شرایط کرونایی؛ مقدمهای جهت مناسکزدایی یا بستری برای مناسکیتر شدنِ مرگ؟
سید شهابالدین عودی
سرانجام کوئید ۱۹ هم مانند تمام بیماریها و بلایایی که بشر در طول تاریخ تجربه کرده است، به مرور کمرنگ میشود؛ اما با فروکش کردن موج کرونا، اثر بدشکلِ روانزخم فردی و اجتماعی ناشی از آن و به خصوص غمبادِ حاصل از عدم برگزاری مناسک مرگ برای عزیزانمان تا مدتها بر پیکره روان ما باقی میماند. به نظر میرسد که در دوران پساکرونا باید منتظر استقبال مردم برای برگزاری مناسک مرگ عزیزانشان که در ایام کرونا درگذشتهاند، باشیم. با استقبال کنشگران و افزایش برخی مناسک و به خصوص مناسک مرتبط با مرگ در یک بازه زمانی خاص، شیوههای برگزاری آن مناسک نیز پویاتر از قبل شده و بعید نیست که در جامعه ایرانی شاهد سبکهای جدیدتر و متنوعتری از مناسک مرگ نسبت به دوران پیشا کرونا باشیم.
اواخر فروردین امسال خبری راجع به یک خودکشی در تهران منتشر شد که با شنیدنش دلِ هر انسانی به درد میآمد، اما در سیل خبرها و شایعههای مختلف کرونایی و بحثها راجع به لایوهای اینستاگرامی جنجالی سلبریتیها گم شد. عنوان خبر این بود: «خودکشی مادر و پسر به دنبال فوت پدرخانواده بر اثر کرونا». کلیت خبر هم اینگونه بود: «… تحقیقات در خصوص علت خودکشی این زن آغاز شد. در ادامه مشخص شد که شوهر این زن سه هفته پیش بر اثر کرونا جان خود را از دست داده بود. از آنجا که به دلیل شیوع این ویروس آنها نتوانستند مراسم سوگواری برگزار کنند، پسر خانواده دچار افسردگی شد. او از برخوردهای اطرافیانش ناراحت بود و ازاینکه کسی به دیدن آنها در آن شرایط سوگواری نمیآمد، شاکی بود. این پسر جوان نتوانست رفتارهای اطرافیانش را تحمل کند و درنهایت دو روز پیش از خودکشی مادرش به زندگی خود پایان داد. مادر خانواده نیز که دیگر مرگ پسرش را نمیتوانست تحمل کند، پس از دو روز قرص برنج خورد و در نهایت تراژدی تلخ این خانواده با مرگ مادر پنجاهوسه ساله به پایان رسید.»[1]
پسر خانواده از اینکه امکان برگزاری مناسک مرگ[2] پدرش مهیا نبود و کسی نیز برای دلداری و تسلیت به آنها مراجعه نکرد، دلشکسته و افسرده شد و در نهایت خودکشی کرد. مادر نیز غمِ از دست دادن پسر را نتوانست تحمل کند و او نیز خود را کشت. برای من ماجرای تکاندهندهای بود و موارد مشابه به این داستان را در ذهنم مرور میکردم. تازهترین مواجههام با نزدیکان فردِ از دنیا رفته و روانزخمِ[3] حاصل از این فقدان و مراسم نگرفتن در ایام کرونا را در پسر همسایهمان دیدم. روایت مواجههام با ماجرا به این شرح است:
حسین آقا همسایهای مهربان و باصفا بود که در محله ما زندگی میکرد. حدود سه ماه در کما بود. در زمان شیوع کرونا درگذشت، اما کرونا علت مرگش نبود. سالها عارضهای مزمن داشت و در نهایت هم تسلیم مرگ شد. او مردی به شدت اجتماعی و یکی از کنشگران فعال در مراسم تشییع و ترحیم دوستان و آشنایان بود. «بابا بد موقعی رفت، یعنی زمان برای مردن دیگه بدتر از این نمیشد. هیچ کس جز خوبی از بابام نمیگفت. نمیدونم تقاص چی رو پس داد که این موقع فوت کرد.» این حرفهای علی، پسر اوست به من، در زمانی که برای تسلیت گفتن با او تماس گرفته بودم. وی ادامه داد: «هیچ تشییع و ختمِ دوست و آشنایی نبود که نره. اصلاً توی موبایلش زمانِ ختمها را ذخیره میکرد تا یه موقع یادش نره. خیلی به رفتن به مراسم ترحیم مقید بود. دیگه از این بدتر چی میشه؟ آگه از مردنش بیست درصد ناراحت باشم، به خاطر مراسم نگرفتن براش، هشتاد درصد ناراحتم. آخه این چه سرنوشتی بود! این همه بابا مراسمهای مردم رو رفت، که بازماندگان اموات، زمان تشییع و ختمِ خودش بیان و مراسمش شلوغ و آبرومند بشه و ما جلوی مسجد سربلند باشیم، ولی دست آخر، حتی کسی نبود که زیر جنازهاش رو بگیره. این بدترین چیز توی زندگی یه نفره. خدا نصیب گرگ بیابون نکنه.» علی درست میگفت. حسین آقا بد موقعی درگذشت. به دلیل شرایط بهداشتی امکان برگزاری مراسم برای پدرش وجود نداشت. او ناراحت بود از خدا، از مردم و حتی از پدرش که بدموقعی دنیا را ترک کرده است. علی مانند پسری که در تهران به خاطر تنهایی [یا به تعبیر خودش، بیمعرفتی بستگان] در زمان مرگ پدرش خودکشی کرد، خود را نکشت؛ اما به گمانم جای زخم حاصل از برگزار نکردن مراسم ترحیم برای پدر و نبودِ مناسکی برای دلداری دادن به او، تا مدتها بر پیکره روان او باقی خواهد ماند.
هر انسانی در طول زندگی خود، غم و اندوههای زیادی را تجربه میکند که مرگِ عزیزان را میتوان یکی از مهمترین غمهای زندگی یک فرد قلمداد کرد. مناسک سوگ در زمانها و فرهنگهای مختلف، یکی از اصلیترین مناسک بشر بوده و در روانشناسی نیز راهبرد مقابلهای[4] مهمی در شرایط غم و اندوه در نظر گرفته میشود. مناسک به مثابه فعالیتی نمادین، قبل و در حین و یا بعد از یک رخداد معنیدار[5] در زندگی نقش مهمی ایفا میکنند.[6] اگر مرگ عزیزان را یکی از مهمترین رخدادهای معنادار زندگی هر فرد در نظر بگیریم، بیشتر به اهمیت مناسک مرگ برای تسکین عاطفی بازماندگان و جلوگیری از بروز افسردگی پی میبریم.
این که یک فرد به خاطر تقید دینی، به مناسک مرگ اهمیت میدهد و یا اینکه فردی دیگر، مناسک مرتبط با مرگ را امری تحمیل یا تشویق شده از سوی جامعه و جزئی از فرایند جامعهپذیری[7] بداند، مهم نیست؛ بلکه مهم این است که همه ما دغدغه مناسک مرگ را داریم. چه دیندار و چه کمتر دیندار (طبق تعاریف جامعهشناختی)، چه با موقعیت اجتماعی بالا و چه با موقعیت اجتماعی پایینتر و چه فقیر یا پولدار، مناسک مرگ برای ما مهم است و فکرمان را درگیر میکند، حتی اگر برخی اوقات به دلایل مختلف آن را برگزار نکنیم.
