در خَبَر، خَیرُ الامور أوساطُها؛ جستاری در چیستی اعتدال 

دلالت و قلمرو معنایی واژگان پرکاربرد و یا واژگان محوری به هر اندازه روشن‌تر باشد، از کژتابی‌ها می‌کاهد و برداشت‌ها و به دنبال آن رفتارها را به هم نزدیک می‌کند. واژه‌ی اعتدال به عنوان کلیدی‌ترین واژه‌ی مورد استفاده‌ی رییس جمهور منتخب و محترم، این روزها بیش و کم مورد توجه صاحبان اندیشه و اصحاب قلم قرار گرفته است. رهبر معظم انقلاب در دیدار روز یکشنبه 6 مرداد با دانشجویان به صراحت بیان فرمودند که ” به نظرم این تکلیف من نیست که اعتدال را معنا کنم، بالاخره هر کسی یک نیتی یک فکری پشت سر حرف و شعارش هست … عرضه برای قضاوت‌ها باز است “. به نظر می‌رسد سزاست در آستانه‌ی شروع به کار دولت جدید، با همفکری همه‌ی کسانی که سخنی در این زمینه دارند، تعریفی روشن و اجرایی و مورد وفاق نسبی با سنجه‌های قابل درک برای عامه‌ی مردم از این واژه ارائه شود. این نوشتار بر این مبنا چند نکته را در معرض داوری می‌نهد:

 

 

 

 

1.    مرز عدالت و اعتدال 

باریک­بینی­‌های واژه­‌شناختی گاه رهزن است و آدمی را در لایه­‌های در هم پیچیده و البته شیرین زبانی نگاه می­‌دارد، ولی نمی­توان یک­باره از آنها چشم برگرفت. واژه‌ی اعتدال باب افتعال از مصدر عدل به معنی به خود پذیرفتن عدالت و یا استقرار عدالت در یک پدیده است، همین مقدار بسنده است تا به استناد آن، مفهوم واژه­‌شناختی اعتدال را نهادینه شدن و درونی شدن عدالت شمرد. عدالت نیز در رایج­‌ترین و در عین حال دقیق­‌ترین تعریفی که ریشه در سخنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام دارد، قرار گرفتن هر چیز در وضع مطلوب است، بر همین اساس آن گونه که از فرهنگ‌های لغت عربی برداشت می­‌شود، واژه‌ی معتدل در زبان عربی به عنوان صفت برای موضوعات مختلفی مانند نیزه (راست بودن نیزه)، شِعر (موزون بودن)، جسم (نه بلند و نه کوتاه بودن)، آب (نه گرم و نه سرد بودن)، روز (داشتن هوای ملایم)، قد انسان (خوش قد و قامت بودن) و شاخه‌ی درخت (دارای تناسب) به کار می­رود و وجه مشترک همه‌ی این کاربردها همان استقرار تناسب و قرار داشتن در وضعیت مطلوب است. و دقیقاً مبتنی بر همین نکته، کوشش برای منسوب کردن پشتوانه‌ی نظری اعتدال به سنت و مفهوم مسلط ارسطویی و توماس اکوییناسی یعنی میانه‌ی هر چیز را گرفتن الزاماَ درست نیست و کمال‌­گرایی دینی هم می‌­تواند پشتوانه‌ی نظری اعتدال باشد. اعتدال به این معنی آخر به هیچ روی مذموم نیست و خود از برترین مصادیق عدل به شمار می­رود. امید است که اجمال این سخن تنها ملال­زدا باشد نه ابهام­‌فزا.

2.    قلمرو اعتدال 

بر اساس تعریف پیش­گفته اعتدال تنها جنبه‌ی فردی ندارد، و افزون بر مقیاس فردی، در ساختارهای اجتماعی خرد و کلان هم می­‌توان از اعتدال سخن گفت، بنا بر این، تحقق اعتدال تنها به رفتار معتدلانه افراد برنمی­‌گردد، بلکه اعتدال در خانواده، سازمان‌ها، نهادها و کلیت جامعه چه در سطح ملی و چه در سطح فراملی قابل تصور است. هر گاه عدالت در هر یک از این واحدهای اجتماعی درونی شود، می­‌توان گفت اعتدال در آنها تحقق یافته است.

