فوران خشونت در پی منع برقع پوشان در فرانسه

سرآغاز ناآرامی­ های هفته­ های اخیر در حومه پاریس این بود که طبق معمول پلیس محلی، با زن جوانی به خاطر پوشیدن نقاب در ملأعام برخورد کرد. به طور معمول، از آغاز اجرای قانون اکتبر 2010 ، در آوریل 2011، پوشاندن صورت در اماکن عمومی ممنوع است و متخلفان 129 یورو جریمه می­ شوند و برنامه توان­بخشی برای آنان الزامی است. در طی دوسال گذشته پلیس با 705 مورد برخورد کرده است.

 

دستگیری اخیر در تراپس در حومه پاریس از دید هم پلیس و هم زن جوان امری عادی بوده است. اما اتفاق بدی می­ افتد: در حالی که زن جوان و همسرش به اداره پلیس آورده شدند، کمیسر پلیس تراپس از ثبت شکایت مادر زن جوان که شاهد دستگیری دخترش بود امتناع ورزید و به دنبال آن بود که ناآرامی­ هایی رخ داد.

فهمیدن زمینه این ماجرا مشکل است. تمایل آشکاری وجود دارد که توسط رسانه­ ها نیز دنبال می­ شود تا بر ناامنی­ های بی­حد در حومه پاریس، عدم انسجام ملی و ادامه مشکل حاشیه­ نشینان تأکید شود، بی­ توجه به نقش سیاسی خاص دولت. اما علی­ رغم وجود این عوامل، عنصر جدیدی در این ناآرامی­ ها وجود دارد: اسلام­ هراسی.

اسلام­ هراسی در اشکال مختلفی ظاهر می­ شود: حمله به مساجد، بی­ حرمتی به اماکن مذهبی، ممنوعیت پوشش روسری در مدارس عمومی، منع استفاده از خدمات عمومی برای  زنان برقع­پوش تا فرزندانشان را در راه مدرسه همراهی کنند، اهانت­های بی­ شمار، مزاحمت، تحقیر، تعرض کلامی و فیزیکی، تبعیض نژادی و قومی که گاه به حملات فیزیکی نیز منجر می­شود نظیر برخورد با زن برقع­ پوشی که کودکش را گم کرده بود، از این جمله­ اند. اما ویژگی اصلی اسلام­ هراسی حداقل در فرانسه، این است که به ندرت تقبیح می­ شود. آن به صورتی مبالغه ­آمیزی تصور می­ شود و قربانی ادا و اصول مسلمانان مشکل­ آفرین می­ شود که قادر نیستند تا به عنوان شهروند فرانسوی قلمداد شوند.

اسلام­ هراسی در تراپس وجهی دیگر از تاریخ سیاسی فرانسه را نشان می­ دهد که رابطه میان توده مردم به ویژه اقلیت با پلیس را در برمی­ گیرد. تاریخ پلیس فرانسه از ساخت دولت در این کشور جدا نیست. پلیس فرانسه متمرکز و ملی شده است و در مقابل نیروهای محلی ایجاد شده است و از این رو قدرت و تأثیر آن علیه طبقات کارگری و ضد استعماری در طول قرن گذشته افزایش یافته است.

امنیت ساختار قدرت همیشه مقدم بر امنیت شهروندان است: تأیید یا تحکیم دولت موقوف به فرهنگی است که حفظ نظم عمومی و افزایش هوش سیاسی در آن اهمیت دارد. در نتیجه، احتمال کمی وجود دارد که میان نیروهای پلیس و اقلیت حاشیه­ نشین آشتی برقرار شود. این ساختار قدرت همه روابط میان شهروندان و پلیس را در چارچوب متصلبی محدود می­ کند که مشخصه آن فاصله گرفتن و سرپیچی شهروندان است.

ایجاد رابطه میان مردم و پلیس مدت زمان زیادی به عنوان یک ضرورت شناسایی شده است. در اواخر دهه نود دولت سوسیالیستی تلاش کرد تا طرحی اجرا کند که پلیس با مردم ارتباط نزدیک­تری برقرار کند، اما این طرح با مخالفت جناح راست قدرت مواجه و به خاطر مقاومت­های مقامات و اتحادیه­ های پلیس به سرانجام نرسید.

در چنین محیطی که پلیس برای شناسایی هویت دست به خشونت می­زند و با اقلیت و طبقات کارگر رفتار خوبی ندارد، جای تعجب نیست که در طول 40 سال گذشته اکثریت شورش­های حاشیه ­نشینان توسط پلیس سرکوب شده است.

حوادث اخیر در تراپس محدود به تعارض میان نیروهای دولتی و مسلمانان نبود. کما اینکه نمی توان آن را صرفا جنگی میان سکولاریسم و اسلام­خواهی حاشیه­ نشینان دانست. تنش­ ها درباره منع پوشش نقاب تا حد زیادی به سابقه روابط میان پلیس و مردم بر می گردد.

اکنون که زمان زیادی تا آغاز فعالیت­ های انتخابات شهرداری­ ها در اروپا و فرانسه در سال 2014 نمانده است، باید به انتظار تأثیرات ناملایماتی که طبقات کارگر تحمل می­ کنند و ادامه بدنام­ کردن مسلمانان در انتخابات بنشینیم.  

 

منبع: اکونومیست

 

 

 
سرآغاز ناآرامی­ های هفته­ های اخیر در حومه پاریس این بود که طبق معمول پلیس محلی، با زن جوانی به خاطر پوشیدن نقاب در ملأعام برخورد کرد. به طور معمول، از آغاز اجرای قانون اکتبر 2010 ، در آوریل 2011، پوشاندن صورت در اماکن عمومی ممنوع است و متخلفان 129 یورو جریمه می­ شوند و برنامه توان­بخشی برای آنان الزامی است. در طی دوسال گذشته پلیس با 705 مورد برخورد کرده است.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.