مبارک یک کشور ورشکسته از خود به یادگار گذاشت

درباره‌ی جوانان انقلابی کشورهای عربی، نمی‌توان با یک دید کلی و واحد داوری کرد. در بعضی کشورها مانند مصر و تونس، جوانان بسیاری از روی فهم و خودآگاهی اسلامی وارد میدان مبارزه شده‌اند. در بعضی دیگر از کشورها، مسائل دیگر، به ویژه

 

* از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، تشکر می‌کنم. بیداری اسلامی قبل از اینکه یک تحول سیاسی باشد، نوعی برانگیختگی درونی به همراه تحول فکری و فرهنگی است. در ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی، گذشته از ایران، مصر یکی از کانون‌های اصلی فکر و اندیشه اسلامی بوده است. به ویژه، جنبش اخوان‌المسلمین که در سال 1928 میلادی در مصر، توسط شهید حسن‌البنا تأسیس شد، در این رهگذر قابل یادآوری است. شما ریشه‌های بیداری اسلامی را در مصر و نیز در شمال آفریقا در کجا می‌بینید و آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

حرکت آزادی‌خواهانه‌ی مردم شمال آفریقا و بیداری اسلامی در کشورهای آن، سابقه‌ی دیرینه و ریشه‌ی استوار و تاریخی دارد. مبارزه مردم الجزایر، تونس، مصر و… از سالیان دراز در دهه‌های پیش آغاز شده و به ثمر رسیده بود. ولی پس از استقلال آن کشورها، متأسفانه گروه‌های سیاسی و عناصر فرصت‌طلب مناصب حکومتی را اشغال کردند و قدرت را در دست گرفتند که مورد قبول و رضایت توده‌های مردم مسلمان نبود.

 

بر همین اساس، مبارزه‌ی مردم ضد رژیم‌های غیرمشروع و طاغوتی همچنان ادامه یافت و در قیام‌های مردمی اخیر، اغلب با پیروزی همراه بود، مصر، تونس و لیبی از جمله‌ی این موارد است. اما ریشه‌ی مشکلات مردم در این کشورها هنوز برطرف نشده، حوادث گوناگونی در انتظار آنهاست و توطئه‌های دشمنان آرامش و امنیت آنان را در معرض خطر جدّی قرار داده است.

 

* در جریان بیداری اسلامی در شمال آفریقا، زمامدارانی سقوط کردند که از آن جمله می‌توان به بن‌علی و مبارک اشاره کرد. محمد مُرسی از اخوان‌المسلمین در مصر روی کارآمد، ولی نتوانست کاری از پیش ببرد. مشکل کار او در کجا بود؟

 

عدم موفقیت حکومت اخوان در مصر علل گوناگون و متعددی دارد، اما بی‌تجربگی آقای محمد مُرسی در اداره‌ی حکومت را باید عامل اصلی آن دانست.

 

البته به نظر من قبول مسئولیت کلان پس از سقوط مبارک، اصولاً صحیح و منطقی نبود. زیرا مبارک یک کشور از لحاظ اقتصادی ورشکسته، از لحاظ سیاسی متشتت و از لحاظ اجتماعی ناهماهنگ را از خود به یادگار گذاشته بود و برطرف کردن مشکلات آن، نیاز به توان زیاد و تلاش مضاعف داشت. به ویژه از لحاظ اقتصادی، مسئله‌ی معیشتی مردم در اولویت اصلاح قرار داشت و متأسفانه هیچ نوع کمک، درآمد خاص یا بودجه‌ی کافی هم برای جبران خسارت‌های موجود در اختیار نبود. به همین دلیل، مردم فقیر و گرسنه با تحریک دشمنان یا عناصر و سازمان‌های سیاسی که دولت آقای مُرسی در اداره‌ی امور کشور سهمی به آن‌ها نداده بود، به خیابان‌ها آمدند و ارتش هم که گویا مترصد فرصتی برای کودتا بود، به میدان آمد و دولت قانونی و منتخب مردم را برکنار نمود.

 

* برخی معتقدند که محمد مُرسی و اصولاً اخوان المسلمین امروز از مسیر حسن‌البنا منحرف شده‌اند. شهید حسن البنا به تقریب مذاهب اسلامی معتقد بود و به شیعیان احترام می‌گذاشت، ولی محمد مُرسی بیشتر به سیاست آمریکایی ـ اسرائیلی که عربستان سعودی آن را عملیاتی می‌کند، تمایل نشان داد. نظر شما در این باره چیست؟

 

نمی‌توان گفت که اخوان‌المسلمین به طور مطلق، از مسیر شهید شیخ حسن البنا دور شده است، ولی با توجه به عملکرد بعضی از رهبران کنونی اخوان مصر (مثلاً مراودات آنان با آمریکا و ارتجاع عرب) باید پذیرفت که آنان مشی سیاسی درستی را در پیش نگرفته و در مسیر هماهنگ با سیاست غرب و آل‌سعود قرار گرفته‌اند که به موقعیت اجتماعی آن‌ها صدمه زده است.

