چگونه خود را اصلاح کنیم؟

آیا عمل نقدی در دست داریم تا بگوییم: «خدایا، این کار را برای رضای تو انجام داده ‏ایم»؟

در پاسخ به این پرسش، لازم است به چند مطلب توجه شود:

یکم. همه علوم مطرح در حوزه یا دانشگاه مستقیم یا غیرمستقیم به انسان شناسی نیازمند است. علومی که در دانشگاهها مطرح است، یا انسانی است یا تجربی. علوم انسانی، بدون انسان‏شناسی به نتیجه نمی‏رسد؛ زیرا عنصر محوری علوم انسانی «هویت انسان» است. علوم تجربی هم با انسان‌شناسی ارتباط مستقیم ندارد؛ ولی برای انسان لازم است. مهندسی که خانه، شهر، خیابان و… می‏سازد، به دنبال زندگی بهتر برای انسان است و اخترشناس، زمین‏شناس، گیاه‏شناس، جانورشناس یا معدن‏شناس، همه برای بهره‏برداری بهتر انسان از این منابع تلاش می‏کنند.بر این اساس، علوم مطرح در حوزه یا دانشگاه، بدون انسان‏شناسی، یا خود ناقص هستند یا کارایی و کارآمدی آنها دچار نقص است. از این‏رو بخش وسیعی از آیات قرآن در پی معرفی هویت انسان و عوامل اصلی سازنده انسانیت اوست، پس اگر ما خود را نشناسیم، از علومی که فرامی‏گیریم، بهره‏ای نمی‏بریم.

دوم. در فرهنگ قرآن، انسان فقط در تالار تشریح خلاصه نمی‏شود. کارایی بدن و جسم، فقط در محدوده طب است؛ اما آنچه این بدن یا جسم را تدبیر، هدایت و راهنمایی می‏کند، جان آدمی است و این حقیقت در علوم انسانی مشخص می‏شود؛ نه در علوم تجربی.

سوم. همان‏طور که اجرام، گاه از درون و گاه از بیرون دچار آفت می‏شوند، یا گاه از درون مشتعل می‏شوند گاه از بیرون، ارواح نیز چنین‏اند؛ به ‏هرحال شناخت، درمان و مهار آتش درونی بسیار دشوار است. در امور معنوی نیز وضع همین گونه است؛ گاهی انسان از بیرون آسیب می‏بیند و گاه از درون. آتش بیرون بر جسم اثر می‏کند و همه ما به خوبی این آتش و راه فرار از آن را می‏شناسیم؛ اما آتش درون جان و روح ما را به آتش می‏کشد. جان ما در درون خود، یا آفت‏زاست یا ان‏شاء الله نور به همراه دارد.

خدای سبحان نیز در قرآن مجید درباره سوختن جسم و جان سخن گفته است، چنان که درباره پر فروغ بودن جسم و جان هم سخن به میان آورده است. درباره سوختن جسم فرمود: عده‏ای هیزم جهنم هستند: «و أما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا». قاسط یعنی کسی که اهل قسط است و قسط، به معنی ظلم و جور است. این کلمه در مقابل کلمه قسط، به معنای عدل و میانه‏روی است. در قرآن کریم آمده است: ظالمان هیزم جهنم هستند و خود اینها آتش جهنم را تأمین می‏کنند و مواد خام آتش جهنم هستند. عده‏ای هم از درون خود آتش تولید می‏کنند که قرآن از آنها به «وقود» یاد می‏کند. آنها رهبران و امامان کفر هستند که خدای سبحان در مورد آنها فرموده است: «وقودها الناسُ و الحجاره». اینها آتش‏زنه و آتش گیره‏اند و از خود آتش دارند. درباره روح و جان هم فرمود: عده‏ای دلشان چنین است: «نار الله المُوقده. التی تطلع علی الأفئده»؛ آتش خدا از دل آنها شعله می‏کشد.