3.    ناظر به رفتارها بودن اعتدال و بی­‌معنی بودن تسری آن به حیطه‌ی باورها و ارزش‌ها 

بوعلی در منطق شفا، یکی از تقسیم­‌بندی­‌های دو لفظ متقابل را عدم و ملکه می­‌داند. اگر موضوعی قابلیت متصف شدن به یک صفت را داشته باشد، می­‌توان آن صفت را برای آن موضوع در نظر گرفت و یا از آن سلب کرد، ولی اگر چنین قابلیتی در آن موضوع وجود نداشته باشد، ایجاب و سلب آن صفت فاقد معنی است، مثلا انسان قابلیت بینایی دارد ولی دیوار چنین قابلیتی ندارد لذا گزاره­ای که از بینایی یا عدم بینایی یک انسان سخن بگوید معنی­‌دار است ولی همین گزاره در باره‌ی دیوار فاقد معنی و یا بی­هوده است. اعتدال و عدم اعتدال هم از نوع ملکه و عدم ملکه هستند، اعتدال تنها در مواردی معنی­‌دار است که آن پدیده قابل اتصاف به اعتدال باشد و نمی­‌توان این صفت را برای همه چیز به کار برد، حتی اگر از عام و فراگیر بودن اعتدال سخن بگوییم مراد عام و فراگیر بودن اعتدال در مواردی است که قابلیت اعتدال را دارد. بر همین اساس، دایره باورها و ارزشهای دینی که در آنها زیاده­‌روی معنی ندارد اعتدال نیز فاقد معنی است، مثلا توحید به مثابه‌ی یک اندیشه، معادباوری به مثابه‌ی یک اندیشه، نبوت و امامت به مثابه‌ی یک باور، واجبات دینی به مثابه‌ی یک تکلیف و ده‌ها نمونه از این دست از ثبات برخوردارند و اعتدال در آنها ـ لااقل در یک درک عرفی ـ فاقد معنی است. ارزش‌ها نیز چنین است، مثلا ارزش‌هایی مانند خداباوری، روحیه عبادت، مجاهدت در راه خدا، صداقت، خلوص نیت، پاکی درون و ده‌ها نمونه از این دست هم از ثبات برخوردارند و اعتدال در آنها فاقد معنی است چون افراط و تفریط در آنها ـ به مثابه‌ی یک ارزش یا باور و نه یک رفتار ـ قابل تصور عرفی نیست. به عبارتی روشن­‌تر اعتدال تنها در حیطه‌ی رفتارهاست و هیچ کس گمان نبرده است که مثلاً رییس جمهور منتخب بر آن است در باره‌ی اعتقاد به خدا، باور به معاد، واجبات دینی و مانند آن اعتدال را حاکم کند و یا بر آن است باورها و ارزش‌هایی را که قانون اساسی مبتنی بر آنها تدوین شده است، در بوته‌ی اعتدال نهد. باور می­‌تواند منشأ اعتدال یا عدم اعتدال باشد، ولی خود باور به مثابه‌ی یک اندیشه متصف به اعتدال و عدم اعتدال نمی­‌شود، بلکه چگونگی عمل بر اساس یک باور یا ارزش است که با چنین صفتی سنجیده می­شود.

