رویکرد ادیان به سقط‌ جنین

میسا هیالی

تا پیش از قرن هجدهم و شکل‌گیری مکاتب فلسفه اخلاق، وظیفه هدایت اخلاقی جامعه بر عهده ادیان ابراهیمی بوده است؛ اما با رواج مدرنیته و تغییر شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع، کارکردهای اخلاقی ادیان کم‌رنگ شده و مکاتب اخلاقی مختلف، عهده‌دار این وظیفه بسیار مهم شدند. با توجه به سبقه طولانی‌تر ادیان در اشتغال به مسائل اخلاقی و تجربه کوتاه مدت‌ مکاتب اخلاقی در این زمینه، بررسی رویکردهای دین‌های اسلام، مسیحیت و یهودیت در مواجه شدن با مسائل اخلاقی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
سقط جنین یکی ازمسائل اخلاقی است، که هرچند در گذشته نیز وجود داشته است، در دوران معاصر، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. با شکل‌گیری جنبش‌های زنانه و تلاش آنان برای دفاع از حقوق زنان، قانون منع سقط جنین به عنوان یکی از محوری‌ترین مسائل زنان مطرح شد. احکام مختلف این مسئله از دیرباز در ادیان ابراهیمی وجود داشت، لیکن در اغلب موارد این عمل نامشروع و غیراخلاقی به حساب می‌آمد. درحالی که ادیان ابراهیمی، دمیده شدن روح در کالبد جنین و تعلق او به نوع انسانی را دلایل مهمی برای غیراخلاقی دانستن سقط جنین معرفی می‌کنند، نظریه‌های اخلاقی نوین، دلایل دیگری در دفاع از سقط جنین ارائه می‌دهند و مدعی هستند که ادیان حق زنان در مالکیت بدن خود و تصمیم برای آینده آن را نادیده گرفته‌اند. در این مقاله به بررسی رویکردهای سه دین یهودیت، اسلام و مسیحیت به مسئله سقط جنین می‌پردازیم.
سقط‌جنین در آیین یهودیت
در آیین یهود قانون و فقه یکی است و آنچه حاخام به عنوان فتوای فقهی می‌دهد، به قانون تبدیل می‌شود. نگرش آیین یهودی به یهودیت رفُرمی یا طرفدار اصلاحات؛ یهودیت محافظه کار و یهودیت ارتدوکس تقسیم می‌شود. از این رو با قطعیت نمی‌توان گفت که یک فلسفه و نگرش یهودی به طور یکپارچه وجود دارد. با این حال جریانی از بردباری و تحمل دیگری در میان حاخام‌های یهود وجود دارد که به شکلی می‌توان آن را اتحادی در آراء فقهی آنان دانست.
در تلمود، آمده است موجودی که در زهدان مادر است و هنوز وارد این جهان نشده، یک انسان کامل نیست. در این آیین، زندگی جنین یک زندگی بالقوه پتانسیلی به حساب می‌آید و زندگی کاملی نیست. برخی حاخام‌ها تا آن مرحله پیش رفته‌اند که جنین را تنها یک مایع قابل چشم پوشی و موجودی نادیدنی در نظر گرفته اند. با این حال همه آنها میان نطفه و جنین فرق قائل شده‌اند و نطفه را در مقایسه با جنین تنها یک نسج دانسته‌اند(1).
طبق تلمود جنین بخشی از مادر خویش است و هویت مستقلی ندارد. هویت جنین به عنوان بخشی از مادرش تعریف می‌شود. این مطلب درباره مادری که تغییر کیش و آیین داده باشد نیز صادق است و فرزندی که از او به دنیا می‌آید، به این دلیل که از پوست و گوشت آن مادر بوده است، یهودیت را در خون خود داشته و برای یهودی تلقی شدن، نیاز به تشریفات مذهبی خاصی ندارد.
