فکر کردن با صدای بلند! 

علی الهی خراسانی

یادداشت‌ها و تفکرات دکتر فیاض همواره برای نگارنده قابل احترام بوده و هست اما برای سومین بار – با حفظ ارادت به آقای دکتر- نگاشته وی را به نقد می‌گذارم و برخی کجی‌ها و روانبودن برخی نسبت‌ها و برداشت‌ها را به عرض ایشان و خوانندگان فهیم می‌رسانم. (دو نقد دیگر در هفته‌نامه پگاه حوزه منتشر شده است.)

1-   یادداشت «شیخ مرتضی انصاری، انقلاب در فقه شیعه» با چنین ادعایی آغاز می‌شود که شیخ انصاری، «فلسفه اعتباری» را در مقابل فلسفه هستی‌شناسانه قرار داده است و چند باری در یادداشت از عنوان فلسفه اعتباری یاد می‌شود اما هیچ توضیحی درین‌باره داده نمی‌شود تا مراد دکتر فیاض از فلسفه اعتباری فهمیده شود.

آیا مراد از فلسفه اعتباری، توجه تام شیخ انصاری به مقوله اعتباریات در دانش اصول فقه بوده است تا آنجا که می‌توان از تلاش وی به فلسفه اعتباری یاد کرد؟ باید گفت چنین نسبتی به شیخ نادرست است. زیرا بحث اعتباریات، مورد اشاره شیخ انصاری بوده است اما دیدگاه‌های اساسی درباره تحلیل اعتباریات در اصول، دو نسل پس از شیخ انصاری و در اندیشه‌های محقق اصفهانی (کمپانی) آغاز گشته، علامه طباطبایی به تفصیلی بیشتری بدان می‌پردازد و هم‌چنین شهید صدر و به‌ویژه آیت‌الله سیستانی در اصول خویش نگاه جدی و اساسی بدان دارند تا آنجا که آیت‌الله سیستانی تمام مباحث دانش اصول فقه و ساختار آن را بر اساس مقوله اعتبار، پی‌ریزی می‌کند.

2-   دکتر فیاض می‌نویسد که شیخ انصاری در درس قضای ملامهدی نراقی شرکت فعال و پرنشاط داشته است به‌طوری‌که کتاب قضای ملامهدی نراقی با توجه به اشکالات شیخ انصاری به کتاب عالی‌ای تبدیل می‌شود.

این سخن، اولا دارای اشکال تاریخی اساسی است که امیدوارم در یادداشت دکتر فیاض اشتباه قلمی یا تایپی رخ داده است! ملامهدی نراقی متوفی 1209ق است و شیخ انصاری در 1214ق متولده شده است!! شخصی که استاد شیخ انصاری است، پسر ملامهدی یعنی ملااحمد نراقی است.

ثانیا بر اساس جستجوی نگارنده، ملامهدی نراقی کتاب‌القضا ندارد.

3-   شگفت‌انگیزترین ادعای دکتر فیاض در این جملات نهفته است: «نظرات ایشان(شیخ انصاری) را می‌توان اولین پاسخ عالمانه و فیلسوفانه به دنیای مدرن و وضعیت جدیدی دانست که ایرانیان و مسلمانان در نخستین برخوردها با دنیای جدید غرب آن را تجربه کرده بودند. ایشان در کتاب «الرسائل» به بحران‌ها و چالش‌هایی که مسلمانان در شرایط جدید با آن مواجه شدند پاسخ می‌دهد.»

دکتر فیاض در ادامه به مواردی از مسائل علمی اشاره می‌کند که شیخ انصاری با توجه به دیدگاه‌های خود در این مسائل، پاسخ‌هایی به دنیای غرب داده است!

نگاهی به فهرست مطالب کتاب اصولی شیخ انصاری یعنی «فرائد الاصول» که به رسائل شهرت یافته است، هر خواننده‌ای را نسبت به جملات دکتر فیاض شگفت‌زده خواهد کرد.

فرائد الاصول (رسائل) سه بخش اصلی دارد که شامل: قطع، ظن و شک می‌شود و بخش آخر که به تعادل و تراجیح اختصاص دارد که از تعارض ادله و مرجحات آن سخن می‌گوید. مباحثی مانند حجیت قطع و قطعِ حاصل از مقدمات عقلی در بخش قطع مطرح می‌شود. مباحثی همچون امکان تعبد به ظن، ظنون معتبره مانند اجماع و شهرت و حجیت مطلق ظن در بخش ظن و مباحثی مانند برائت، احتیاط و علم اجمالی و استصحاب در بخش شک عنوان می‌گردد.