 

این اقدامات که نشانه‌ای دیگر از بی‌تجربگی و ناپختگی سیاسی بود، نشان داد که اخوان فریب ظاهرسازی و وعده‌های دروغین غرب و شیوخ عرب را خورده‌اند. البته دیدیم که نخستین کسی که کودتای ژنرال‌ها را تبریک گفت، شاه ریاض بود و به دنبال او، «اذناب خلیجی» به میدان آمدند و طی 2 روز، به بهانه‌های مختلف، بیش از 12 میلیارد دلار به خزانه حکومت کودتا یا جیب ژنرال‌ها واریز کردند.

 

در مورد روابط با ایران و شیعیان نیز ما شاهد یک روش غیرمنطقی و غیرعقلانی بودیم که هرگز انتظار آن را نداشتیم. البته اتخاذ این روش بی‌تردید برای جلب رضایت آمریکا و ارتجاع عرب و سلفی‌های تندرو در داخل مصر بود که متأسفانه نتایج بسیار بد و منفی در پی داشت و عواقب آن تا مدت‌ها ادامه خواهد یافت. البته می‌دانیم که شهید شیخ حسن البنا خود جزء مؤسسین «جمعیت التقریب بین المذاهب» بود که بعدها به دار التقریب معروف شد. مرشدهای بعدی هم که من با آن‌ها ملاقات یا مکاتبه داشتم، مانند شیخ عمر عبدالمفتاح تلمسانی، شیخ حامد ابوالنصر، شیخ مصطفی مشهود، شیخ محمد مأمون الهضیبی و شیخ محمد مهدی عاکف همچنان به تقریب بین مذاهب پای‌بند بودند.

 

البته اغلب اعضای مکتب ارشاد و نیروهای برجسته‌ی کنونی اخوان نیز به تقریب و روابط حسنه با ایران و شیعه علاقمند هستند، ولی شرایط تحمیل شده بر دولت مُرسی توسط آمریکا و شیوخ عرب و عوامل داخلی آن‌ها ـ مانند سلفی‌های حزب النور ـ مانع از رشد و توسعه‌ی این روابط گردید.

 

* نقش عوامل خارجی (مشخصاً، آمریکا و اسرائیل) در تحولات مصر چیست؟ ارتش مصر تا چه اندازه براساس نظرات آمریکا عمل کرده است؟

 

عوامل خارجی به طور مستقیم یا توسط عناصر داخلی وابسته به خود، در ایجاد بحران و اسقاط دولت آقای مُرسی نقش اصلی را داشتند. بعضی از ژنرال‌های باقی‌مانده از دوران حسنی مبارک که همچنان قدرت و فرماندهی ارتش را در اختیار دارند، زیر نظر آمریکا کار می‌کنند که در میان آن‌ها، همین ژنرال عبدالفتاح السیسی برجسته‌تر است. او در مراکز دانشگاهی نظامی آمریکا درس خوانده و مدت‌ها نزد آل‌سعود مأمور به خدمت بود. اقدامات و اعترافات بعدی محافل آمریکایی و مزدوران وابسته نشان می‌دهد که متأسفانه کسانی در فرماندهی ارتش قرار گرفته‌اندکه به بیعت با آقای مُرسی و سوگند خود پایبند و وفادار نماندند.

 

* پدیده‌ی جوانان انقلابی را در کشورهای عربی نظیر مصر، تونس و یمن چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا آن‌ها به مرحله‌ای از تحول فکری و فرهنگی رسیده‌اند که به خودآگاهی اسلامی دست یابند و هویت اسلامی واقعی خود را کشف کنند؟

 

