در خدمت و خیانت ویراستاران

سال‌هایی که ویرایش می‌کردم، یکی از مسئله‌ها برای من همیشه این بود که آیا ویراستار حق دارد ادبیات و رنگ‌وبوی نوشته‌ای را تغییر بدهد؟ مثلاً اگر ادبیات نویسنده‌ای، تهاجمی و بیرون از نزاکت و منطق علمی بود، ویراستار حق یا وظیفه دارد سخن او را نرم و مؤدبانه کند؟ یا چنین تصرفاتی، هم بیرون از مسئولیت‌های ویراستار است و هم نوعی کتمان واقعیت و ماهیت نویسنده؟

گاهی عبارت یا کلمه‌ای، نیازی به ویرایش متعارف ندارد؛ اما تند و تیز است یا خلاف ادب گفت‌وگو. مثلا کسی در مقاله‌ای نوشته بود: «کسانی که ابن سینا را در زندگی شخصی‌اش، متهم به لاابالی‌گری می‌کنند، نادانی و بی‌مبالاتی خود را نشان می‌دهند.» این جمله، به لحاظ لفظی و زبان نوشتاری، هیچ مشکلی ندارد؛ اما ممکن است ویراستار احساس کند که باید نرم‌تر و علمی‌تر از این سخن گفت و مثلا نوشت: «کسانی که ابن سینا را در زندگی شخصی‌اش، متهم به لاابالی‌گری می‌کنند، شاید اطلاع چندانی از تاریخ و زندگانی او ندارند.» نویسنده‌ای هم نوشته بود: «اگر کسی بگوید حافظ، اهل می‌خواری و شاهدبازی بوده است، بدانید که دنبال شریک جرم برای زشت‌کاری‌های خود است.» جملۀ او را این‌گونه تغییر دادم: «برخی از کسانی که حافظ را می‌خواره و شاهدباز می‌دانند، گویا در پی شریک جرم برای رفتارهای ناپسند خود هستند.» تقریبا یقین داشتم که نویسندۀ این متن، این تغییر را می‌پسندد و حتی تحسین می‌کند؛ اما جمله را به حال اول برگرداندم، تا خواننده زوایای پنهان در ذهن نویسنده را هم ببیند. نویسندۀ دیگری نوشته بود: «شیخ مفید با حمله به برخی آرای شیخ صدوق، خدمت بزرگی به جهان تشیع کرد.» خواستم به جای عبارت «حمله به»،» کلمۀ «نقد» را بگذارم، اما دیدم این تغییر من باعث می‌شود که خواننده درنیابد که نویسندۀ این متن، «نقد» را «حمله» می‌داند، و این حق خواننده است که بداند با چه نوع نویسنده‌ای روبه‌رو است.

 

بسیاری از نویسندگان نیز، دوست دارند به جای کلمه‌های «اشکال»، «نقد»، «پرسش»، «مسئله»، «استدلال»، «دیدگاه» و مانند آن، اگر از سوی مخالفان فکری آنان باشد، از تعبیر «شبهه» استفاده ‌کنند؛ مثلا می‌نویسند: «هیچ شکی در حدوث عالم نیست؛ اگرچه اهل فلسفه شبهاتی مطرح کرده‌اند.» یا می‌نویسند: «در مخالفت با قلمرو حداکثری دین، روشنفکران بر چند شبهه اصرار می‌ورزند و ما در اینجا به یک‌یک آنها پاسخ می‌دهیم.» استفاده از کلمۀ «شبهه» برای مفاهیمی مانند نقد و پرسش و استدلال مخالف، ریشه در جهان‌بینی و فضای ذهنی نویسنده دارد و جایگزینی آن با کلمات دیگر، ابتذال فکری او را از چشم خواننده پنهان می‌کند. نویسنده‌ای که نظریه‌پردازی دیگران را شبهه‌پراکنی دشمنان می‌خواند، بهترین شناخت را از خود در اختیار خواننده می‌گذارد و ویراستار حق ندارد با ویرایش و تغییر کلمات کلیدی متن، خواننده را از این شناخت عمیق محروم کند؛ به‌ویژه آنکه تغییر کلمۀ «شبهه» به «نقد» یا «استدلال»، متن را به لحاظ ویرایشی، بهتر نمی‌کند.

به هر حال، الان به این نتیجه رسیده‌ام که ویراستار حق ندارد ادبیات و ایدئولوژی متن را تغییر بدهد؛ مگر اینکه نویسندۀ متن از او به‌جد خواسته باشد که این کار را هم بکند.
سال‌هایی که ویرایش می‌کردم، یکی از مسئله‌ها برای من همیشه این بود که آیا ویراستار حق دارد ادبیات و رنگ‌وبوی نوشته‌ای را تغییر بدهد؟ مثلاً اگر ادبیات نویسنده‌ای، تهاجمی و بیرون از نزاکت و منطق علمی بود، ویراستار حق یا وظیفه دارد سخن او را نرم و مؤدبانه کند؟ یا چنین تصرفاتی، هم بیرون از مسئولیت‌های ویراستار است و هم نوعی کتمان واقعیت و ماهیت نویسنده؟

مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. رضا

    دوست گرامی نوشته اید:”از تعبیر «شبهه» استفاده ‌کنند؛ مثلا می‌نویسند: «هیچ شکی در حدوث عالم نیست؛ اگرچه اهل فلسفه شبهاتی مطرح کرده‌اند.» یا می‌نویسند: «در مخالفت با قلمرو حداکثری دین، روشنفکران بر چند شبهه اصرار می‌ورزند و ما در اینجا به یک‌یک آنها پاسخ می‌دهیم.»”جایگزینی آن (شبهه) با کلمات دیگر، ابتذال فکری او را از چشم خواننده پنهان می‌کند.” یعنی شمامعتقدید که به کاربردن این واژه ، حکایت از ابتذال فکری دارد.واین امری است مبارک.خُب! این لفظ (شبهه)، دقیقا از سوی ارباب تدین در برابر هر نقدی که به عقل آنان و منطق و نظر آنان اقامه شود، اطلاق می‌شود. حال باید دید چند نفر از رندان حقیقت‌جو و اهل خدا و تدین، از این ابتذال دوری می کنند. خدا کند که هم من و هم شما و هم خوانندگان محترم، از این ابتذال دور باشیم و نقد را نه تنها شبهه نخوانیم، بلکه جرات اندیشیدن، آن هم اندیشیدن کانت و اسپینوزا و آلبرت شوایتزر داشته باشیم و این جرات را هم به دیگران هدیه دهیم.پیروز باشید.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.