اصول فقه، دانش قواعد و منطق استنباط احکام شرعی است که بیان می‌کند چگونه می‌توان از کتاب و سنت، احکام شرعی را استنباط کرد. باید گفت این دانش اساساً و ذاتاً برای پاسخ به دنیای مدرن و غرب نگاشته نشده است و نمی‌شود. جستجو برای پاسخ به دنیای مدرن و غرب در دانش اصول فقهِ زمان شیخ انصاری را می‌توان نوعی تحویل‌نگری و تقلیل‌گرایی دانست که آسیبی مهم در روش فکر و تولید نظر است.

4-   دکتر فیاض می‌نویسد: «رسائل که شامل سه رساله است در واقع پاسخ مرحوم شیخ انصاری به شبهات و بحران‌های نو است. به‌عنوان مثال دموکراسی اسلامی را می‌توان در بحث اجماع دید. رساله اول شیخ به بحث اجماع اختصاص دارد. … شیخ انصاری معتقد است در شیعه اجماع بدون امام معصوم معنا ندارد. در دوره غیبت با مکانیزم حدسی عرفانی حدس می‌زنیم امام با چه قولی است. هم‌چنین بر اساس قاعده لطف، امام ما را تنها نمی‌گذارد. اگر این دو بخش را باهم ادغام کنیم این می‌شود که بر اساس این قاعده امام زمان نسبت به شیعیان لطف دارد و حدس می‌زنیم این همان معنایی است که در دموکراسی وجود دارد.»

در مطالب فوق اشتباهات روشنی وجود دارد که بدین ترتیب است:

اول- رساله اول رسائل همانطور که‌ گذشت به مباحث قطع اختصاص دارد و اجماع در رساله دوم یعنی بخش ظن جای می‌گیرد.

دوم- تقریر اجماع با تمسک به «قاعده لطف» از دیدگاه‌های معروف شیخ طوسی در اصول فقه است است و تمام دانش‌پژوهان اصول فقه آگاهی دارند که شیخ انصاری و اصولیان معاصر، دلیل حجیت اجماع را قاعده لطف نمی‌دانند و اصولیان به چنین تقریری از اجماع نقدهایی وارد کرده‌اند که با مراجعه به کتاب‌های اصولی کاملا فهمیده می‌شود.

سوم- «حدس» در اندیشه و گفتار اصولیان اصلا به‌معنای گمان نیست –آنطور که از جملات دکتر فیاض فهمیده می‌شود.- بلکه همه دانش‌پژوهان اصول فقه می‌دانند که حدس به‌معنای اجتهاد و استفاده از مقدمات نظری است که در مقابل آن، اصطلاح «حس» است که منظور مشاهدات حسی است. در اصول فقه گفته می‌شود که خبردادن باید عن حسٍ یعنی بر اساس مشاهدات حسی باشد و خبردادن عن حدسٍ یعنی خبردادن بر اساس اجتهاد و مقدمات نظری از حجیت برخوردار نیست. عبارت شیخ انصاری را همراه با دکتر فیاض می‌خوانیم: «لا ینبغی الإشکال فی أن الإخبار عن حدس و اجتهاد و نظر لیس حجه» (فرائدالاصول، ج1، ص79)

چهارم- اکثر قریب به‌اتفاق اصولیان از زمان شیخ انصاری تا کنون برآنند که اجماع اگر حدسی یعنی براساس اتفاق فقیهان بر فتوایی اما بنابر اجتهاد و نظر باشد از اعتبار برخوردار نیست و حجیتی ندارد. با مراجعه به کتاب‌های اصولیان می‌توان به‌راحتی به چنین مطلبی رسید.

پنجم- درهم‌آمیختن چند اصطلاح با معنای اشتباه با یکدیگر و سپس بلافاصله رسیدن به دموکراسی و حدس زدن معنای آن! اساساً در فهم نگارنده نمی‌گنجد!!