درباره‌ی جوانان انقلابی کشورهای عربی، نمی‌توان با یک دید کلی و واحد داوری کرد. در بعضی کشورها مانند مصر و تونس، جوانان بسیاری از روی فهم و خودآگاهی اسلامی وارد میدان مبارزه شده‌اند. در بعضی دیگر از کشورها، مسائل دیگر، به ویژه فقر و گرسنگی وحشتناک و بسیار آزاردهنده آنان را به میدان آورده است. البته این انگیزه مانع از نمود انگیزه‌های اسلامی در اغلب آن‌ها نمی‌شود، ولی در کل، مسائل معیشتی را می‌توان از انگیزه‌های جدی آنان تلقی کرد. من جمله‌ی عجیبی در نهج‌البلاغه سراغ دارم که متأسفانه تاکنون ندیده‌ام شارحان نهج‌البلاغه یا علاقه‌مندان به راه و روش امام علی علیه السلام به شرح و بسط آن بپردازند. آن جمله را در اینجا نقل می‌کنم، به امید آنکه دوستان فاضل به شرح آن بپردازند. حضرت علی علیه السلام خطاب به فرزندش محمد بن حنفیه می‌فرماید: «یا بُنیّ إنّی أخافُ علیکَ الفقرَ فاستَعِذ باللهِ منهُ فإنّ الفقرَ مَنْقَصه‌یٌ للدّین، مَدْهشَه‌یٌ للعقلِ، داعِیَه‌یٌ لِلمَقْتِ» (نهج‌البلاغه، حکمت 319) اجازه دهید ترجمه آن را به «نهج‌البلاغه منظوم» بسپارم:

سخت می‌ترسم که گردی مستمند

فقر بر پایت زند زنجیر و بند

زین بلا بر ایزدت آور پناه

چون که دین را می‌کند خوار و تباه

می‌کند آشفته تدبیر و خرد

دشمنی و کینه‌توزی آورد

به هر حال این جمله نشان می‌دهد که «فقر» در زندگی، مردم را با چه مشکلات و مصائبی روبه‌رو می‌سازد. فرموده‌اند: «کادَ الفقر أن یکونَ کُفراً».

 

* پیش از پیدایش بیداری اسلامی، به نظر می‌رسید هرگونه حرکت اسلامی اگر در جهان اسلام رخ دهد، سبب وحدت مسلمانان در برابر دشمنان آن‌ها خواهد شد، ولی امروز می‌بینیم غرب می‌خواهد از ظرفیت اکثریت خاموش جهان اسلام، با کمک تسلیحاتی و تبلیغاتی خود، علیه اقلیت آگاه و مبارز آن که عمدتاً از شیعیان هستند، استفاده کند و جنگ سنی علیه شیعه به راه اندازد. آیا با چنین گمانه‌زنی‌ای موافق هستید؟

 

دشمنان اسلام پس از شناخت و ارزیابی دقیق آثار و نتایج بیداری اسلامی و وحدت مسلمانان به برنامه‌ریزی پرداختند و به این نتیجه رسیدند که با زور سرنیزه و جنگ کلاسیک نمی‌توان بر وحدت مسلمانان غلبه کرد. این بود که به مسئله حساس اختلاف بین مذاهب پرداختند. در اسفندماه سال قبل (1391) کنفرانسی در شهر هرتزلیا در سرزمین اشغالی فلسطین برگزار شد که برنامه‌ریزان و استراتژیست‌های اروپایی، آمریکایی و صهیونیستی در آن شرکت داشتند. در جمع‌بندی نهایی آن کنفرانس آمده است که ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی تنها راه برای جلوگیری از خطر وحدت همه جانبه‌ی مسلمانان و بستر اساسی برای حفظ امنیت اسرائیل است.

 

بنابراین، تردیدی نیست که ایجاد این فتنه نقشه‌ی دشمنان شناخته شده اسلام: (و لَن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتِّ تَتّبع مِلّتَهم)؛ هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، مگر آنکه از راه و روش آنان پیروی کنی. این تعبیر قرآن مجید عمق مسئله را روشن می‌سازد. باید به فرهیختگان و علمای مذاهب اسلامی هشدار داده شود که در دام این توطئه و فتنه گرفتار نشوند که «إنّ الفتنه‌ی نائمه‌ی لَعَنَ الله مَن أیقَضَها».

 

متأسفانه بعضی از برادران اهل سنت در این دام افتادند و با هجمه به شیعه و ایران، به گسترش این فتنه در بلاد اسلامی دامن زدند که آثار فاجعه‌بار آن را در همه‌ی کشورهای اسلامی می‌توان مشاهده نمود. تخریب مقابر اولیا، مراکز مربوط به اهل بیت علیهم السلام و صحابه و صالحان، همزمان با قتل عام شیعیان، نمونه‌ی بارز این آثار است.

