مثلث اصولگرایی، اصلاح‌طلبی و اعتدالجویی در سیاست امیر مومنان (ع)

در اندیشه‌ها نه تنها اعتدال‌جویی، اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی، شقوق سیاسی – اجتماعی متفاوت، متعارض و یا متخالف یکدیگر نیستند بلکه رفتار درست در چارچوب اصول که همراه با نظارت اصلاح‌طلبانه باشد می‌تواند منجر به آغاز راه اعتدال‌جویی شود.

 

 

اعتدال‌گرایی در سیاست به معنای اصل‌گریزی و اصلاح‌ستیزی نیست، بلکه برای حفظ تعادل جامعه همواره باید بر اصول الهی که جامعه براساس آن تشکیل شده و قوام یافته است پافشاری کرد و در عین حال همیشه باید با اندیشه، ابزار، نظارت و امکانات اصلاحی بر حرکت صحیح در مسیر اصول‌گرایی و پیشگیری از هر انحراف و تحریفی، نگاهی اصلاح‌طلبانه داشت. اگر دو لبه قیچی اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی کار خویش را درست و به وقت انجام دهند حاصل رفتار و عمل آنها چیزی جز اعتدال نخواهد بود.

 

 اصول‌گرایی مولا امیرالمومنین

 

«أَنِّی لَمْ أَرُدَّ عَلَى اللَّهِ وَلَا عَلَى رَسُولِهِ سَاعَهً قَطُّ… فَوَالَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِنِّی لَعَلَی جَادَّهِ الْحَقِّ: من در برابر فرمان خداوند و رهبری و هدایت‌های رسول اکرم (ص) لحظه‌ای سرپیچی نکردم و هماره مطیع محض بودم… و سوگند به آنکه جز او آفریدگار و معبودی نیست، هماره در مسیر حق بودم» (نهج‌البلاغه، خطبه 107).

 

پیامبر نیز در شأن اصول‌گرایی مولا فرموده است:«عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ» (فضائل الخمسه، جلد 2، ص 126). در جای دیگری در وصف حضرتش فرموده:«علیُّ قَیِّمُ القرآن» (مرآه العقول، جلد 2، ص 264).

 

از دو فراز گفته فوق که از میان صدها نکته مشابه انتخاب و عرضه شده است عمق اصول‌گرایی مولا امیرالمومنان (ع) غیر قابل انکار است. اگر حضرتش بر زهد، ستیز با باطل، وحدت، حمایت از محرومان، عدالت، آزادی، اخلاق، حق، قرآن، عزت نفس، تقوامداری، مردم‌گرایی و تحقیر دنیا تاکید دارد برای این است که همه اینها را میوه‌ها و نتایج فرمانبرداری از خدا، اطاعت از رسول و همراهی حق و معیت با قرآن می‌داند.

 

 اصلاح‌طلبی مولا امیرالمومنین

 

امیر مومنان به شیوه اصلاحات خویش یعنی جهل‌ستیزی، تجمل‌ستیزی و مردم‌سالاری نیز تکیه داشته است زیرا همواره ممکن است جاهلان متنسّک و عالمان متهتّک بر اریکه اصول‌گرایی فرمان‌روایی کنند و اصول را از مسیر غایی‌اش که اعتدال است خارج نمایند. از این رو با جهل جاهلانی که جامعه را به سمت نادانی و ناداری فکری و ناتوانی رفتاری می‌کشانند و قدرت انتخاب و اراده و آزادی مردم را می‌ربایند و آنان را از سروری و عزت و کرامت نفس خویش دور می‌کنند، نهیب زده است. از سوی دیگر وقتی حکومت در ید قدرت دنیاگرایانِ – چه دیندار و چه متظاهر به دین و چه از دین فرو یا فرا رفتگان- قرار گیرد، در دور کردن مردم از حق انتخاب و آزادی خویش نتیجه‌ای مشابه رفتار جاهلان اریکه‌سوار حکومت خواهد داشت، به همین دلیل حضرت در چنین مواردی نیز اصلاحات را قوه بالغه و قدرت عاقله‌ای برای نظارت بر کار اصول‌گرایی به شمار آورده و حاصل و فرآیند اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی را معتدل‌اندیشی، اعتدال‌گرایی و تعادل‌مداری می‌داند.

