وقتی مثل آب خوردن پتانسیل دنیای اسلام به باد می رود

جنگ القاعده در طول بیست سال گذشته، نبردهای سه ساله گروه های تکفیری در سوریه و آنچه در این دو ماه داعش به راه انداخته، منهای همه جنبه های آن، روی سرنوشت امت اسلامی چه تاثیری خواهد گذاشت؟ آیا راه همین است یا باید فکر دیگری اندیشید؟ چه کسانی متولی برنامه ریزی برای سرنوشت امت بر اساس تجربه های گذشته هستند؟ آیا کسانی یا مراکزی در جهان اسلام در این اندیشه هستند؟

نمی دانم واکنش شما در مقابل بمباران مواضع داعش یا همان دولت اسلامی عراق و شام توسط نیروهای امریکایی چگونه است.
 

این روزها، رفتار زشت داعش در کشتار مردمان مسلمان و غیر مسلمان، آن هم به شکل بسیار فجیع، و نیز اعدام سربازان بیگناه در پادگانها و هجوم به اقلیت های مذهبی و عرضه آنان برای فروش و مسائلی از این قبیل، چنان تصویر زشتی از این گروه پدید آورده است که حالا، وقتی امریکا آنها را بمباران می کند، دست کم بسیاری از مردم، به خصوص آنها که زیر فشار داعش بوده یا به خاطر تبلیغات خود داعش در ارائه آن فیلم ها و تصاویر از آنان متنفر شده اند، اظهار رضایت می کنند.
 

شمار زیادی از مردم مسلمان و بی طرف جهان نیز در مقابل این بمباران ساکت خواهند ماند، زیرا نمی دانند امریکا با توجه به خوی استکباری خود، بسان گربه ای است که برای رضای خدا موش نمی گیرد، بلکه هدفش، به گفته خود اوباما در درجه اول، تامین منابع استراتژیک امریکا در منطقه است و بعد از آن ادعای حمایت از اقلیت های مسیحی و ایزدی است. در حالی که آنچه در این دو ماه از شیعیان اعدام و قتل عام و آواره شدند که نمونه اش آوارگی دویست هزار نفری ترکمانان شیعه در تلعفر بود، هیچ واکنشی در امریکایی ها ایجاد نکرد و حتی حرفی در محکومیت آن هم نزدند، به عکس، اوباما در مصاحبه با نیویورک تایمز طعنه ای هم به شیعیان زد که گویی آنها مقصرند.
 

اما، آیا جز این است که امریکا زمینه بسط گروه های افراطی را در سوریه در سه سال گذشته فراهم کرد؟‌ آیا همین ها نبودند که مرتب به آنان سلاح می دادند و سخن از آموزش نظامی آنان سر می دادند؟ همان زمان، بسیاری به امریکایی ها هشدار دادند که این رفتارشان، سبب رشد حرکت های افراطی می شود، اما گوش امریکایی ها بدهکار نبود و بسیار بسیار دیر متوجه شدند که خطر تا کجا گسترش یافته است.
 

البته شماری از مسلمانان هم، از اقدام  دولت امریکا در بمباران ناراحت خواهند شد. اینان کسانی هستند که دل به داعش بسته بودند تا حکومت اسلامی را پیاده کند‍! اینها هم کم نیستند و بسیاری از کسانی که با آرمانهای وهابی و سلفی پرورش یافته اند، و چند سالی است که فقط در باب جهاد می خوانند و می نویسند، این همدلی و همراهی را با آنان دارند و یقینا از اقدام امریکا خشنود نخواهند بود.
 

حالا چه شده است؟‌ باید گفت، در دنیای اسلام، پس از شکست مارکسیسم و سوسیالیسم وناسیونالیسم، هیچ کس، پاسخ مساعدی به نیاز توده های مسلمان نداده و همواره خلاء فکری معضل اصلی و زمینه ساز استفاده فرصت طلبان بوده و هست.
 

باید به این جماعت که امروز از حمله امریکا متاسف‌اند، گفت، مع الاسف، این خلاء با افراط گرایی و بی پروایی بدور از چشم علمای واقعی مسلمان و تجربه های با ارزش این یک صد سال پر شد و حالا آش به قدری شور شده که القاعده هم مدتی قبل نسبت به رفتارهای افراطی داعش هشدار داده است.
 