4.    عدم­ اعتدال­‌پذیری همه‌ی رفتارها 

در حیطه‌ی رفتارها نیز تنها آن دسته از رفتارها می­‌توانند و یا باید رنگ اعتدال به خود بگیرند که افراط و تفریط در آنها قابل تصور است، افراط و تفریط نیز گاه در همه‌ی شرایط نکوهیده است و گاه این افراط یا تفریط در یک شرایط خاص اهمیت می­‌یابد که باید از آن دوری جست. بنا بر این این گونه نیست که بتوان فهرستی ثابت و همیشگی از فعالیت‌های دور از اعتدال تهیه و ارائه کرد و همگان را همواره از آنها بر حذر داشت، به عنوان نمونه گاه یادداشت­‌نویسی علیه یک کشور خارجی حرکتی تندروانه ارزیابی می­شود و گاه تسخیر یک سفارت به عنوان یک حرکت انقلابی و نه الزاماً افراطی ستوده می­شود. اعتدال در صحنه‌ی اجتماعی با مصلحت و خرد جمعی سنجیده می­شود. بنا بر این اعتدال به هیچ روی به معنی محافظه­‌کاری و خروج از انقلابی­گ‌ری نیست، اعتدال یعنی میانه­‌روی در هر رفتاری که میانه­‌روی در آن امکان­‌پذیر و پسندیده است و اعتدال در هر امری هم متناسب با خود آن امر معنی می­یابد و شرایط زمانی و مکانی هم در تشخیص این تناسب نقش محوری دارند.

5.    اعتدال به مثابه‌ی سیاست اجرایی  

اعتدال به مفهومی که گفته شد در ساختار کلی نظام برنامه­‌ریزی و تصمیم­‌گیری کشور به مثابه‌ی یک سیاست اجرایی است. این برداشت دو دلالت دارد: نخست آن که اعتدال ناظر به حل یک مشکل عمومی در جامعه است، و دیگر آن که مبنا قرار دادن آن در زمره‌ی اختیارات رییس جمهور است. سیاست‌هایی که معطوف به یک مسأله‌ی عمومی نباشند، اغلب نه به درستی از سوی نظام اجرایی درک و هضم می­‌شود و نه به نتیجه‌ی روشنی می­رسد. این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که کشور ما در چند سال اخیر اسیر تندروی­‌هایی بود که نظام را با چالش‌هایی جدی در حوزه‌ی سیاست خارجی، سیاست داخلی، مسائل فرهنگی و حتی اقتصادی روبرو کرده بود و شعار اعتدال به صورت مشخص و صریح در واکنش به این تندروی­‌ها مطرح شده است، به عبارت دیگر مسأله‌ی کشور ما در حال حاضر تندروی و افراط است نه تفریط و کوتاهی. از سوی دیگر، بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سیاست‌های کلی نظام پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی رهبری معظم انقلاب ابلاغ می­‌شود. اعتدال در مقایسه با شعارهایی مانند عدالت­‌گرایی و حتی جامعه­‌مدنی که شعار دو رییس جمهور پیشین بود جنبه‌ی اجرایی دارد نه سیاست کلی و نیاز به طی فرایند پیش­بینی شده در قانون اساسی ندارد. به نظر این جانب، یکی از اشکال‌های دو شعار پیشین این بود که هر دو از جنس سیاست کلی بودند و اعلام آن‌ها در قلمرو اختیارات رییس جمهور نبود. شاید اگر روزی شورای نگهبان بپذیرد که ساز و کاری بهتر و مردم­پسندتری برای بررسی صلاحیت­‌های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد و برای این کار به انتقادها و پیشنهادهای دیگران هم توجه کند، این نکته را از نظر دور ندارد که یکی از نکاتی که مستند به قانون اساسی باید مورد توجه قرار گیرد همین است که جنس شعارهای نامزدهای ریاست جمهوری از جنس سیاست‌های کلی نظام نباشد.