تورات می گوید: " آنچه در رحم گذاشته می‌شود، تا از آن بیرون نیاید، یک انسان محسوب نمی‌شود."این آیه در یهودیت مبنایی قرار گرفته است برای آنکه سقط جنین با قتل یکی دانسته نشود. طبق عبارت اکسودوس اگر کسی با وارد کردن ضربه به زنی که باردار است موجب آسیب زن شود، باید در مقابل این آسیب دیه پرداخت نماید، لیکن اگر در اثر آن ضربه به مادر آسیبی وارد نیامده و تنها جنین آسیب ببیند، دیه‌ای به گردن فرد گذاشته نمی‌شود. هرچند یهودیت سقط جنین را با قتل یکی نمی‌داند، اما از آنجاکه آسیب رساندن عملی نادرست و قبیح به حساب می‌آید، سقط جنین هم به تبع، قبیح دانسته شده است. برای مثال گفته می‌شود که "سقط جنین از تصویر خدا می‌کاهد" و بیشتر از آنکه امری مادی و فقهی دانسته شود، جنبه گناه و اهانت دارد. دیوید نواک(2) متفکر و حاخام یهودی معتقد است اگر مسئله آن باشد که به دلیل مصلحت و سودآوری بیشتر دستور سقط جنین داده شود، بعد از آن باید به سراغ افراد عقب مانده ذهنی، کهن سال و افرادی که دچار اختلالات روانی هستند برویم و جواز سقط آنها را صادر کنیم؛ چراکه این افراد به نسبت یک جنین ناتوان و بی‌آزار، زحمت و مشکلات بیشتری را برای جامعه انسانی ایجاد می‌کنند. مسئله آن است که احترام به زندگی و حق حیات از دیگر ملاحظات مهم‌تر است.
به دنبال فجایعی انسانی‌ای که در اواخر قرن نوزده و ابتدای قرن بیست از نسل کشی یهودیان و هولوکاست روی داد، یهودیان برای جلوگیری از احتمال انقراض نسل خود، بر سلامتی و ادامه حیات قومشان تأکید بسیار دارند. یهودیت نسبت به خودکشی و قتل موضع صریح و آشکاری دارد و آنها را مطلقا ً حرام می‌داند، لیکن در باب مشکلاتی که در مسیر درمان پیش می‌آیند، مانند شرایطی که در آن قطع عضو بیمار ضروری می‌شود، این تساهل را دارد که با کسب اجازه و موافقت بیمار، عضو آسیب دیده قطع شود. از آنجا که یهودیت معتقد است مادر بر بدن خود تسلط دارد و جنین تا به دنیا نیامده است هنوز عضوی از بدن مادر محسوب می شود، حکم سقط جنین در شرایط حساسی که ادامه بارداری ممکن است جان وی را به خطر اندازد، با شرط رضایت مادر، جایز است(3).
یهودیت در همه موارد جان مادر را با ارزش‌تر از جان جنین می‌داند و در مواردی که زندگی هر دو و یا تنها جان مادر به خطر بیفتند، بدیهی است که نجات جان وی را به بقای جنین ترجیح می‌دهد. در اوهولت یهودیان به صراحت ذکر شده است که اگر خطری مادر را تهدید کند و احتمال برود ادامه بارداری جان مادر و جنین را همزمان به خطر اندازد، از آنجا که جان مادر بر جان جنین تقدم و برتری دارد، جنین باید سقط شود تا مادر در امان بماند(4).
درحالی که حکم سقط جنین در یهودیت در شرایط تهدید‌آمیز به صراحت بیان شده است، درباره شرایط غیر‌تهدید‌آمیز میان حاخام‌ها توافق وجود ندارد؛ به همین دلیل یهودیان موظف می‌شوند به هنگام مواجه شدن با چنین شرایطی، به حاخام خود مراجعه کنند و حکم را از او جویا شوند. در مواردی چون بارداری مادر بر اثر تجاوز، امکان عقب افتادگی عقلی و یا ناقص بودن جنین، ابتلای مادر به بیماری‌های حاد روانی و یا بارداری وی در پیری که از مواردی هستند که در آنها جان مادر به خطر نمی‌افتد، هر دین‌داری می‌بایست به حاخام خود مراجعه کرده و حکم مسئله مورد نظر را بپرسد. حاخام نیز با بررسی شرایط و تطبیق با احکام فقهی، حکم به جواز یا حرمت آن را صادر می‌کند.
یهودیت حقوق قابل توجهی برای مادران در زمان بارداری قائل است. برای مثال در کتاب مقدس یهودیان آمده است که اگر زن باردار در طول بارداری خود، هوس و ویار به خوردن غذای خاصی کرد، همسرش موظف است آن غذا را برای وی مهیا کند و در صورتی که در خوردن غذا افراط کرد و یا تمایل به خوردن غذاهایی کرد که ممنوع هستند، شوهر حق ندارد او را از خوردن آنها منع کند و یا به او بگوید که کافی است و نباید بیشتر غذا بخورد. از نگاه مفسران یهودی این جملات که به صورتی دقیق و بند بند آمده است، حاکی از اهمیت سلامت مادر دارد و نشان می‌دهد که جنین در مقابل جان مادر تنها یک زندگی پتانسیلی و بالقوه دارد.