5-   دکتر فیاض در ادامه می‌نویسد: «البته دموکراسی شیعه نخبگانی نیست بلکه خبرگانی است. دموکراسی خبرگانی بر اساس عقل سلیم بنا می‌شود که پشتوانه آن حضور و لطف امام زمان است و با این پشتوانه می‌توان بر اساس حدس‌های عقل سلیم(قلب سلیم) عمل کرد. در دموکراسی خبرگانی مردم به‌ماهو مردم حضور دارند و خلافت حضرت علی(ع) چنین شکلی داشت چراکه بر اساس خواست و اجماع مردم شکل گرفت. دموکراسی مورد توجه قانون اساسی جمهوری اسلامی هم همین دموکراسی خبرگانی است که ساختارش را شیخ انصاری در رساله اولش پی‌ریزی کرد.»

نگارنده فقط پرسش‌هایی -در حالت تعجب- از جناب فیاض می‌پرسد:

–       دموکراسی شیعه به چه معناست؟

–       ماهیت و شاخصه‌های دموکراسی نخبگانی چیست که شیعه آن را قبول ندارد؟

–       تفاوت نخبگان و خبرگان در دموکراسی چیست؟

–       رابطه خبرگان، عقل سلیم، قلب سلیم، مردم به‌ماهو مردم، خلافت، حضرت علی(ع)، اجماع مردم، قانون اساسی جمهوری اسلامی و رساله اول شیخ انصاری{!!!} چیست؟؟

نگارنده چنین اسائه ادب به جناب دکتر نمی‌کند که مطالب فوق را بازی با الفاظ عنوان کند بلکه می‌گوید چنین جملاتی، پر از ابهام و رازآلودگی بیش‌از اندازه است و یادداشت را تبدیل به «فکر کردن با صدای بلند» کرده است!

6-   دکتر فیاض می‌نویسد: «رساله آخر هم درباره استصحاب است. …تا حدودی استصحاب به‌معنای کشاندن گذشته به آینده است. اگر مبنا صرفاً اصاله‌البرائه باشد با مشکل روبه‌ور می‌وشیم و ممکن است باعث آنارشیسم و ناهنجاری بشود، اما اگر استصحاب هم کنار آن قرار گیرد دیگر دچار بحران آنارشیسم و انقطاع تاریخی نمی‌شویم. …مرحوم شیخ بر مبنای اجماع و اصاله‌البرائه به دموکراسی می‌رسد و برای کاهش آسیب‌های دموکراسی و به‌وجود نیامدن بحران‌های ارزشی بحث استصحاب را طرح می‌کند.»

اشتباهات و ابهامات جملات فوق بدین ترتیب است:

اول- رساله آخر رسائل به شک اختصاص دارد که استصحاب بخشی از آن است نه همه آن.

دوم- به‌هیچ عنوان روشن نشد که چگونه شیخ انصاری با مبنای خود در اجماع و اصل برائت که مربوط به اثبات یا ترخیص حکم تکلیفی است(منجّزیت و معذّریت) به دموکراسی که مفهومی پیچیده، پربحث و مدرن و دارای بنیان‌های فلسفی است، می‌رسد؟!

سوم- پس از تفحص و جستجو و دست نیافتن به حکمی شرعی، وقتی شک داشته باشیم تکلیف شرعی ثابت است یا خیر، حکم به برائت می‌کنیم. رابطه آنارشیسم و هرج و مرج اجتماعی و سیاسی و نیز انقطاع تاریخی{!!} با اصل برائت که خود یک اصل و قاعده قانونی است بسیار مبهم و دور از آبادی است!

چهارم- اگر شک در تکلیف مسبوق به یقین سابق باشد، استصحاب جاری می‌شود، یعنی همان حالت سابق و یقینی به حالت کنونی کشانده می‌شود و نباید به شک عمل کرد. به‌طور مثال اگر در روز جمعه یقین داشتیم که مجید عادل بوده است اما امروز شنبه شک داریم که آیا مجید هنوز عادل است یا خیر؟ اصل استصحاب را جاری می‌کنیم و می‌گوییم هنوز مجید عادل است. این اصل بر اساس ادله شرعی و عقلایی ثابت می‌شود.

کشاندن حالت‌های یقینی گذشته به حالت شک کنونی اساسا چه ارتباطی می‌تواند با دموکراسی داشته باشد؟!

