هجوم پهلوان پنبه‌ها؛ نگاهی به هجمه‌های گسترده علیه دولت یازدهم

دولت نوخاسته، اگرچه با شعار مدارا آرام‌آرام به کار خود ادامه می‌دهد، اما هر سخنی که می‌گوید و هر سیاستی که به کار می‌بندد، از نگاه تیزبین مخالفانش مخفی نمی‌ماند. درهای انتقاد و مخالفت با دولت چنان باز است که مهم‌ترین دست‌آورد دولت را هلوکاست هسته‌ای می‌نامند و اعلام عزای عمومی می‌کنند. گشایش فضای نقد، متاسفانه به سمت اخلاقی شدن نقد و اعتراض نرفته است.

سلام پهلوان پنبه!

«پهلوان پنبه» از مغالطات در مقام نقد است. این مغالطه، مغالطه‌ای دو مرحله‌ای است. در مرحله نخست، مدعای رقیب و کلماتش تحریف می‌شود. این تحریف، همراه با تضعیف و سخیف‌نمایی است. در مرحله بعد، آنگاه که کلمات رقیب ضعیف شمرده شده است، به سادگی آن را نفی می‌کنند. به بیان دیگر می‌توان گفت پهلوان پنبه «تحریف، تضعیف و حمله» است.

پهلوان پنبه توان مدعا و استدلال رقیب را نه با پاسخ و استدلال، بلکه با تحریف از بین می‌برد. روشن است که هجمه به اصل مدعا نیست، بلکه هجمه به شکل تحریف شده است. محتوای تحریف شده از قدرت و توان مدعای اصل به دور است و از این جهت پهلوان پنبه نامیده شده است.

این مغالطه تصویر کاریکاتوری از یک نظریه و استدلال و گزاره است و جنگ با مدعایی بی‌زور بسیار ساده‌تر از ستیز با سلحشوران است. پهلوان پنبه سخن را به سوی افراط و تفریط می‌کشاند و از مدعای رقیب ضعیف‌ترین و سخیف‌ترین تقریر را ارائه می‌دهد.

پهلوان پنبه مدعای «وحدت وجود» را «خدا بودن گاوان و خران» تقریر می‌کند و آن را سخیف و زشت نشان می‌دهد و «دفاع از حقوق زندانیان» را «حمایت از جرم و بزه» می‌انگارد و مذاکره برای بدست آوردن حقوق خود را «ذلت» معرفی می‌کند و «دموکراسی» را «جولان جهل و حکمرانی جاهلان» می‌نمایاند. این مغالطه سخن را زشت نشان می‌دهد و آنگاه نه به جنگ سخن نخست، بلکه به ستیز سخن زشت می‌رود و روشن است که این نبرد، نبردی آسان است.

مسیر  اصلاحی نقد و کژراهه ویران‌گر عناد

دولت نوخاسته، اگرچه با شعار مدارا آرام‌آرام به کار خود ادامه می‌دهد، اما هر سخنی که می‌گوید و هر سیاستی که به کار می‌بندد، از نگاه تیزبین مخالفینش مخفی نمی‌ماند. درهای انتقاد و مخالفت با دولت چنان باز است که مهم‌ترین دست‌آورد دولت را هلوکاست هسته‌ای می‌نامند و اعلام عزای عمومی می‌کنند. گشایش فضای نقد، متاسفانه به سمت اخلاقی شدن نقد و اعتراض نرفته است.

شکی نیست، که این دولت را امام عصر و معصوم اداره نمی‌کند و خطا دارد و باید نقد شود و آنان‌که به حسن روحانی رأی دادند به دولت خطاناپذیر رأی ندادند. بستر نقد جایی است که خطایی سر زده باشد. شنیدن نقدها و پذیرفتن خطا، گام نخست اصلاح و ترمیم است.

اما آنچه مشاهده‌ می‌شود، همواره نقدِ در مسیر اصلاح و پیشرفت نیست. گاهی فوران نفرتی است که از عناد و کینه برخاسته است و غایتش نه کمک؛ بلکه مشت‌ زدن به دولت جدید است. نشانه‌ها و نمایش نقد با نشانه‌های عناد متفاوت است. نقد خود را در مسیر اصلاح می‌بیند و در واقع هدیه‌‌ است. اما عناد به سوی تخریب و ویرانی رقیب است. غایت متفاوت نقد و عناد، جاده و راه را متفاوت می‌کند. مسیر اصلاحی نقد، نمی‌تواند از کژراهه‌های غیراخلاقی بگذرد و به دامان تحریف و مغالطه بیافتد. اما عناد، چون عناد است، خود به خود به نفی اخلاق می‌انجامد و از هر ابزاری برای تخریب بهره می‌برد.