نمونه دیگری از این احترام به سلامتی زن در شرع یهود، آنجاست که زنی نزد حضرت موسی (ع) رفت و به او گفت به این دلیل که در زایمان پیشین خود دچار مشکل شده و درد بسیاری را تحمل کرده بود ، اجازه می‌خواهد خود را عقیم کند، موسی (ع) در جواب او می‌گوید هر چند که وظیفه دینی زن اقتضا می‌کند که چهار فرزند به دنیا بیاورد، لیکن "هیچ زنی با نابود کردن خودش جهان را نمی سازد"(5).
در ژانویه ۱۹۷۷ سقط جنین در پارلمان اسرائیل قانونی شد؛ اما زمینه را برای سقط جنین آزاد فراهم نکرد. قانون در شرایطی اجازه به سقط جنین می داد که یک کمیته سه نفری متشکل از سه پزشک که الزاماً یکی از آنها متخصص زنان بود، و یک مددکار اجتماعی، بر نیاز به سقط جنین حکم می‌دادند. موارد لازم برای اتخاذ چنین حکمی این گونه بیان شد:
مادر سنی کمتر از ۱۶ سال و یا بیشتر از ۴۰ سال داشته باشد، بارداری حاصل از زنای با محارم، بر اثر تجاوز و یا هرگونه رابطه‌ای باشد که خارج از ازدواج صورت گرفته است، دلیل قانع‌کننده‌ای وجود داشته باشد که جنین به هنگام به دنیا آمدن نوعی بیماری فیزیکی یا روانی داشته باشد، و یا آنکه زایمان سلامتی مادر را از لحاظ فیزیکی یا روانی به خطر بیاندازد.
سقط جنین در مسیحیت
تا اواخر دهه پنجاه میلادی دیدگاه رایج و اصلی نسبت به سقط جنین در جوامع غربی دیدگاه کلیسا و مسیحیت بود. در مسیحیت به شدت با سقط جنین مخالفت می‌شود و کشتن یک انسان بی‌گناه به حساب می‌آید. از آنجاکه کشتن انسان بی‌گناه خطاست، سقط جنین نیز خطاست و عملی غیر اخلاقی دانسته می‌شود. مسیحیت معتقد است جنین هیچ تفاوتی با انسان کامل ندارد و هر حقی که برای انسان قائل هستیم را برای آن نیز باید قائل باشیم. با این حال این آیین نیز مواردی را به‌عنوان استثنا قائل شده است. بر اساس قاعده نتیجه مضاعف در آیین کاتولیک، سقط جنین در مواردی که جان مادر را به شدت به خطر بیندازد و راهی برای نجات جان او جز این طریق وجود نداشته باشد، سقط مجاز، اما غیرموجه است(6).
کاتولیک‌ها برای مخالفت با سقط‌جنین از این استدلال بهره می‌گیرند که:
مقدمه اول: جنین انسان، انسانی است بی‌گناه.
مقدمه دوم: کشتن انسان بی‌گناه عملی است نادرست،
نتیجه: پس کشتن جنین، عملی نادرست است(7).
به طور مستقل نمی‌توان گفت که پروتستان‌ها چه نظری درباره سقط جنین دارند و اغلب به دلیل مخالفت سرسختانه‌ای که کاتولیک‌ها با سقط‌جنین دارند، استدلال‌های آنها در بحث از سقط جنین مطرح می‌شود. با این حال آرائی در مقابل رأی کاتولیک‌ها وجود دارد؛ در این رویکردها به مقدمات کاتولیک‌ها در این استدلال اشکالاتی وارد می‌شود. این رویکردها به رویکردهای آزادی خواهانه، فمینیستی و رهیافت‌های اعتدالی تقسیم می‌شوند که به‌طور مختصر به معرفی آنها می‌پردازیم(8).