کاهش آسیب‌های دموکراسی و بحث‌های فلسفه و اندیشه سیاسی چگونه می‌تواند با اصل عملی استصحاب جبران شود؟!

بحران‌های ارزشی چه ارتباطی با عمل به حالت یقینی گذشته در مورد شک در تکلیف، پیدا می‌کند؟!

فلسفه این همه ابهام‌گویی و اصرار بر روشن سخن نگفتن و ترکیب اصطلاحات نامتجانس با یکدیگر برای نگارنده اصلا قابل درک نیست!

7-   دکتر فیاض می‌نویسد: «دومین موضوع مکاسب، بیع است که شیخ در آن بحث عمیقی در باب معاطاط دارد که بزرگترین مبنای اجتماعی و سیاسی است. اگر مبنای فلسفی معاطاط را قبول کنید در تمام مسائل سیاسی هم آن‌را می‌پذیریم و بر این اساس خودبه‌خود جمهوریت اثبات می‌شود. …ازاینجاست که بحث فلسفی ولایت فقیه به‌وجود می‌آید که در بخش بیع مطرح می‌شود. ریشه بیع همان بیعت است و امام خمینی از همین‌جا بعداً به رأی و حجیت آن می‌رسد. …بنابراین موضوعات و مسائل مهم سیاست مدرن را می‌توان ابتدا در معاطاط و سپس در خیارات مورد توجه قرار داد و بر این اساس می‌توان فلسفه قراردادهای اجتماعی را مطرح کرد و به این پرسش پاسخ داد که جامعه مدنی اسلامی چگونه است و چه ویژگی‌هایی دارد.»

مانند روش گذشته به برخی کجی‌های نظری و ابهامات جان‌فرسا در جملات فوق اشاره می‌شود:

اول- نگارنده سال‌ها پیش در نقد یکی از یادداشت‌های دکتر فیاض متذکر شده بود که «معاطاط» اشتباه است و درست آن «معاطات» می‌باشد که گفته شد به احتمال زیاد اشتباه قلمی یا تایپی است. اما متأسفانه دوباره با این اشتباه مواجه هستیم که این واژه یعنی معاطاط چند بار در این یادداشت تکرار شده است! شایسته است استاد دانشگاهی هم‌چون ایشان، اصطلاحات یک دانش را صحیح به‌کار برد تا متهم به امور غیر قابل ذکر نشود!

دوم- بحث معاطات در بیع بدین معناست که آیا الفاظ و خواندن صیغه برای تحقق بیع ضرورت دارد یا آنکه تنها با قصد رضایت دو طرف عقد و همراه با فعل و بدون الفاظ(معاطات)، بیع محقق می‌شود؟ چگونه تراضی دو طرف بر انجام معامله بدون خواندن صیغه، می‌تواند «بزرگترین مبنای اجتماعی و سیاسی» قرار گیرد؟! مبنای فلسفی معاطات چیست؟ آیا اساساً ارتکاز عقلا بر انجام معاطات می‌تواند مبنای فلسفی داشته باشد؟! این همه ابهام‌گویی ناشی از چیست؟!

سوم- اثبات خودبه‌خودیِ{!!} جمهوریت و ترجیح رأی اکثریت بر اقلیت و مسائل دموکراسی بر اساس مسأله فقهی معاطات در بیع، حل موضوعات و مسائل مهم سیاست مدرن بر اساس معاطات و خیارات(حق فسخ عقد) و شناخت ماهیت و ویژگی‌های جامعه مدنی اسلامی بر اساس معاطات در حقیقت، یک تحویل‌نگری مبتذلانه است.

چهارم- رابطه معاطات با بحث فلسفی ولایت فقیه، بسیار مبهم و گنگ‌آلود است!

8-   دکتر فیاض می‌نویسد: «بعد از پیروزی مشروطه پیروان شیخ انصاری به دو دسته تقسیم می‌شوند. افرادی مثل آخوند خراسانی و مرحوم نائینی بر روش شیخ تکیه داشتند و آن را با فلسفه ملاصدرا درهم آمیختند و به نوعی روش‌محوری رسیدند و با این سیر به اوج سکولاریسم می‌رسند که در ادامه به همراهی با نوسازی پهلوی ختم می‌شود. …»

مانند گذشته روشن نیست که روش‌محوری به چه معناست و چگونه به سکولاریسم و نوسازی پهلوی می‌رسد؟!

