وجه خردمندانه قیام امام حسین(ع) مهمترین وجه برای نجات جامعه از تفرقه و تشتت است

این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه قیام امام حسین(ع) بازگرداندن مسیر هدایت به جایگاه اصلی خود بود بیان کرد: امروز جامعه انسانی مسلمان ما نیاز به قرائت انسانی و خردمندانه از قیام امام حسین (ع) دارد. نیازمند است که به آن وجوه انسانی قیام امام که مرز نشناس است و برای همه جامعه ها یکسان است بیندیشند و به انسانیت و کرامتی که آن بزرگوار در سایه ارزش های الهی مطرح کرد تأمل داشته باشد تا از این همه تشتت و تفرقه نجات پیدا کنند.

حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد علی مهدوی راد در گفت و گو با شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) اظهار کرد: در میان تعابیر بسیار بلندی که از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصوم درخصوص حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) نقل شده است شأن، شخصیت و جایگاه هدایتی امام حسین(ع) در سنجش با پیشوایان الهی دیگر بسیار قابل توجه است که بخش مهمی از آن به شرایط اجتماعی، فرهنگی،عقیدتی و اخلاقی زمانی که این امام  بزرگوار در آن زندگی می کرد باز می گردد.

او تصریح کرد: رسول الله پس از سال ها تلاش در هدایت مردم و نصب امیر المؤمنین علی (ع) به عنوان امام و پیشوای مردم، در نهایت بر اساس قانون طبیعت زندگی را بدرود گفت. همانطور که در قرآن آمده است” إِنَّک مَیِّتٌ وَ إِنهُم مَّیِّتُونَ” تو خواهی مرد و ایشان هم خواهند مرد”. اما متأسفانه جریان بعد پیامبر(ص) به آن گونه که آن رسول هدایت و آزادی رقم زده بود تحقق پیدا نکرد که این را همه می دانند اما آن چیزی که من می خواهم به آن تأکید کنم این است که هدایت مردم در میان زوایای مختلف هادی بودن ائمه، بیش از هر چیزی با بعد مرجعیت ائمه ارتباط دارد یعنی امام علی(ع) بعد از پیامبر(ص) همانند رسول الله و بر اساس منابع و مصادیق دینی، هم ولایت و زعامت سیاسی امت و هم ولایت قضا و فصل خصومت را بر عهده داشت و از همه مهمتر ولایت و مرجعیت فکری و تفسیر دین و توضیح حقایق الهی نیز برعهده او بود.

این استاد حوزه در ادامه افزود: ائمه (ع) نیز عملأ همین جایگاه را دارند و هدایت گری ائمه (ع) بیشتر با همین بعد مرجعیت آن بزرگوران است که پیامبر(ص) به صراحت فرموند ” انِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً ” مهمترین وجه این حدیث که قطعأ و حقأ متواتر در منابع شیعه و سنی است، رقم زدن مرجعیت ائمه است. به همین صورت مرحوم آیت الله بروجردی بیشترین تأکید را بر این روا می داشت که جامعه اسلامی مفاد حدیث ثقلین را بفهمد و به آن اعتقاد پیدا کند و بر پایه آن عمل کند که اگر این اتفاق بیفتد زعامت سیاسی چندان مشکلی ایجاد نمی کند. این مرجعیت به تعبیر عموم مردم همانند ضرب المثل ” چون صد آمد نود هم پیش ماست” است که اگر جامعه اسلامی و انسانی در تمام سلوک اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اعتقادی خود بر پایه میراث هدایتی معصومین(ع) عمل کند، عملأ زندگی، زندگی الهی می شود.

مهدوی راد در رابطه با پیام اصلی قیام امام حسین(ع) گفت: امام حسین(ع) در خطبه ای که قبل از آن با کمی تغییر توسط امام علی(ع) و در زمان به دست گرفتن خلافت نقل شده بود می فرماید” خدایا توخودت می دانی در این مسیری که من حرکت می کنم در پی سلطه جویی و دنیا مداری نیستم بلکه قیام کردم که معالم دینت را به جایگاه اصلی خود باز گردانم”. معالم جمع مَعلم به معنای چراغ راه و نشانه های هدایت است یعنی این معالم دین دستخوش تخریب شده است. یا به عبارتی اگر بخواهیم تفسیر ملموسی از این تعبیر داشته باشیم مَعلم همان فلش های خیابان است که مسیر درست را  تا رسیدن انسان ها به مقصد نشان می دهد.