۱. رویکرد آزادی‌خواهانه
مدافعان این نظریه خود را مدافع حق انتخاب(9) می‌دانند. آنان هیچ دلیلی برای غیر اخلاقی بودن سقط جنین نمی‌بینند. با این رویکرد، زن آزاد است که در هر زمانی و به هر دلیلی دست به سقط جنین بزند و هیچ قانونی نباید مانع چنین اقدامی شود. رویکرد آزادی‌خواهانه سقط جنین را امری خصوصی و مسئله‌ای شخصی می‌داند. مدافعان این نگرش مقدمه اول استدلال کاتولیک‌ها را که می‌گوید جنین انسان است، رد می‌کنند و معتقدند جنین ویژگی‌هایی که یک انسان باید داشته باشد را دارا نیست؛ از این رو، سقط آن هیچ شباهتی به کشتن انسان ندارد و نمی‌تواند قتل به حساب آید.
۲.رویکرد اعتدالی
از نظر این گروه، جنین هنگامی موقعیت اخلاقی یک انسان را پیدا می‌کند و می‌توان او را به مثابه یک انسان شمرد که توانایی احساس درد و لذت را پیدا کند و این اتفاق در سه ماهه دوم بارداری رخ می‌دهد. در این دوره است که جنین پای به مرحله جدیدی می‌گذارد و از مراحل قبلی متمایز می‌شود. از این رو، از دید مدافعان رویکرد اعتدالی، سقط جنین پیش از این زمان مجاز و پس از این دوره غیر اخلاقی است. با این حال کوشش برای تشخیص اینکه جنین دقیقا از چه زمانی درد و لذت را احساس می‌کند تا به حال راه به جایی نبرده است و این رویکرد نیز با مشکلات بسیاری مواجه شده است(10).
۳. رویکرد فمینیستی
نقطه عزیمت فمینیست‌ها در مسئله سقط جنین آن است که معتقدند در بحث از سقط جنین و به‌ویژه در رویکردهای دینی، مادر به حاشیه رانده شده و جنین در محور مباحث قرار گرفته است. در هیچ یک از رویکردهای اخلاقی یا دینی، سخنی از موقعیت انسانی و اخلاقی مادر جنین در میان نبوده است. به اعتقاد آنان جنین اغلب فاعلی مستقل تلقی می‌شود که از مادر جدا است و علائق متمایز خود را دارد. این بی‌توجهی به مادر تا جایی پیش می‌رود که در نهایت تنها شبحی از مادر و تن او که میزبان جنین است، برجای می‌ماند و می‌توان بحث را تا نهایت منطقی آن بی حضور مادر و شخصیت اخلاقی و انسانی او پیش برد.
در مقابل، رهیافت فمینیستی مرکز ثقل دیدگاه خود را بر مادر می‌گذارد. برخلاف پندارهای رایج در بحث از سقط جنین، باید تکلیف انسانی و اخلاقی مادر در نظر گرفته شود نه جنین. چراکه بارداری اتفاقی است که برای مادر می افتد، اوست که باید بدن خود را در اختیار مهمانی قرار دهد که ناخواسته به بدن او وارد شده است.
سقط جنین در اسلام
حکم قتل نفس در اسلام حرام است و سقط جنین از مصادیق قتل نفس به حساب می‌آید. مراد از نفس در اسلام، نفس انسانی است که روح الهی در آن دمیده شده است. بر مبنای این استدلال که خداوند از روح خودش در کالبد انسان می‌دمد، نفس وی تقدس یافته و در نتیجه کشتن آن حرام تلقی می‌شود. با این حال در میان مذاهب اهل سنت و مذهب شیعه، در باب سقط‌جنین توافق قطعی وجود ندارد؛ بیشترین اختلاف در میان علمای مسلمان، به زمان قطعی دمیده شدن روح در جنین باز می‌گردد. در ادامه به بررسی دیدگاه‌های مذاهب اسلامی در باب سقط‌جنین می‌پردازیم.
۱. دیدگاه اهل سنت
از نظر اهل سنت حکم سقط جنین پیش و پس از چهار ماهگی متفاوت است. در تسنن این باور وجود دارد که جنین تا چهار ماهگی سه مرحله از رشد را پشت سر می‌گذارد که عبارت‌اند از: نطفه، علقه و مضغه. جنین در هر یک از این دوره‌ها مدت زمان چهل روز را می‌گذراند. غالب فقهای اهل سنت معتقدند به استناد حدیثی از پیامبر اسلام، روح در پایان چهار ماهگی در جنین دمیده می‌شود. مضمون این حدیث آن است که هر کس چهل روز را در شکم مادرش در مرحله نطفه بودن می‌گذارند، آنگاه به همان مقدار علقه خواهد بود و سپس به همان مدت مضغه خواهد بود: "سپس ملکی فرستاده می‌شود و در او روح می‌دمد"(11).