دیگر آنکه فقیهان بزرگ و منادیان تشکیل جامعه اسلامی هم‌چون آخوندخراسانی و محقق نائینی را طرفدار سکولاریسم خواندن و همراه دانستن با تفکر پهلوی (ولو در سیر اندیشه) بسیار بی‌انصافی و اتهامی نارواست. اگر اندیشه‌های اصولی آخوندخراسانی و محقق نائینی نبود هیچگاه اصول فقه امام خمینی قوت نمی‌گرفت. نباید افکار مبهم و رازآلود خود را مبنای اتهام به فقیهان بزرگ قرار داد. خواندن تنها فهرست کتاب تنبیه‌الامه محقق نائینی، روشن می‌سازد که سکولار خواندن اندیشه نائینی چقدر ناصواب و سخن گفتن از روی بی‌اطلاعی یا فکر کردن با صدای بلند است!

جالب آنکه آیت‌الله شهید مدرس و آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی هر دو از شاگردان آخوندخراسانی بوده‌اند اما هیچ کسی آنان را طرفدار سکولاریسم و همراه با نوسازی پهلوی نمی‌داند!

9-   دکتر فیاض در جلسات خصوصی تعابیر بسیار تندی نسبت به مراجع قم دارد که بر نزدیکان وی و اهل اطلاع از تفکر جناب دکتر پوشیده نیست. برای نگارنده بسیار شگفت‌آور بود که دکتر فیاض از روش فقاهت در شرایط فعلی از مرجعی سنتی مانند فقیه برجسته آیت‌الله شبیری زنجانی تقدیر نماید.

10-    روزگاری دکتر فیاض از طرفداران سرسخت آقای احمدی‌نژاد و جناب مشایی به‌شمار می‌رفت و در برابر تمام مراجع از مکتب ایرانی دفاع می‌کرد. حال برای نگارنده بسیار جالب است که وی امروزه در زمان دولت دکتر روحانی از «اعتدالِ» دانشی و معرفتی سخن می‌گوید که می‌تواند جامعه را به پیش ببرد! … والسلام

 

 

نقدی بر یادداشت دکتر ابراهیم فیاضعلی الهی خراسانی

مطالب مرتبط
منتشرشده: 10
  1. رضایی

    آقای فیاض یادداشت ننوشته، سخنرانی کرد

  2. الهی

    ای یادداشت در مجله مهرنامه در شماره عیدانه امسال منتشر شده است. رجوع بفرمایید

  3. امیر

    به نظرم از دکتر فیاض خواسته شود تا توضیح دهد و ابهام زدایی نماید

  4. امیر

    چرا نظرات منتشر نمی شود؟؟!!

  5. سیدمهدی

    سلامبسیار خوب و زیرکانه نوشتید.آنچه فته آمده ست، در یک نگاه کلی نسبت به اغلب افاضات آقای دکتر فیاض ساری و جاری است.سپاس فراوان

  6. نوری

    سلام مطالب خوب و روشنگری بودن خصوصا بحث “دموکراسی اسلامی”ولی اگر قبل از شروع بحث، معرفی اجمالی از دکتر فیاض موجود بود، بر محتوای مطلب می افزود.به امید موفقیت های روزافزون شما طلبه جوان

  7. مسلمان

    جالب بود

  8. سعید

    متاسفانه افاضات آقای فیاض برآمده از یک سری تحصیلات در هم آمیخته و ناتمام است که در دانشگاهی مثل دانشگاه امام صادق رواج دارد. این دانشهای مغلوط تنتیجه ای جز اسن مغالطات «معاطاطی» ندارد!

  9. وحید

    در مورد دوم نقدتان :ملا احمد نراقی کتابی به نام القضا و الشهادات دارند، اگر این که گفتید امیدوارید غلط، تایپی یا قلمی بوده و منظور دکتر فیاض، ملا احمد نراقی، با نام ایشان جستجو می کردید و کتاب ایشان را می دیدید، اما ملا مهدی را نگاه کرده اید و نیافتید، چون معتقد نیستید اشتباه ایشان تایپی یا قلمی است.سعی کنید اخلاق نقد را رعایت کنید و تخریب نکنید و طعنه و کنایه نزنید که خواننده بتنواند مطالب شما را بخواند و دنبال کند.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.