این سخن بدین معنا نیست، که در هر نقدی و یا هر گزاره‌ای که قصد اصلاح است، مغالطه و خطا راه ندارد، بلکه بدین معناست که منتقد و مصلِح غایتش کمک کردن است و اگر در نقدش خطایی است، عامدانه نیست. اما عناد عامدانه به مغالطات چنگ می‌زند.

دولت نو و  زیت‌های فکرتی که می سوزد

تداول ایام و چرخش دولت‌ها، نه تنها تغییر سیاست‌ها و سیاست‌مداران است، بلکه به طرز عجیبی دگرگونی خِرَدها و باورهاست. مدافعین اقتصاد صدقه‌ای تبدیل به مخالفان آن می‌شوند، آنان‌که روزگاری حکومتِ جناح دیگر را برخاسته از دموکراسیِ «بل اکثرهم لایعقلون» می‌دانستند، دولت خودی را «عنایت امام عصر» می‌دانند. اما همین‌که باز ورق برگردد، خبری از عنایت امام عصر و سریان اطاعت خدا به اطاعت از رئیس دولت جدید نیست. چرخش دولت‌ها عرصه‌ای برای تماشای رفتارهای دوگانه و حتی اندیشه‌های دوگانه است.

آنان‌که خطاها و اشتباهات گذشته را به سادگی انکار و توجیه می‌کردند، در گوشه و کنار و کنج‌ها می‌گردند تا کم‌ترین خطایی بیابند و آن را برافراشته کنند و برایش نوحه بسرایند. اعجاز انتخابات و تبدل دولت‌ها «امام المشککین» را که مته به خشخاش می‌گذاشت به «بز اخفش» که تنها سر تکان می‌داد تبدیل می‌کند و بز اخفش را به امام المشککین. عقول ساکت را به سوزاندن زیت فکرت وامی‌دارد و اشکالاتی که پیش از این دیده نمی‌شد، هویدا می‌بیند و تفسیرها بر آن نگاشته می‌شود. چشم‌ها را باز نگه‌ می‌دارند که مبادا خطایی از دیدشان پنهان بماند.

لشکر پهلوان پنبه‌ها علیه دولت نو

چه پیش از انتخابات و چه پس از آن، برخی از مخالفان حسن روحانی به سوی عناد با وی رفتند. گاهی او را جریان تردید خواندند و گاهی مهره استکبار و … پس از روی کار آمدن دولت، از همان نخست، هر سخنی که گفته می‌شد، با هجمه‌ای پاسخ داده می‌شد. نباید و نمی‌توان مخالفان دولت جدید را یکسان دانست. اما نمی‌توان منکر معاندان فعال این دولت شد و باید صف معاندان را از منتقدان و مخالفان سوا کرد.

جنجالی که این روزها بر سر کلمه «بی‌سواد» به راه انداخته شده است، چنگ زدن برخی معاندان دولت به مغالطه پهلوان پنبه است. می‌گویند «حسن روحانی همه منتقدان ژنو را بی‌سواد خوانده است». روزنامه‌ای این سخن را توهین به شهدای هسته‌ای تلقی کرده و با عنوان «انرژی هسته‌ای محصول همین بی‌سوادهاست» به ستیز با حسن روحانی رفته است. در شبکه‌های اجتماعی خیل جک‌ها و کاریکاتورها و حتی شعرها و طنزها علیه این آنچه بی‌سوادی منتقدان ژنو گفته شده، به راه افتاده است.

پیش از این، کلمات یکی از مشاوران دولت یازدهم را نیز منتهی به جنجالی کردند و ادعا کردند «سریع القلم به قشر زحمت‌کش تاکسی‌رانان و لبوفروشان توهین کرده است». کار را به تجمع برخی از تاکسی‌رانان کشاندند و یادداشت‌های فراوانی علیه آن کلمات انجام دادند.