6.    پشتوانه‌ی دینی اعتدال 

در متون دینی ما مفهوم اعتدال با واژگان گوناگونی مانند قصد، الاقتصاد، وسط بودن و مشتقات آن بیان شده و گاه نیز مانند آیه‌ی 29 سوره‌ی مبارکه‌ی اسراء، بدون کاربرد واژه­ای خاص و در قالب بیان مصداق‌ها معرفی شده است. جستجو و یافتن تمامی این بیانها و کاربردها کمک مؤثری به درک مفهوم، قلمرو و بایستگی­‌های اعتدال از نگاه قرآن و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام می­‌کند. توجه به این چند نمونه خالی از لطف نیست. در کتاب المحاسن برقی، یک باب با عنوان الاقتصاد فی الاکل و مقداره ( باب 37، ج 2، ص 439) وجود دارد؛ در کتاب الکافی هم یک باب با عنوان الاقتصاد فی العباده (ج 2، ص 86) وجود دارد؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام در فراز پایانی خطبه‌ی 16 نهج­‌البلاغه که بعد از بیعت با ایشان ایراد کرده­‌اند، می­‌فرمایند: الْیَمِینُ‏ وَ الشِّمَالُ‏ مَضَلَّه‌یٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّه‌یُ عَلَیْهَا بَاقِی الْکِتَابِ وَ آثَارُ النُّبُوَّه‌یِ وَ مِنْهَا مَنْفَذُ السُّنَّه‌یِ وَ إِلَیْهَا مَصِیرُ الْعَاقِبَه‌یِ ، یعنی راست­‌روی و کج­‌روی گمراهی است و راه میانه راه درست است، کتاب خدا و آن چه از فرستاده خدا در دست است به آن گواهی می­‌دهد و سنت پیامبر از طریق آن نفوذ می­‌یابد و راه رسیدن به انجامی نیکو همین است؛ آن حضرت در خطبه‌ی 94 در وصف پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، یکی از ویژگی­‌های ایشان را میانه‌­روی می­شمرند: سیرته القصد؛ و در بخشی از خطبه‌ی 127 نهج­‌البلاغه می­‌فرمایند: وَ سَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلَى غَیْرِ الْحَقِّ وَ خَیْرُ النَّاسِ فِیَّ حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ … یعنی دو گروه از مردم به خاطر من هلاک خواهند شد، دوست­دار افراطی که دوستی‌­اش او را به غیر حق می­‌کشاند و دشمن افراطی که دشمنی‌­اش او را به غیر حق می‌کشاند و بهترین حالت مردمان نسبت به من میانه‌­روی است، پس به آن پای­بند باشید؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام در حکمت شماره‌ی 109 نهج البلاغه فرموده­‌اند: نحن النمرقه الوسطی بها یلحق التالی و الیها یرجع الغالی، یعنی ما بالش یا پشتی­های (و مطابق ترجمه مرحوم علامه شهیدی تکیه­‌گاه‌­های ) میانه‌­ای هستیم که پسینیان به آن می­‌پیوندند و تندروها به آن بازخواهند گشت؛ امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعای 20 صحیفه‌ی سجادیه خطاب به خداوند عرضه می­‌دارند: … وَ مَتِّعْنِی بِالاقْتِصَاد … یعنی بارخدایا مرا به میانه­‌روی بهره­‌مند ساز؛ هم ایشان در فرازی از دعای 30 صحیفه‌ی سجادیه از خدا می­‌خواهند که … وَ قَوِّمْنِی بِالْبَذْلِ وَ الِاقْتِصَادِ … یعنی مرا به بخشایش و میانه­‌روی مستقیم بدار؛ امام باقر علیه السلام در روایتی که مرحوم کلیتی در کتاب الکافی، ج 2، ص 75 نقل کرده است، از شیعیان خود خواسته­‌اند که مانند بالش یا پشتی­‌های میانه باشند، نه بزرگ و نه کوچک، که بتوان به خوبی به آن تکیه زدَ: یَا مَعْشَرَ الشِّیعَه‌یِ شِیعَه‌یِ آلِ مُحَمَّدٍ کُونُوا النُّمْرُقَه‌یَ الْوُسْطَى ….؛ آن امام همام همچنین ذیل آیه‌ی شریفه‌ی کذلک جعلناکم امه وسطا فرموده‌­اند: نحن الامه الوسط … (الکافی، ج 1، ص 191).

