شهادت زنان دچار اشکال ذاتی نیست

بحث از شهادت زن در نظام ادله قانونی مطرح می‌شود زیرا در نظام ادله معنوی قانون‌گذار نه ادله را احصا می‌کند و نه ارزش اثباتی آن را تعیین می‌کند. در این نظام مهم نیست شاهد مرد باشد یا زن.

نگاهی اجمالی به مقررات مربوط به شهادت مبین دو نکته در مورد شهادت زنان است:

الف) شهادت زنان در برخی موارد پذیرفته نیست چنان که در حدود جز در برخی مباحث مثل زنا، شهادت زن پذیرفته نشده است.

ب) شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است.

 

سوال این است که چرا اعتبار شهادت زنان چنین است و آیا این تبعیض جنسیتی علیه زنان نیست؟

 

برای تبیین هرچه بهتر موضوع لازم است محل نزاع روشن شود و به این منظور دو نکته یادآوری می‌شود:

– اول نظام‌های حاکم بر ادله اثبات دعوا؛ حداقل دو نظام بر ادله اثبات دعوا حاکم است: نظام ادله قانونی و نظام ادله معنوی. در سیستم اول قانون‌گذار تعداد ادله را احصا می‌کند و ارزش اثباتی هر یک را مشخص می‌کند. در این نظام ادله موضوعیت دارد به این معنا که در صورتی که با شرایط مقرر نزد قاضی حاصل شود قاضی موظف است بر طبق آن حکم صادر کند گرچه علم و اطمینان به صحت مفاد آن‌ها نداشته باشد. در نظام ادله معنوی آن چه مهم است اقناع وجدان قاضی و به تعبیری علم اوست و آن چه مهم است آن است که قاضی اطمینان به حصول جرم یا امر مورد شهادت (مشهودٌ به) پیدا کند.

در این نظام ادله راهی برای رسیدن به واقعیت است و ارزش ادله را قاضی تعیین می‌کند پس با دو اصل آزادی دادرس در تحصیل دلیل و آزادی دادرس در ارزیابی ادله در این نظام مواجه هستیم. در نتیجه اگر مثلا پدری به قتل فرزندش اقرار کند اما قاضی در صحت مفاد آن تردید داشته باشد و احتمال بدهد برادری برادرش را کشته و پدر قتل را بر عهده گرفته است مطابق با نظام ادله قانونی این اقرار با ارزش است و قاضی باید بر اساس آن حکم صادر کند اما در نظام ادله معنوی چنین اقراری چون باعث علم و اطمینان قاضی نگشته است نمی‌تواند موجب حکم قاضی قرار بگیرد مگر اینکه قرائن و امارات و ادله هم مؤیّد آن باشد.

 

 بدیهی است بحث از شهادت زن در نظام ادله قانونی مطرح می‌شود زیرا در نظام ادله معنوی قانون‌گذار نه ادله را احصا می‌کند و نه ارزش اثباتی آن را تعیین می‌کند. در این نظام مهم نیست شاهد مرد باشد یا زن بالغ باشد یا نابالغ، یک نفر باشد یا چند نفر آن‌چه مهم است اقناع وجدان قاضی است در نتیجه اگر کسی به حاکمیت نظام ادله معنوی قائل شد جایی برای بحث درباره اعتبار شهادت زن نمی‌ماند.

 

– دوم آنکه ادای شهادت حق است یا تکلیف؟ آیا شاهد می‌تواند از این حق استفاده کند و شهادت بدهد و می‌تواند به اختیار خودش از حقش صرف نظر کند و شهادت ندهد؟ نگاهی به آموزه‌های دینی این نکته را اثبات می‌کند که از منظر دین ادای شهادت تکلیف است نه حق. یعنی بر شاهد شهادت دادن واجب است به گونه‌ای که ترک آن علاوه بر مجازات دنیوی مجازات سنگین اخروی نیز دارد. قرآن می‌فرماید:«لاَ تَکْتُمُوا الشَّهَادَهَ وَ مَنْ یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ» (آیه ۲۸۳ سوره بقره)، «شهادت را کتمان نکنید که کسی که شهادت را کتمان کند قلب گنهکاری دارد» و در سوره طلاق آیه ۲ آورده شده است «و اقیموا الشهاده لله» مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه بابی را با عنوان وجوب ادای شهادت و حرام بودن کتمان شهادت که حاوی هشت حدیث است را آورده است.