این دست جنجال‌ها علیه دولت در این مدت کوتاه بسیار بوده است. بر سر «تقسیم هنر به ارزشی و غیرارزشی» یا «توهین رئیس جمهور به رأی دهندگان به دیگر کاندیداها» و …

اما وقتی به اصل سخنان رجوع می‌کنیم، می‌بینیم سخن چیز دیگری بوده است. حسن روحانی در باب هنر، سخن از نفی تقسیم هنرمند ‌به ارزشی و غیرارزشی گفته است و آن را نه از نگاه یک اندیشمند، بلکه از نگاه یک حاکم گفته است. این سخن را به گونه‌ای سخیف تبدیل می‌کنند به «حمایت حسن روحانی از هنر هالیوودی و برهنگی» یا «حسن روحانی میان هنر هالیوودی و هنر متعالی تفاوتی نمی‌گذارد» اما واقعیت این است، سخن سخن دیگری بود.

کلمات حسن روحانی را که نگاه می‌کنیم، از واژه بی‌سواد خبری نمی‌بینیم. حتی نگفته است منتقدان. کلمات را حتی اگر جابجا کنیم، به هیچ وجه نمی‌توان از آن «بی‌سواد و یا کم‌سواد خواندن هر منتقد توافق ژنو» را به دست آورد. مضمون سخن رئیس جمهور این است «همه باید سخن بگویند، چه آنان که متخصص‌اند و چه آنان که نیستند، و نقد و اشکال کنند، اما عرصه نقد عمومی نباید تنها به انحصار آنان درآید که کمتر تخصص دارند، و متخصصان نیز به عرصه نقد عمومی بیایند.» این مضمون کاملاً درست است. اما به گمان ادبیات رئیس جمهور کمی رهزن است. اما بیگانه از مدعای تحریف شده است.

«چرا دانشگاه خاموش است؟ چرا استادان خاموشند؟. ما شهامت سقراط‌وار را می‌خواهیم. از چه می‌ترسید؟ چرا یک کار بزرگ بین‌المللی انجام می‌شود. استادان دانشگاه خصوصی برای رییس‌جمهوری نامه می‌نویسند. چرا نمی‌آیند حرف بزنند و صحبت کنند؟. لااقل این توافق ژنو اولین گشایش برای دانشگاه و برای پول دانشجوها بود. فقط یک عده معدود که از جای معدود تغذیه می‌شوند. آنها باید حرف بزنند. آنها هم البته حرف بزنند اشکال ندارد، نقد کنند اشکال ندارد، چرا یک عده کم‌سواد بیایند حرف بزنند؟ استادان دانشمند ما بزرگان دانشگاه ما خصوصی چرا حرف می‌زنند وا نمی‌آیند در میدان.»

در این کلمات از بی‌سوادی و کم‌سوادی هر منتقدی سخنی گفته نشده است و حتی راه سخن بر آنان که کم‌سوادند نیز بسته نشده است. گلایه و روح سخن، از عمومی نبودن انتقاد و حرفهای متخصصان است. یک سخن درست، را تبدیل به سخنی سخیف می‌کنند و آنگاه حملات آغاز می‌شود. سخن مانند این است که بگوییم ایرانیان کم‌مطالعه هستند. این گزاره‌ای درست است و توهین به ایرانیان بسیاری که اهل مطالعه‌اند نیست؛ زیرا سخن نه از فرد فرد و تمامی افراد است، بلکه روی کلام به جریان و رویه غالب است.

در کلمات سریع القلم نیز داستان همین‌گونه است. کلمات تحریف می‌شود و آنگاه کلمات تحریف شده، توهین تلقی می‌شود و حمله و جنجال شروع می‌شود. داستان تحریف، تضعیف و حمله خلاصه به بیانات و کلمات نمی‌شود و در برنامه‌ها و سیاست‌ها نیز بسیار دیده می‌شود. توافق هسته‌ای ژنو را «ترکمان‌چای» و «ژنوچای» نامیدند و آن را «پایمال شدن خون شهدای هسته‌ای» و «نفی عزت و غرور ملی» دانستند. روشن است وقتی اتفاقی نفی عزت و پایمال شدن خون شهدا باشد، به سادگی قابل هجمه و حمله است.

خلاصه اینکه، راهبرد معاندان دولت، که باید آنان را منتقدان و کسانی که به دولت رأی نداده‌اند جدا کرد، راهبرد لشکر پهلوان پنبه‌هاست. زشت نشان دادن کلمات و سیاست‌ها و اقدامات دولت و آنگاه حمله همه جانبه به آن.