چهارم. خدای سبحان هیچ کس را به صورت هیزم یا نظیر سنگ چخماق که از درون آتش داشته باشد، نیافریده است. او همه را پاک و شفاف خلق کرده است. عدم مواظبت و مراقبت، خوردن هر غذا، نگاه کردن به هر چیز، رفتن به هر جا، گفتن هر حرف یا شنیدن آن کم‌کم به مشوش شدن درون انسان می‏انجامد. جان انسان دریای زلالی است که اگر با اعمال و افکار ناشایست آلوده نشود، بسیاری اسرار عالم هستی در آن منعکس و متجلی می‏شود.

خدای سبحان فرمود: من به شما سرمایه‏ای داده‏ام که مانند آب پاک، شفاف و زلال است. اگر تدبر کنید، مسئله برای شما روشن می‏شود. تعبیراتی چون «یعقلون»، «یتفکرون»، «یتذکرون» و «یتدبرون» نیز به همین دلیل آمده است؛ اما اگر آن را آلوده یا مُشوش کردید، یا هم آلوده و هم مشوش کردید، چیزی نمی‏بینید: «صُمٌ بُکمٌ عُمی فهم لا یرجعون». اگر کسی بتواند این کوثر را حفظ کند؛ نه بدِ کسی را بخواهد و نه به فکر تباه کردن خود باشد، زلال باقی می‏ماند و از بسیاری اسرار آگاه می‏شود. غذای حرام، فکر باطل، چاه کندن برای دیگران، زشت گفتن به دیگران و هتک حیثیت دیگران، هم آتش درون است و هم آلوده‌کننده کوثر جان.

به هر حال اگر ما از چنین سرمایه‏ای محافظت کنیم، در همه علوم (انسانی و تجربی) کامیاب می‏شویم. از پیامبر اکرم‏(ص) نقل شده است: در شبانه روز، انسان باید زمان کوتاهی با خود خلوت کند و به حساب خود رسیدگی کند؛ برای مثال کشاورزی را در نظر بگیرید که پس از 40 سال تلاش و کوشش، روز در انبار را باز کند، چیزی در آن نبیند. آن روز فهمید موشی در انبار بود و همه محصول را برد. وقتی در انبار قفل است و کسی نمی‏تواند از بیرون بدان دستبرد بزند، معلوم می‏شود که در درون مشکلی وجود دارد. سخن جناب مولوی این است:

گر نه موشی دزد در انبار ماست گندم اعمال چل ساله کجاست؟

انسان باید به گونه‏ای زحمت بکشد که وقتی از او می‏پرسند «چه داری؟» بتواند پاسخ بدهد: «خدایا، این کارها را برای تو انجام داده‏ام»؛ اما متأسفانه بعضی از ما فلان کار را برای اینکه نامی پیدا کنیم، انجام دادیم و وقتی چند نفر از ما تعریف کردند، خوشحال شدیم یا وقتی به ما اعتراض کردند، از صحنه خارج شدیم. همه اینها برای خودمان بود. حال آیا عمل نقدی در دست داریم تا بگوییم: «خدایا، این کار را برای رضای تو انجام داده‏ایم»؟

ما موظفیم هر روز حسابرسی کنیم؛ زیرا در زوایای درون ما موشها بسیارند: رشوه، عشوه، غیبت، تهمت، کبر یا دیگر بیماریها.البته همه اینها اصلاح شدنی است، به خصوص در دوران جوانی؛ برای مثال، اگر یکی از دوستان ما در المپیاد موفق شد و گفتیم: «خدایا، تو را شکر! بر توفیقات او بیفزای و به ما هم توفیق بده که بهتر از او یا مثل او باشیم» و سجده شکر به جای بیاوریم، باید بدانیم که در انبار وجود ما موش راه نیافته است؛ اما اگر بدگویی کردیم یا تهمت زدیم، باید بدانیم که موش به انبار درون ما راه یافته است. این موش اعمال را از درون می‏پوساند و از بین می‏برد. اگر دیگری ترقی کرد و ما خوشحال شدیم و «لک الحمد» گفتیم، معلوم می‏شود که قلب ما شفاف است و این استخر زلال را نه آلوده کرده‏ایم و نه شورانده‏ایم.
آیا عمل نقدی در دست داریم تا بگوییم: «خدایا، این کار را برای رضای تو انجام داده ‏ایم»؟ایت الله جوادی املی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.