 

با توجه به آن‌چه گذشت در پاسخ به این سوال که چرا شهادت زنان در مواردی پذیرفته نشده است می‌توان اجمالا بیان کرد که اولا نگاه اسلام به شهادت زن همانند شهادت فاسق، نابالغ و دیوانه نیست که مطلقا پذیرفته نشود چراکه اگر اینطور بود در هیچ مورد نباید پذیرفته شود اینکه در برخی موارد پذیرفته و در برخی موارد پذیرفته نشده است حاکی از آن است که امور جانبی در این قضیه دخیل بوده است و شهادت زن دچار اشکال ذاتی نیست همانند اینکه وقتی می‌گوییم در زنا و لواط و مساحقه نیازمند چهار شاهد مرد است از آن، این نکته کشف نمی‌شود که شهادت مرد فی نفسه دچار اشکال است بلکه نکات جانبی مثل بزه‌پوشی مدنظر بوده است.

 

 ثانیا با توجه به اینکه ادای شهادت تکلیف است به نظر می‌رسد که اسلام این تکلیف را در موارد زیادی برداشته است همانند اینکه زن از جهاد و سربازی معاف است. نه منع زن از سربازی رفتن تبعیض جنسیتی است و نه برداشتن تکلیف ادای شهادت از زن. ثالثا اینکه طبیعی است شهادت دادن، شاهد را در معرض درگیری و کشمکش با طرف دیگر دعوا قرار می‌دهد و حتی گاه شاهد را در معرض جلب شاهد قرار می‌دهد و به همین دلیل در حقوق امروز تمهیداتی در مورد حمایت از شاهد پیش گرفته شده است. از این رو روشن ‌می‌شود که مردان باید این تکلیف را انجام دهند و نباید به دلیل احتمال خطر، از این تکلیف سر باز زنند اما در مورد زنان اصل تکلیف از عهده آنان برداشته شده و در نتیجه مشکلات و درگیری‌هایی که ناشی از شهادت است همچون حضور در دادگاه و جلب شاهد و مانند این‌ها از زن برداشته شده است.

 

النهایه باید به سوال دوم پاسخ داد که چرا شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد در نظر گرفته شده‌است؟ در برخی روایات به ویژگی‌های خاص زن اشاره شده است چرا که این سوال از قدیم الایام مطرح بوده برای مثال می‌توان به حدیثی در صفحه ۳۰۶ جلد ۱۰۱ کتاب بحارالانوار توجّه کرد که این سوال را زنی به عنوان نماینده زنان از شخص پیامبر مکرّم اسلام پرسید و حضرت با اشاره به دستور الهی و شرایط و ویژگی‌های خاصّ که در عموم زنان و نه همه ایشان است پاسخ دادند. از این روایت بر می‌آید که آن‌چه مطمح نظر بوده غلبه احساسات در زنان است که این امر کاستی در خلقت تلقی نمی‌شود و خدای متعال مرد و زن را دو موجود مختلف آفریده. یکی محاسبه‌گر و تعقل‌گرا و دیگری سرشار از عواطف و احساسات که موجب می‌شود بسیاری از ناملایمات که به ظاهر و بر حسب عقل محاسبه‌گر نباید از آن گذشت کرد، زن  گذشت و فداکاری کند. جالب آن است که پیامبر درنهایت جمله‌ای دارند که از آن استفاده می‌شود که این حکمِ تعبدی گویا آزمایشی است از جانب خداوند متعال برای زنانی که ممکن است از این قانون کاستی بر آن‌ها وارد می‌شود.

 

منبع: روزنامه قانون
بحث از شهادت زن در نظام ادله قانونی مطرح می‌شود زیرا در نظام ادله معنوی قانون‌گذار نه ادله را احصا می‌کند و نه ارزش اثباتی آن را تعیین می‌کند. در این نظام مهم نیست شاهد مرد باشد یا زن.احمد حاجی‌ده‌آبادی

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.