او افزود: این فلش ها، فلش های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی و تربیتی هستند. در واقع امام در این حدیث می خواهد بگوید که در زندگی انسانِ مؤمن، این نشانه های هدایت دگرگون یا تحریف شده است و مهمترین ماموریتی که امام حسین(ع) داشت بازگرداندن این مسیر هدایت به جایگاه اصلی خود بود یعنی آنچه که بنی امیه در سال های بعد از حاکمیت خلیفه سوم تا روزگار امام حسین(ع) انجام دادند عملأ اسلام را وارونه کرده بود. وقتی امام حسین(ع) می فرماید که ” و علی الاسلام سلام اذ قدبلیتالامه براع مثل یزید” یعنی اگر جامعه اسلامی با شبانی کسی مثل یزید بخواهد راه پیش برد فاتحه اسلام خوانده شده است”به  صورت واقع می خواهد بگوید” این اسلام دیگر آن اسلام نیست، سنت ها مرده است و بدعت ها زنده شده است”. بنابراین اگر به لحاظ تاریخی روی آن تأمل کنیم متوجه می شویم که در حکومت بنی امیه نه از آن خدایی که قرآن و رسول الله برای مردم تفسیر کردند خبری بود و نه از آن پیامبر، امام اخلاقیات و اجتماعیات خبری بود.

استاد دانشگاه قرآن و حدیث بیان کرد: امام حسین (ع) فرمود “به خدایی که بخشنده جان من است سوگند که امام کسی نیست جز کسی که قیام به عدالت کند”. امام حسین(ع) در چنین فضایی چراغ هدایت را بلند کردند یعنی این فتیله چراغ هدایتی را که پیامبر بر افروخته بود می رفت که خاموش شود اما امام آن را بالا کشید. مرحوم محمد حسین کاشف الغطاء در تفسیر حدیث “حسین منی و ان من حسین” که از پیامبر(ص) نقل شده است می گوید” معنی این حدیث پیامبر این است که اسلام، محمدی الایجاد و حسینی و البقاء است. به عبارت دیگر اسلام را پیامبر به وجود آورد ولی حسین(ع) با قیام کربلا آن را تداوم بخشید. این چراغ هدایت بودن امام حسین(ع) یک خصوصیات خاصی دارد و الا همه ائمه هادی و همه مصداق های هدایت هستند همانطور که در قرآن کریم آمده است” هر قومی را هادی و هدایت گری وجود دارد” اما هدایت گری امام حسین(ع) با توجه به آن فضای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی، اعتقادی متفاوت بود.

او در پاسخ به اینکه چرا لفظ سفینه النجاه فقط در مورد امام حسین(ع) به کار رفته گفت: همه ائمه سفون النجاه هستند اما سفینه ابی عبدالله هم اوسع است و هم اسرع، یعنی هم فضایی که می گیرد بسیار گسترده است و هم خیلی تند رو است. بعد از رحلت حضرت رسول(ص) چند سالی حضرت علی (ع) حکومت کرد که در همان چند سال نیز فتنه های زیادی علیه امام صورت گرفت یعنی از سالی که پیامبر(ص) رحلت کردند تا سالی که قیام امام حسین(ع) شکل گرفته است چیزی که بر سر اسلام رفته است حققیت ها و حیرت های زیادی دارد یعنی اسلام کاملأ وارونه شده است. در چنین فضایی مردم حتی اخلاقیات اجتماعی عادی را نداشتند به طوری که در روایات آمده است بعضی از شیعیان در برخی از مناطق  حتی مناسک حج را بلد نبودند. یعنی همه چیز به هم ریخته بود اما قیام امام حسین (ع) به خاطر ابعاد و شرایط تاریخی که داشت و در آن اقیانوس ساکت آرام موج سنگینی که ایجاد کرده بود، همه دنیا را تکان داد و همه چشم ها را خیره کرد. حتی یک جریان از نحله های انسانی را جز اموی مسلکان متعصب ناصبی پیدا نمی کنید که به امام حسین(ع) خیره نشده باشد حتی یهودیان که نوعأ مسلمانان را تعریف نمی کنند. با دقت در آثار علمای بزرگ می توان به سادگی فهمید که همه کسانی که انسان هستند و به انسانیت فکر می کنند به امام حسین(ع) ادای احترام می کنند.

مهدوی راد در رابطه با اینکه چرا مردم بعد از کمتر از پنجاه سال از اسلام اصیل منحرف شدند اظهار کرد: یک روایت معروفی است که یکی از اصحاب امیرالمؤمنین به شام رفت. معاویه کسی را واداشت تا ناقۀ او را بدزدد و وقتی ناقۀ خود را یافت، دزد گفت: ناقه مال من است. معاویه چهل مرد را واداشت تا شهادت دادند که این جمل مال دزد است و دزد ناقه را برد! سپس معاویه، ناقه و پولی به آن مرد داد و گفت: «به علی بن ابی‌طالب بگو صد هزار از این‌گونه افراد را به جنگ تو خواهم فرستاد؛ افرادی که فرق ناقه ـ شتر ماده ـ را از جمل ـ شتر نرـ نمی‌دانند”.