رقابت سیاسی و براندازی اخلاقی

وقتی مبارزه و رقابت به صحنه عمومی کشیده شود، مغالطات تنها به سمت نفی ادعا و نفی استدلال نمی‌روند؛ مغالطات در عرصه رقابت سیاسی و اجتماعی به نفی هویت و نفی اخلاق‌مداری رقیب می‌رود. بسیاری از مغالطات نه به نقد ادعا، بلکه به نقد شخصیت و انگیزه و … فرد برمی‌گردد. نمایش عمومی رقابت، تماشاگران فراوانی دارد که قدرت تحلیل همه مسائل را ندارند. مردمانی عادی که هم و غم‌شان زندگی روزمره است و تنها گاهی به تماشای مبارزان عرصه سیاسی می‌نشینند. خیلی طبیعی است که بسیاری از تماشاگران عادی از درک مغالطات عاجزند و  نمی‌توانند اندیشه درست را از نادرست تشخیص دهند. در بستر ناآگاهی تماشاگران، سخیف کردن و زشت نشان دادن اندیشه مقابل کاربرد دارد. روشن است که اگر این زشت نشان دادن به سوی نمایش زشتی رفتاری برود بسیار بیشتر از زشتی اندیشه در ویرانی و تخریب چهره رقیب اثر دارد.

در عرصه منازعات سیاسی، هجمه به سمت رقیب تنها ناکارآمد نشان‌دادن سیاست‌هایش نیست. در بسیاری اوقات حمله به وجهه اخلاقی است. برانداختن رقیب نه بر اساس نفی سیاست‌هاست بلکه نوعی براندازی اخلاقی است. کم‌ترین رفتار خلاف اخلاق رقیب در رسانه‌ها فریاد می‌زنند. مغالطه پهلوان پنبه، در مرحله نخست خود که تحریف است، کلمات را به گونه‌ای تحریف و سخیف می‌کند که چهره‌ای غیراخلاقی به خود یابند. برای نمونه برخی ولایت فقیه را تفسیر به ولایت بر محجورین می‌کنند و محجور بودن شهروندان را توهین تلقی می‌کنند. این تفسیر به سوی نمایش غیراخلاقی از مدعا رفته است.

تحریف به سوی توهین شدگی

«به اسب من گفته شده است یابو» این شیوه بسیاری از حملات به رقیب است. کلمات رقیب را به سوی توهین به خویشتن تحریف می‌کنند. ادعا می‌شود که به منتقدان توافق ژنو گفته است «بی‌سواد» و آن‌گاه آنان که خود را منتقد می‌دانند، فریاد برمی‌آورند که به ما توهین شده است.

گاهی فراتر می‌روند و تحریف را به سوی توهین به مقدسات و آنچه محترم است می‌کشانند. می‌توان به ماجرای مقاله روزنامه بهار اشاره کرد. در آن مقاله «نظری از نظرها» گفته شده بود و می‌توانست به سادگی آن نظرات را نقد کرد و خطاهایش را گفت. اما آن مقاله را توهین به پیشوایان دین فریاد زدند و فضا را چنان برآشفتند که نویسنده در بند شد. هر منصفی آن مقاله را بخواند، درمی‌یابد که هیچ توهینی و هیچ جسارتی در آنجا به پیشوایان دینی نشده بود. به پیش‌تر می‌توان نگاه کرد، داستان نشریه موج، که نشریه‌ای دانشجویی و با مخاطبی بسیار محدود بود، به اهانت حضرت ولی عصر تفسیر شد و در آن زمان چندین هفته به شهرآشوبی دامن زدند. یا چنان‌چه گفته شد، روزنامه‌ای کلمات حسن روحانی را به سوی توهین به شهدای هسته‌ای می‌کشاند و هفته‌نامه‌ای مخاطب کلمات را مراجع می‌شمارد. کاریکاتوری را توهین به رزمندگان دفاع مقدس و کاریکاتوری را که بیش از شصت سال کشیده شده است، توهین به حضرت امام می‌دانند و برایش راه‌پیمایی و تجمع راه می‌اندازند.

روشن است که نه نگارنده و نه هیچ فرد دیگری توهین به هر فردی را برنمی‌تابد؛ اما سخن این است که هر کلامی معنایی محدود دارد. متأسفانه بسیاری از کلمات به نادرستی تأویل به توهین به خود و یا مقدسات می‌شود و از این تأویل نادرست، اغراض سیاسی صید می‌شود.

صید سیاسی از تأویل کلمات به توهین به خویشتن، ساده است و نیاز به پیچیدگی و مهارت و تفکر ندارد. برای محکوم کردن هر اندیشه‌ای نیاز است، با اجرای مغالطه پهلوان پنبه آن را تحریف کرد و سخیف نشان داد و این تحریف را به سوی توهین به خود یا مقدسات جامعه کشاند و آنگاه فریاد وااسلاماه و وامقدساتاه و واناسزاهاه سر داد.