بر این اساس حکم سقط جنین در پیش از چهار ماهگی و پس از چهارماهگی متفاوت می‌شود. در میان فقهای اهل سنت اختلاف نظر چشم گیری درباره حکم سقط جنین پیش از چهارماهگی وجود دارد، اما درمورد حکم بعد از چهار ماهگی اتفاق نظر وجود دارد.
میان فقهای اهل سنت هیچ اختلافی وجود ندارد که سقط جنین پس ازچهار ماهگی به دلیل دمیده شدن روح در جنین حرام است. البته در برخی موارد یک استثناء قائل شده‌اند و آن به خطر افتادن جان مادر است و آن نیز به شرطی صورت می‌پذیرد که احتمال مرگ مادر را در پی داشته باشد. در بیانیه نهایی کنفرانس رباط که در سال ۱۹۷۱ تشکیل شد، جمع بندی زیر دیده می‌شود: " در باب سقط جنین…، کنفرانس آراء فقهای مسلمان را بررسی کرد و روشن شد که این کار پس از ماه چهارم حرام است؛ مگر بر اثر ضرورتی شدید در جهت حفظ جان مادر. اما قبل از آن (ماه چهارم) علی رغم وجود آرای فقهی متعدد، نظر درست متوجه به منع آن در هر یک از مراحل بارداری است، جز بر اثر ضرورت نهایی و شخصی برای حفظ جان مادر"(12).
رأی اول (برخی حنفی‌ها) : پاره ای از فقهای حنفی مذهب معتقدند تا هنگامی که روح در جنین دمیده نشده است، سقط جنین مطلقا ً جایز است؛ و این به آن دلیل است که پیش از دمیده شدن روح، انسان زنده به حساب نمی‌آید. بنابراین از دیدگاه این فرقه از مسلمانان سقط جنین پیش از چهار ماهگی حتی احتیاج به عذر هم ندارد.
رأی دوم (برخی شافعی‌ها): پاره‌ای از شافعی‌ها و حنبلی‌ها جواز سقط جنین را تنها در مرحله نطفه یعنی مرحله اول زندگی جنین و تا چهل روزگی آن مجاز می‌دانند و برای آن، وجود عذر را هم ضروری ندانسته‌اند.
رأی سوم (برخی شافعی‌ها و حنفی‌ها): این عده معتقد هستند که سقط جنین تا قبل از دمیده شدن روح مجاز است اما به شرط آنکه عذر موجهی برای آن وجود داشته باشد. درباره اینکه این عذر نیز چه چیزهایی می‌تواند باشد میان آنها اختلاف وجود دارد. برای مثال از نظر پاره‌ای فقهای حنفی اگر مادری فرزند شیرخواری داشته باشد و باردار شود و بر اثر بارداری شیر او قطع شود و استطاعت مالی برای گرفتن دایه نداشته باشد، او عذر موجهی برای سقط جنین خواهد داشت. یکی دیگر از فقهای شافعی بر آن است که اگر مادر نیازمند خوردن دارویی مباح باشد و این دارو سقط جنین را در پی داشته باشد، او معذور است. لخمی حرامزادگی را عذر موجهی دانسته و می‌گوید: "اگر نطفه از زنا باشد تا قبل از دمیده شدن روح احتمال جواز می‌رود". غزالی نیز نطفه حرام بودن را عذری موجه برای سقط می‌شمارد"(13).
رأی چهارم (مالکی‌ها و برخی از فرقه‌های پیشین): سقط جنین پیش از دمیده شدن روح چه با عذر باشد و چه بدون عذر کراهت دارد چراکه نطفه انسان هم در نهایت انسان می‌شود و نمی‌توان سقط آن را مباح دانست.
رأی پنجم (ظاهری‌ها و برخی از مذهب‌های پیشین): سقط جنین مطلقا ً حرام است و این شامل همه مراحل جنینی می‌شود. بنابراین هیچ عذری حتی اگر به خطر افتادن جان مادر باشد، سقط جنین را مباح نمی‌کند.