 

نمونه‌ای از تجمل‌ستیزی و جهل‌ستیزی به عنوان دو محور از محورهای اصلاحات علوی که همواره مورد توجه مولا بوده، از میان صدها جمله آن حضرت انتخاب شده است: «اِنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ عَلى اَئِمَّهِ العَدلِ اَن یُقَدِّروا اَنفُسَهُم بِضَعَفَهِ النّاسِ کَیلا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ؛ خدا بر پیشوایان و شهریاران دادگر واجب کرده که با مردم ناتوان برابر باشند تا فقر، فقیران را هیجانی نساخته و به طغیان واندارد» (نهج‌البلاغه، خطبه 209) و از آنجا که از تحجر و جمود و تمسک جاهلان شکوه دارد و اقدام ناآگاهانه ایشان را طریقی در جهت انحراف حکومت و تحریف دین می‌پندارد چنین می‌گوید: «ما اَخَذَ اللّهُ عَلى اَهْلِ الْجَهْلِ اَنْ یَتَعَلَّمُوا حَتّى اَخَذَ عَلى اَهْلِ الْعِلْمِ اَنْ یُعَلِّمُوا: خدا بر عهده نادانان، دانش‌ آموزی ننهاد، بلکه بر عهده دانایان نهاد که بدانان بیاموزند» (نهج‌البلاغه، حکمت 478).

 

از نظر مولا امیرالمومنین اصلی‌ترین اقدام اصلاح‌طلبانه، اصلاح‌طلبی فرهنگی است آنچنانکه رهبر و مقتدایش حضرت رسول فرموده بود: «اِنّی ما اَخافُ عَلی اُمَّتی الفَقرَ وَلکِن اخافُ عَلَیهِم سُوءَ التّدبِیرِ: من آنگاه و آنقدر که از گرفتاری ناشی از پستی اندیشه و تفکر برای امتم نگرانم از فقر ایشان نگران نیستم» . اصلاحات فرهنگی همواره و در همه ادوار امامت پیشوایان زیربنایی‌ترین، اصیل‌ترین و جدی‌ترین محور اصلاحات ایشان به شمار آمده است. اصول‌گرایان باید به اندازه‎ای به ساز و کار و رونق فکر و اندیشه خویش و پیروان خود برسند تا مسیر اعتدال را پیش روی آنها گشوده شود تا از درون آنها اندیشمندانی دلسوز برای انجام اصلاحات فرهنگی در مرام و مسیر ایشان به پا خیزند.

 

مولا بر تبیین خط اعتدال و مقاومت و ایستادگی در این راه هرگز و به هیچ بهایی جانب افراط را نگرفته و در طی طریق حق دست از پا به خطا برنداشته. در جایی می‌فرماید: «وَ لَولا کرَاهیّه الغَدر لَکُنتُ مِن أدهَی النّاس، وَ لکِن کُلُّ غُدره فُجرهٍ، وَ کلُّ فُجرهٌ کفَرَه. وَ لِکلّ غَادِر لِواءٌ یُعرَفُ بِهِ یَومَ القِیامَه: اگر نیرنگ، ناپسند نبود من سیاستمدارترین مردم بودم. اما هر نیرنگی گناه و هر گناهی نوعی کفر است و در قیامت هر غداری پرچم خاصی دارد که به آن شناخته می‌شود» (نهج‌البلاغه، خطبه 119).

 

و در کلامی دیگر که دنیا را مذمت و نکوهش کرده‌اند هرگز نکوهش خود را دلیلی بر تفریط و پرهیز از پرداختن به امور مردم و دنیا نپنداشته و در گفتار و رفتار خویش جانب تفریط را پیشه نساخته‌اند: «به خدا حکومت بر دنیای شما را به اندازه آب بینی بز ارزش نمی‌گذارم … مگر آنکه تلاش من سببی برای احیای حق و گرفتن حق مظلومی از ظالمی باشد…» (نهج‌البلاغه، خطبه 3) 

 

 
در اندیشه‌ها نه تنها اعتدال‌جویی، اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی، شقوق سیاسی – اجتماعی متفاوت، متعارض و یا متخالف یکدیگر نیستند بلکه رفتار درست در چارچوب اصول که همراه با نظارت اصلاح‌طلبانه باشد می‌تواند منجر به آغاز راه اعتدال‌جویی شود.محمد علی زم 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.