او با اشاره به اینکه مردم در زمان امام حسین(ع) در جهالت محض به سر می بردند افزود: مهمترین چیزی که در آن دوره اتفاق افتاد تعطیلی عقل و خرد بود . اینکه حضرت علی(ع) فرمود”الا و ان بلیتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث الله نبیه ” الان که من زمام امور را به دست گرفتم همانا که گرفتاری و مشکلات شما بازگشته همانند روزی که‌ خداوند پیامبرش را برانگیخت. یعنی در این 25 سال بلایی سرمردم آورده بودند که مردم از نظر فکری و اخلاقی به همان دوران قبل از اسلام بازگشته بودند یعنی مردم دیگر آن خرد را نداشتند. حضرت علی(ع) در همان خطبه اول فرمود “ویژگی جامعه جاهلی بی خردی، ناهضم اندیشی، نادانشی، نافکری است و جامعه پیامبر پسند، ایمانی  و دانش ورزی است “. در جامعه جاهلی عالم را لگام می زنند اجازه صحبت به او داده نمی شود، غوغا سالاران و هرزه درایان دادشان بلند است به قول فردوسی” نهان گشت آیین فرزانگان پراکنده شد نام دیوانگان”. وقتی فرزانگی می رود دیوانگی جای او را می گیرد. جامعه ای که خرد را از دست داده دیگر در آن کرامتی وجود ندارد انسانیتی نبوده آگاهی و فهمی وجود ندارد. البته این تحلیل تاریخی بسیار گسترده ای دارد که این گروه ها از دو سه سال مانده به رحلت پیامبر آغاز به توطئه کردند. به قول عبدالله علائلی عالم بزرگ سنی و حق گوی که نوشته است” حزب اموی رسمأ از سه سال قبل از رحلت پیامبر برای چنگ انداختن به حاکمیت تلاش می کرد  و ذهن ها را دگرگون کردند، زاویه های نگاه را خراب کردند و در نتیجه مردم نفهمیدند چه اتفاقی برایشان افتاد.

این استاده حوزه و دانشگاه گفت: مردم آرام آرام و بعد از قیام امام راه او را ادامه دادند گاهی البته به اشتباه گفته می شود که قیام مدینه بعد ازواقعه حره وابسته به جریان کربلا بود اما اینطور نیست چرا که  مدنی ها خیزش چندانی نداشتند ولی بعد از امام حسین(ع) بسیاری از شخصیت ها به پا خاستند و پرچم یا لثارات الحسین را بلند کردند. این اندیشه و فرهنگ باعث می شود که مؤمن بر این باور باشد که وقتی برای حق قیام کرد خدا او را یاری می کند یکی از عالمان اهل سنت در کتاب خود می نویسد”قیام امام حسین(ع) مصداق روشن یاری خداوند، بندگان و مؤمنان و رسولانش در مسیر حق است که یاری می کند و انسان ها را در آن مسیر پیش می برد و این اتفاق تا جایی افتاد که همین الان هم بسیاری از افراد از آن زاویه انسانی و انسان مداری نگاه می کنند و با ستم در می افتند و درمقابل ستم می ایستند.

او در پایان و در خصوص لزوم تبعیت از راه امام حسین(ع) اظهار کرد: شخصیت امام حسین(ع) همانند کتاب الله بسیار ذو وجه است در هر برهه ای یک وجه از این شخصیت قابل مطالعه، تأمل و پیروی کردن است. من فکر می کنم امروز وجه انسانی و خردمندانه قیام امام حسین(ع) مهم ترین چیزی است که باید جامعه دنبال آن رود و جامعه اسلامی که می داند امام حسین(ع) برای حق قیام کرده است. عبدوا درتفسیر المنار می گوید بزرگ ترین الگوی مبارزه علیه ستم و ضرورت مبارزه علیه حاکمیت ستم قیام ریحانه رسول الله است. امروز جامعه انسانی مسلمان ما نیاز به قرائت انسانی و خردمندانه از قیام امام حسین (ع) دارد. نیازمند است که به آن وجوه انسانی قیام امام که مرز نشناس است و برای همه جامعه ها یکسان است بیاندیشند و به انسانیت و کرامتی که آن بزرگوار در سایه ارزش های الهی مطرح کرد تأمل داشته باشد تا از این همه تشتت و تفرقه نجات پیدا کنند.
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه قیام امام حسین(ع) بازگرداندن مسیر هدایت به جایگاه اصلی خود بود بیان کرد: امروز جامعه انسانی مسلمان ما نیاز به قرائت انسانی و خردمندانه از قیام امام حسین (ع) دارد. نیازمند است که به آن وجوه انسانی قیام امام که مرز نشناس است و برای همه جامعه ها یکسان است بیندیشند و به انسانیت و کرامتی که آن بزرگوار در سایه ارزش های الهی مطرح کرد تأمل داشته باشد تا از این همه تشتت و تفرقه نجات پیدا کنند.حجت الاسلام والمسلمین مهدوی راد:

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.