۲. دیدگاه شیعه
در میان فقهای شیعه بر سر مسئله سقط جنین اختلاف نظر بسیاری وجود ندارد. فقهای شیعه معتقدند دوران جنینی پیوسته است و نمی‌توان آن را مرحله مرحله دانست و بر اساس آن بخشی از سقط جنین را مجاز و بخشی دیگر را غیر مجاز دانست. مراجع تقلید در پاسخ به این پرسش که آیا سقط جنین بعد از انعقاد نطفه جایز است یا خیر، پاسخ یکپارچه ای داده‌اند: " سقط جنین بعد از انعقاد نطفه جایز نیست". برای نمونه آیت‌الله خویی در جواب استفتایی گفته اند "سقط جنین جایز نیست، اگر چه نطفه باشد"(14) و یا امام خمینی به صراحت از بین بردن نطفه پس از انعقاد آن را جایز ندانسته اند(15).
فقهای شیعه در مسئله سقط جنین درمانی دو حالت برای این فرض متصور شده‌اند:
حالت اول: ادامه بارداری جان مادر و جنین را به خطر می‌اندازد، بر اساس اصالت این موضوع که حداقل جان یک نفر را باید نجات داد، سقط جایز است.
حالت دوم: ادامه بارداری تنها جان مادر را به خطر می‌اندازد: در این حالت یک نفر باید قربانی شود که فقها حکم به آن داده‌اند که باید این قربانی جنین باشد؛ به این دلیل که جان مادر با ارزش‌تر از جنین بالقوه انسانی است. در صورت اسقاط جنین در این شرایط، دیه جنین نیز باید پرداخته شود.
آیت‌الله مکارم شیرازی در پاسخ به این پرسش که آیا سقط‌جنین را جایز می‌دانید، می‌گویند تنها در صورتی سقط‌جنین جایز است که یقین یا خوف خطر یا ضرر مهمی برای مادر داشته باشد، آن هم در مراحل اولیه جایز است. منظور ایشان از مراحل اولیه، پیش از ولوج روح در جنین است که بچه در شکم مادر به حرکت در می‌آید و معمولا این اتفاق در حدود چهار ماهگی است.
در پاسخ به این پرسش که اگر جان مادر و جنین هر دو در خطر باشد، آیت‌الله مکارم شیرازی در پاسخ گفته‌اند اگر بدانیم یکی از آن دو قطعاً نجات پیدا می‌کند، باید آنها را به حال خود گذاشت تا یکی از آن دو بدون دخالت انسان دیگری نجات یابد و اگر امر دایر میان است که هر دو بمیرند یا فقط جنین بمیرد می‌توان جنین را سقط کرد تا مادر زنده بماند. ایشان درباره بارداری حاصل از تجاوز و هتک حرمت نیز معتقدند که اگر ادامه بارداری برای مادر ضرر مهم جسمی یا روحی داشته باشد، می‌توان قبل از دمیده شدن روح جنین را سقط کرد(16).
هرچند در همه موارد جواز سقط، پرداخت دیه آن ضروری است، اما اختلاف‌نظرهایی در جزییات وجود دارد. برای مثال آیت‌الله سیستانی در پاسخ به استفتایی می‌گویند: انداختن حَمْل پس از انعقاد نطفه ، جایز نیست و دیه وکفاره (دو ماه روزه متوالی) دارد ، مگر این که باقى ماندن حمل براى مادر ضرر جانى داشته باشد ، یا مستلزم حرج شدیدى باشد که معمولاً تحمل نمى‏شود ، که در این صورت قبل از دمیدن روح و جان گرفتن جنین اسقاط آن جایز است ، و بعد از آن مطلقاً جایز نیست . و اگر مادر حمل خود را بیاندازد ، دیه آن بر مادر واجب است ، و باید آن را به پدر یا دیگر ورثه‏‌اش بپردازد . و اگر پدر حمل را بیاندازد ، دیه‏اش بر او واجب است ، و باید آن را به مادر بپردازد . و اگر پزشک این عمل را انجام دهد، دیه بر او واجب است ، مگر اینکه وارث ببخشد، هر چند اسقاط جنین به درخواست پدر و مادر باشد. و کافى است در دیه جنین پس از جان گرفتن آن پرداختن پنج هزار و دویست و پنجاه مثقال نقره ، اگر جنین پسر باشد، و نصف این مقدار اگر دختر باشد. و ـ بنابر احتیاط واجب ـ دیه جنینى که در رحم بمیرد نیز همین مقدار است . و اگر جنین جان نداشته باشد در صورتى که نطفه باشد کافى است در دیه آن یکصد و پنج مثقال نقره و اگر خون بسته باشد دویست و ده مثقال ، و اگر گوشت باشد سیصد و پانزده مثقال ، و اگر استخوان داشته باشد چهارصد و بیست مثقال ، و اگر اعضا و جوارحش کامل باشند پانصد و بیست و پنج مثقال . و ـ بنابر احتیاط واجب ـ فرقى بین پسر و دختر در فرض جان نداشتن نیست .و دمیده شدن روح در نطفه در ماه چهارم است مگر اینکه توسط دستگاه‌های جدید غیر از آن ثابت گردد"(17).