 

* شیعه کشی در مرکز و مسلمان‌کشی در پیرامون جهان اسلام ادامه دارد. در بحرین، عربستان، سوریه، لبنان و پاکستان شیعیان مورد حملات تروریستی قرار می‌گیرند و از طرف دیگر در بوسنی و هرزگوین و میانمار، مسلمانان با حملات تروریستی و قتل‌عام مواجه‌اند. آیا این دو نوع نسل‌کشی دو روی یک سکه و با هم در ارتباط هستند؟

 

قتل عام مردم مسلمان در بوسنی و هرزگوین ناشی از همان بغض و عداوت «یهود و مسیحیت صهیونیستی» نسبت به مسلمانان است. البته شرایط زمان و مکان در پیدایش این جنایات ضد بشری، و در چگونگی آن نقش و تأثیر دارد، ولی هدف کلی روشن است. امروز قتل عام مسلمانان شیعه در بلاد مختلف عربی و غیرعربی، در واقع استمرار اجرای همان توطئه ضدبشری دشمن است. ولی متأسفانه این بار، عاملان این جنایات مسلمان نمایانی هستند که خود را «سلفی» می‌نامند، ولی از «سلف صالح» هیچ ارثی نبرده‌اند. به هر حال، هوشیاری و بیداری علمای فرق و مذاهب اسلامی، شرور این مرحله بحرانی را «بإذن الله» دفع خواهد کرد.

 

* نقش ناصری‌ها، ملی‌گراها و سوسیالیست‌ها را در مصر چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا بین آن‌ها و اخوان‌المسلمین در مصر می‌تواند نوعی همکاری به وجود آید؟

 

ناصری‌ها، ملی‌گراها، چپ‌ها و سکولارها در مصر پایداری اجتماعی لازم را ندارند. در آخرین انتخابات دوره‌ی حسنی مبارک که من در مصر بودم، همه‌ی سازمان‌های اپوزیسیون در مجموع توانستند 15 نفر را به پارلمان بفرستند که فقط یک نفر آنان «ناصری» بود. حزب قدیمی «الوقد» هم نتوانست بیش از چند نفر را به مجلس بفرستد، ولی اخوان‌المسلمین، به رغم اینکه «حزبه منحله» نامیده می‌شد، توانست 80 نفر را به مجلس بفرستد.

 

پس از انقلاب جوانان، این نیروها در عمل حاضر به همکاری با اخوان‌المسلمین نشدند و به همان کینه و دشمنی قدیمی خود ادامه دادند. متأسفانه پس از پیروزی اخوان در انتخابات ریاست‌جمهوری، این بار آقای مُرسی حاضر به همکاری عملی و واقعی با آن‌ها نشد و نتیجه آن شد که اکنون می‌بینید.

 

البته نباید فراموش کرد که سرازیر شدن میلیاردها دلار نفتی از سوی آل سعود و آل‌قطر و آل‌کویت و آل‌آمارات و دیگر محافل ارتجاعی عرب در ایجاد بحران علیه دولت اخوان، نقش اساسی و عمده داشت. پیش از انتخابات هم اگر دلارهای نفتی وهابیان و آل‌سعود نبود، بی‌تردید، سلفی‌های تکفیری نمی‌توانستند آرای مردم نجیب و مسلمان مصر را که در کل «محبّ اهل‌بیت علیهم السلام»‌هستند به خود اختصاص دهند. سلفی‌ها با 280 شعبه مراکز خدماتی، به مشکلات معیشتی مردم فقیر مصر حتی در دورترین نقاط کشور رسیدگی کردند و توانستند 25درصد آرا را بدست آورند. اکنون نیز همین طرح و برنامه ادامه دارد.

 

دیدیم که رهبر حزب سلفی «النور» در «کمیته‌ی کودتاچیان» پشت سر جناب شیخ ازهر نشسته بود و هم اکنون نیز با آن‌ها همکاری می‌کند. به هر حال، اگر بحران کنونی ادامه یابد، بسیار بعید به نظر می‌رسد که اخوان با آن گروه‌ها به توافق و ائتلاف برسد. بلکه به نظر می‌رسد که دوران فشار و اختناق جدیدی را رابطه با اخوان‌المسلمین در مصر و سپس تونس و… آغاز شده است.

 

(ماهنامه فرهنگ اسلامی، شماره 2)
درباره‌ی جوانان انقلابی کشورهای عربی، نمی‌توان با یک دید کلی و واحد داوری کرد. در بعضی کشورها مانند مصر و تونس، جوانان بسیاری از روی فهم و خودآگاهی اسلامی وارد میدان مبارزه شده‌اند. در بعضی دیگر از کشورها، مسائل دیگر، به ویژهمصاحبه اختصاصی فرهنگ اسلامی با آیت‌الله خسروشاهی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.