یکی از مسئلههای مورد بحث مناسکپژوهان و بهویژه مرگپژوهان[8]، بررسی تحولات مشارکت و یا عدم مشارکت مردم در مناسک مرتبط با مرگ است. تا پیش از شیوع کرونا، تحقیقات دانشگاهی میدانی و حتی مشاهدات روزمره نشان میداد که در دنیا با فرایند مناسکزدایی از مرگ[9] مواجه هستیم. جامعه ایرانی نیز با تمام ویژگیهای منحصر به خود، نه شبیه به سایر مناطق دنیا، اما تا حدودی با این پدیده مواجه بوده است. دلایل زیادی برای مناسکزدایی از مرگ وجود دارد که برخی از آنها عبارت است: گسترش فرایند سکولاریزاسیون[10] در زندگی روزمره مردم، افزایش روزافزون هزینههای تدفین و ترحیم و مراسمهای حاشیهای مرگ، رشد شدید مشکلات اقتصادی و معیشتی، تبلیغات گسترده خیریهها و انجمنهای حفظ محیط زیست برای تشویق بازماندگان به صرف کردن هزینههای تدفین و ترحیم برای فعالیتهای خیریه و یا زیستمحیطی، افزایش دغدغههای زندگی در دنیای امروز و بیحوصله شدن برخی مردم و به خصوص جوانان برای شرکت در مراسمهای تدفین و ترحیم.[11]
به نظر میرسد با وجود اینکه در بستر جامعه ایرانی در سطح کلان با فرایند فربهی مناسکی[12]و گسترش مناسک شیعی، و در مورد مناسک مرگ با تشریفاتی شدن و سازماندهی سیستماتیک مناسک درگذشتِ علما، شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم و قهرمانان ملی مواجهیم، اما در سطح خردتر و در بستر زندگی روزمره توده مردم با نوعی مناسکزدایی از مرگ مواجه هستیم. گویی برخی بستگان متوفی به دنبال این هستند تا زودتر این روند مناسکی را پایان داده و به زندگی عادی و روزمره خود برگردند. روز به روز شاهد افزایش ادغام مراسم تشییع، ترحیم شب اول، سوم زنانه، هفتم و چهلم با یکدیگر هستیم. مراسم سالگرد نیز که در حال حذف شدن تدریجی است. هرچند که درگیری مناسکی و حضور برخی از مردم و به خصوص اقشار فرودست در مناسک ثانویه جمعی با محوریت عزاداری و جشنها در حال افزایش است (به دلیل اینکه هزینهای برای آنها ندارد، مشکلات و استرس مدیریت مراسم را ندارند و صرفاً مشارکتکننده هستند و شرکت در این مناسک برای آنها جنبهیتسکیندهنده یا تفریحی دارد)، اما در مورد برگزاری مناسک مرگ، با کاهش یا ادغام مراسم از سوی آنها مواجه هستیم. در مقابل، مناسک مرگی که با حمایت نهادها و سازمانها برای تسخیر میدان[13] و فضای عمومی و تزریق ارزشها برگزار میشود، روز به روز در حال گسترش است.
شاید تا قبل از شیوع گسترده کرونا هنوز کسی نمیدانست که تبعات گسترش سریع مناسکزدایی از مرگ در میان مردم چیست. پیش از شیوع کرونا به مرور با حذف مناسک مرگ در بستر تحولات اجتماعی و اقتصادی مواجه بودیم و چون یک فرایند تدریجی بود، به طور کامل در میان مردم نمایان نمیشد. زیرا تا یک منسک کاملاً نامرئی یا تعلیق[14]نشود، اهمیت خود را به طور کامل نشان نمیدهد، اما به محض محو شدن از دید مردم در صحنه جامعه، جایگاه آن برای مردم (به خصوص مشارکتکنندگان[15]سابقاً فعال) بیشتر روشن میشود و حالا در شرایط کرونایی که شاهد حذف مناسک مرگ هستیم، جای خالی و نیاز به آن شدیداً حس میشود.
مناسک مرتبط با مرگ که حذف شود، یکی از مهمترین راههای ارتباطی اقوام و آشنایان و زنجیره انسجام اجتماعی با یکدیگر نیز قطع شده و ارتباطات چهره به چهره اقوام، دوستان و آشنایان کمتر میشود. با ندیدن تابوت و جنازه و کفن، یاد آوری مرگ یا مرگآگاهی نیز بین مردم کمرنگتر میشود. از این رو است که برگزاری مناسک مرگ به صورت مجازی هیچوقت جای برگزاری مناسک در فضایی مملو از گرد و غبار، بوی نمِ خاک قبر، طعم حلوا، عطر و بو و صداهای محیط مناسکی را نمیگیرد، چون مقابلِ کامپیوتر و موبایل، درگیری بدنی کنشگران با مناسک و اشیای مناسکی که در بستر آنها مناسک برگزار میشود، صورت نمیگیرد و گویی مناسک در فضای مجازی جنبه فانتزی دارد.