این نمونه­‌ها و ده‌ها و بل صدها نمونه‌ی دیگر که می­‌توان در متون دینی نشان داد، حکایت‌گر پشتوانه‌ی محکم دینی این شعار است. اعتدال به این معنی که گفته شد، جایگاهی بسیار شاخص هم در متون اخلاقی و ادبی و اجتماعی ما مسلمانان دارد که امید است روزی بازشناسی شود. این چند بیت از مولوی ناظر به همین معناست:

در خبَر، خیر الامور أوساطها           نافع آمد زاعتدال أخلاطها

گر یکی خلطی فزون شد از عرض   در تن مردم پدید آید عرض

بر قرین خویش مفزا صفت            کان فراق آرد یقین در عاقبت

نطق موسی بُد بر اندازه و لیک        هم فزون آمد ز گفت یار نیک (مثنوی، دفتر دوم، ص 327)

اعتدال به مفهومی که گفته شد، می­‌تواند رویکردی عام و فراگیر باشد و بسیاری از قلمروهای رفتاری قوه‌ی مجریه را در برگیرد، ولی از یاد نباید برد که اعتدال هر چند شاه­‌کلید است، ولی کلید حل همه‌ی مشکلات نیست بلکه تنها قفل‌هایی را می­‌گشاید که اولا از جنبه‌ی نظری قابلیت متصف شدن به اعتدال را داشته باشند و ثانیاً از جنبه‌ی عملی، گره موجود در آنها ناشی از افراط و تندروی باشد.

 

 
دلالت و قلمرو معنایی واژگان پرکاربرد و یا واژگان محوری به هر اندازه روشن‌تر باشد، از کژتابی‌ها می‌کاهد و برداشت‌ها و به دنبال آن رفتارها را به هم نزدیک می‌کند. واژه‌ی اعتدال به عنوان کلیدی‌ترین واژه‌ی مورد استفاده‌ی رییس جمهور منتخب و محترم، این روزها بیش و کم مورد توجه صاحبان اندیشه و اصحاب قلم قرار گرفته است. رهبر معظم انقلاب در دیدار روز یکشنبه 6 مرداد با دانشجویان به صراحت بیان فرمودند که ” به نظرم این تکلیف من نیست که اعتدال را معنا کنم، بالاخره هر کسی یک نیتی یک فکری پشت سر حرف و شعارش هست … عرضه برای قضاوت‌ها باز است “. به نظر می‌رسد سزاست در آستانه‌ی شروع به کار دولت جدید، با همفکری همه‌ی کسانی که سخنی در این زمینه دارند، تعریفی روشن و اجرایی و مورد وفاق نسبی با سنجه‌های قابل درک برای عامه‌ی مردم از این واژه ارائه شود. این نوشتار بر این مبنا چند نکته را در معرض داوری می‌نهد:دکتر محسن الویری

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. طلبه

    سخنان پر مغز این اندیشمند فرهیخته دل ما راآرام می کند و لذت روحانیت با سواد و خوش فکر را برایمان امید بخش می سازد این سخنان مستدل را بیشتر منتشر کنید و طلاب سطحی نگر و شتاب زده در سیاست را به تفکر وادار کنید و به آنها بگویید این روحانیت امروز نیاز جامعه است با سواد و منصف در کلام واین یعنی خدمت به اسلام من که لذت بردم و آرزو می کنم سایت شما پر از مطالب عمیق و کارشناسی باشد تا جنگاوران مؤسسه افراطی آقای مصباح بدانند سواد سیاست زده به درد نمی خورد مجدد از آقای الویری تشکر کنید که به نظر می رسد می تواند به روحانیت آبرو ببخشدخدا مانند ایشان را زیاد کند ان شاءالله

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.