکرد اصلی دین نه ارائه تجویزات پزشکی بلکه توصیههایی در جهت معنابخشی به زندگی است به نظر میآید در شرایط کنونی دعوت مردم به آرامش روحی و توکل معنوی و رفتن به سمت آرامش درونی نکتهای است که میتوان از دین بهره مند شد.
امید است ویروس کرونا ضمن زدودن خرافات مذهبی، نه موجب وزیدن باد بی نیازی از دین وخداوند، بل موجب آن گردد تا دگر بار باد بینیازی خداوند وزیدن گیرد تا دیگر کسی اسباب دینداری را به جای دین ننشاند.
با درود
به نظر من اگرچه در جزم اندیشی متعصبین شک چندانی نیست ، اما مدرنتیته هم آن چنان که شعارش هست نیز آزاد اندیشانه نیست! مدرنیته هم خود نوع دیگری از جزم اندیشی است منتها از بس حواس همه به تعصب مذهبی هست چندان این تعصب مدرنیته را نقد نمی کنند.