از جمله فتواهای جنجالی درباره سقط جنین در میان فقهای شیعه، مربوط به آیت الله صانعی است که به صدور برخی فتواهای شاذ معروف است. آقای صانعی به مانند دیگر مراجع تقلید، در مواردی که خطر جانی مادر را تهدید کند یا در بحث نقص عضو جدی جنین و همچنین در موارد عسر و حرج جدی والدین، مشروط به آنکه جنین کمتر از چهار ماه داشته باشد، سقط جنین را جایز دانسته اند. اما در مورد سقط جنین ناشی از تجاوز، بر خلاف غالب فقهای شیعه، حتی پس از چهار ماه هم آن را مجاز می‌دانند. ایشان در پاسخ به استفتایی می‌گویند: «قبل از چهار ماهگى به حکم لاحرج مانعى ندارد و اما بعد از چهار ماهگى چون قتل نفس بودن آن شرعاً و ادعاءً که در مورد فرزندان مشروع با نص ثابت شده محل اشکال و تأمل بلکه منع است و نص شامل چنین جنین‏‌هایى نمى‏‌باشد، بنابراین، قول به جواز سقط چنین جنین‏‌هایى آن هم براى مسائل عرضى و آبرویى و آن هم با فرض عنف، سخن جزافى نیست و عموم ادله نفى حرج حاکم مى‏‌باشد و نمى‏‌توان قائل به حرمت شد.»(18)
* کارشناس ارشد فلسفه اخلاق
منابع

1.  Rosner, f, “Induced Abortion, Jewish Law and Jewish Morality ”, Man and Medicine, ۱۹۷۶, ۳, pp.۲۱۳-۲۲۴
2. David Novak
3.  SILBER, TOMAS .J, “ Abortion a Jewish view”, Journal of Religion and Health, Vol. ۱۹, No. ۳, Fall ۱۹۸۰ ,p.۲۳۳
4. Oholt ۷.۶
5. Feldman, D, M, Birth Control in jewish Law. New York, New York university press, ۱۹۶۸, pp. ۲۵۱-۲۹۴.
6. سلیمانی، حسین، "سقط جنین در مسیحیت"، فصلنامه باروری و ناباروری، پاییز ۱۳۸۴، ص ۳۴۴.
7. رهیافت‌های اخلاقی به سقط‌جنین، ص ۳۲۳.
8. Granberg, Donald, Conformity to religious Norms regarding Abortion, The Sociological Quarterly, Vol. ۳۲, no.۲. Blackwell publishing, university of missour-columbia. (summer, ۱۹۹۱), pp. ۲۶۷-۲۷۵
9. pre choice
10. منبع پیشین.
11.پیشین، ص۳۲۴
12. پیشین، ص۳۲۵
13. پیشین
14. منهاج الصالحین، آیت الله خویى، قم، مدینه العلم، ۱۴۱۰ق، ج‏۲، ص‏۲۸۴، مسئله‏۱۳۷۹.
15. رساله توضیح المسائل، امام خمینى، مرکز نشر فرهنگى رجاء، ۱۳۶۶، ص‏۷۴۶.
16. available on: http://www.makaremshirazi.org/persian/estefta
Available on http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa۱۰۸۰۸# 17
18. این استفتا همراه با شش پرسش دیگر و پاسخ ایشان که تاریخ ۶/۱۲/۱۳۸۱ و مهر ایشان را در پاى خود داشت، در "سمینار بررسى جامع ابعاد سقط جنین در ایران" در کرمانشاه توزیع گشت. (به نقل از مقاله آقای سید حسن اسلامی در شماره ۱۵۵ ماهنامه پیام زن)
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.