تأویل کلمات به توهین را می‌توان از نگاهی روانکاوانه بررسی کرد. این توهین ساختگی، منجر به مظلوم‌نمایی می‌شود و فرد مظلوم در نظر تماشاگران بهره‌ای از حقانیت را دارد. خود‌مظلوم نشان دادن ابزاری مناسب برای عرضه دروغین حقانیت است و حربه‌ای برای مبارزه با رقیب. رقیبی که توهین می‌کند و ظلم می‌کند در نظر تماشاگران و ناظران نزاع‌های سیاسی به سادگی نفی و تخریب می‌شود. از این رو فرد یا جناح توهین به خود را به بهای تخریب رقیب به جان می‌خرد. می‌توان به سادگی ادعا کرد چنین حربه‌ای از کسانی سر می‌زند که عزت نفسانی ندارند و  حتی اگر دیگری به آنان ظلم و توهین نمی‌کند، خود به خویشتن توهین می‌کند تا دیگری نفی شود.  نفی عزت و هویت شخصی و اجتماعی به بهای تخریب رقیب را می‌توان گونه‌ای بیماری شمرد که متأسفانه در منازعات سیاسی دیده می‌شود.

این گونه رفتارهای نادرست و هجوم پهلوان‌پنبه‌ها علاوه بر غبارآلودکردن فضا و فوران نفرت و برخاستن کینه‌ها، به جایگاه نقد درست و پیش‌روانه ضربه می‌زند. در فضایی که پهلوان‌پنبه‌ها آشوب بپا می‌کنند، نقد و انتقاد در زیر گرد و خاک‌ها گم می‌شود و مسیری که باید روشن شود و خطاها برطرف شود به کژراهه کشیده می‌شود.
دولت نوخاسته، اگرچه با شعار مدارا آرام‌آرام به کار خود ادامه می‌دهد، اما هر سخنی که می‌گوید و هر سیاستی که به کار می‌بندد، از نگاه تیزبین مخالفانش مخفی نمی‌ماند. درهای انتقاد و مخالفت با دولت چنان باز است که مهم‌ترین دست‌آورد دولت را هلوکاست هسته‌ای می‌نامند و اعلام عزای عمومی می‌کنند. گشایش فضای نقد، متاسفانه به سمت اخلاقی شدن نقد و اعتراض نرفته است.سیداکبر موسوی

مطالب مرتبط
منتشرشده: 4
  1. حمید

    در این متن جناب موسوی تز اصلی شون رو خوب تشریح کردند، ولی وقتی به سراغ مصداق رفتند معلوم شد این متن فقط یک نثر ادبی بوده نه تحلیلی واقعی، چون زحمت زیادی کشیدند برای اینکه فقط یکی دوتا از افتضاحات دولت رو توجیه کنند و آخر هم نتونستند. و نکته دیگه اینکه با همان هجوم پهلوان پنبه ای-که تز اصلی شون بود- سعی کردند عملکرد مخالفان دولت رو نقد کنند

  2. محمد ثقفی

    بسیار استفاده کردمولی نقدی به نظرم رسید. در مثال خاص بی‌سواد خطاب کردن پاره‌ای از منتقدین این‌توع نگاه انتزاعی به اصل کلام شاید واقعی نباشد. یعنی وقتی گفته می‌شود «فقط یک عده معدود که از جای معدود تغذیه می‌شوند. آنها باید حرف بزنند. آنها هم البته حرف بزنند اشکال ندارد، نقد کنند اشکال ندارد، چرا یک عده کم‌سواد بیایند حرف بزنند؟» این گرچه دلالت مستقیمی بر بی‌سواد بودن همه منتقدین ندارد ولی معنایی که می‌رساند این است که در فضای فعلی غالبا بی‌سوادها منتقد اند و عملا در ذهن مخاطب عکس آن هم تداعی می‌شود که کسانی نقد می‌کنند که غالبا بی‌سواد اند. سخن گفتن یک مسئول و سیاست‌مدار را نمی‌توان بدون اثر و برداشت‌های محتمل کاملا قابل پیش‌بینی و به صورت انتزاعی بررسی کرد.

  3. آریایی

    روحانی موفق میشود چون از خدا کمک خواسته نه ازبنده اش

  4. علی

    به نظرتان مشابه همین بلاها را سر احمدی نژاد درنیاوردند؟ خس و خاشاک و باقی قضایا؟!

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.