دور از انتظار نیست که در دوران پسا کرونا، با تمایل شدید مردم به برگزاری مناسک مرگ و حتی به نوعی با مناسکیشدن[16] شدیدترِ آن روبرو شویم. کرونا به ما نشان داد که زندگی بدون مناسک آن هم از نوع مناسک مرگ چقدر سخت است. شاید از این به بعد بیشتر قدر مناسک سوگ و مرگ را برای تخلیه هیجانی و تسکین عاطفی خود بدانیم. حالا در شرایط کرونایی میفهمم که جمله کلیشهایِ «حضور سروران گرامی، موجب شادی روح آن مرحوم و تسلی خاطر بازماندگان میشود» در آگهیهای ترحیم، صرفاً یک شعار و تعارف نیست، بلکه دستِ نیاز بازماندگان فردِ درگذشته به سوی دوستان و آشنایان برای تنها نگذاشتن آنها در این سوگ و مصیبت است. مناسک مرتبط با مرگ، بیش از آنکه برای ادای احترام به فرد درگذشته باشد، برای خودمان و دلمان است تا افسردگی نگیریم. مرگ عزیزان ترس و غم دارد، اما مرگِ بیمناسک، ترسناکتر و غمناکتر است!
ارجاعات:
[1]. سایت خبر آنلاین به نقل از روزنامه شهروند، 24 فروردین 1399، کد خبر: 1375724
[2]. Death Rituals
[3]. Post Traumatic Stress Disorder
[4]. Coping Strategies: راهبردهای مقابلهای در روانشناسی عبارت است ازمجموعهای از اعمال فکری، رفتاری و هیجانیِ یک فرد که هنگام مواجهه با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحملپذیر کردن و یا کم کردن عوارض استرس انجام میشود.
(تعریف از: Encyclopedia of Applied Psychology)
[5]. Meaningful Event
[6]. Romeo Vitelli, Can Rituals Help Us Deal with Grief?, (www.psychologytoday.com)
[7].Socialization
[8]. برای آشنایی بیشتر با مطالعات میانرشتهای و جدید مرگپژوهی در ایران، به آثار هاجر قربانی و سایت انسانشناسی و فرهنگ مراجعه کنید.
[9]. Deritualization of Death
[10]. Secularization
[11]. برای مطالعهٔ بیشتر در مورد مناسکزدایی از مرگ، نگاه کنید:
Charles Lynn Gibson, The Deritualization of Death: Toward a Practical Theology of Caregiving for the Bereaved, Publisher: Dissertation.Com, 2019
[12]. اصطلاح «فربهی مناسکی» را از آثار محسنحسام مظاهری وام گرفتهام. برای اطلاعات بیشتردر مورد فربهی مناسکی در ایران، به مقالات او و همچنین کانال تلگرامی «دین، فرهنگ، جامعه» مراجعه کنید.
[13]. برای مطالعهٔ بیشتر در مورد تسخیر میدان از خلال برگزاری آیینها به خصوص آیین تدفین شهدای گمنام، به تدفین شهدای گمنام؛ ابزاری برای تسخیر «میدان» نوشتهٔ محسنحسام مظاهری مراجعه کنید. دسترسی در کانال تلگرامی: «دین، فرهنگ، جامعه»
[14]. اصطلاح «تعلیق آیین» را از دکتر نعمتالله فاضلی وام گرفتهام. برای اطلاعات بیشتر، یادداشت اینترنتی وضعیتی استثنایی به نام تعلیق آیین از او را بخوانید. دسترسی در کانال تلگرامی: «دکتر نعمتالله فاضلی»
[15].Participants
[16].Ritualization