اکنون چه چیزی روی دست مسلمانان مانده است؟‌ یک دنیای اسلام که از هر سوی، مردمش همدیگر را تکفیر می کنند، می کشند و دشمن هم از بالا روی سر آنها بمب می ریزد. آنچه برای مسلمانان مانده، نیازی است سرکوب شده که با این رفتار در حال رفتن به سمت هیچ و پوچ است. اکنون شرایط به گونه ای شده است که وقتی دشمن غداری مانند امریکا، آنها را بمباران می کند، هیچ واکنش مثبتی از توده های مسلمان دیده نمی شود. همان کاری که با صدام شد، و او بعد از سی سال ظلم، به دست کفر نابود شد که ثابت شود دنیا با کفر می ماند اما با ظلم نمی ماند.
 

جالب است که امریکا، از دو ماه پیش هم می توانست اقدام به بمباران کند و جلوی پیشرفت داعش را بگیرد اما این کار را نکرد، شاید صبر کرد تا خود اینها آبروی خویش را ببرند و وقتی وارد میدان می شود، نیاز به تبلیغات اضافی نداشته باشد. داعش با عکسهایی که منتشر کرد، و فکر می کرد همه را می ترساند، خودش این زمینه را فراهم کرد. همان چیزی که به او کمک کرد دیگران را بترساند، اکنون آبرویی برایش نگذاشته است.
 

ما مسلمانان با این تجربه جدید چه بدست آورده ایم؟ وضعیت شکست خورده، از هر طرف تحت فشار قرار گرفته، از داخل تو سری خورده و تحقیر شده و آبرویش رفته و هم از بیرون زیر بمباران امریکای جنایتکار قرار گرفته. این چیزی است که برای ما مانده است.
حالا معلوم می شود که دست کم تا اینجای کار، پس از 20 سال تلاش القاعده و شعب جهادی آن و گروهک ها و گروه های فراوان، دنیای اسلام در حال از دست دادن پتانسیلی است که می توانست در مسیر درست تری قرار گیرد.
 

اکنون چند سؤال: آیا اکنون وقت جهاد بود یا گفتگو؟ آیا در دین فقط جهاد تعبیه شده یا دعوت به قول احسن هم وجود دارد؟ آیا پیامبر فقط نذیر است یا بشیر هم هست؟ ‌ آیا نمی توانستیم با مشارکت در دنیای جدید، با ابزار اخلاق و فرهنگ، راهی برای پیشرفت خود باز کنیم؟‌ و سوالات دیگر….
 

به نظرم در این عرصات، وظیفه متفکران اسلامی در هر نقطه است که از تجربه گذشته درس بیاموزند. آنها باید قبل از هرچیز غرب را بشناسند، فرهنگ غرب را بفهمند، و بدانند که با قومی عقب افتاده روبرو نیستند که آنان را با جهاد زیر سلطه درآورند. آنان باید بدانند که توانایی نظامی در آن حدی ندارند که بتوانند موفقیتی داشته باشند. آنها باید وارد یک جریان فکری جدی شوند. در ساختن دنیای جدید مشارکت کنند، بادیگران مسابقه فکری دهند، جنبه های زیبای دین خود را بشناسانند، و آرام آرام، شاید یک یا دو قرن دیگر، راهی برای پیشرفت جدی خود فراهم کنند.
 

بنده نمی گویم این نظر حتما درست است، اما فکر می کنم، راهی که یهود پیش از تأسیس اسرائیل رفتند، در قدرت یافتن آنها در دنیا مهم ترو پر سودتر از شیوه خشن و تکفیری بود که امروز اسرائیل به عنوان قوم برگزیده خدا علیه اقوام دیگر در پیش گرفته و هر روز دستش به خون مظلومان آلوده می شود و خود را در تاریخ سیاه تر می کند. اسرائیل در خشمی که از رفتار خشن و آدمکشانه و به قول جلال آل احمد چاقوکشانه دارد، خواهد سوخت، در حالی که پیش از این، آنان با تحمل مصائب با مسلمانان و مسیحیان زندگی می کردند و به تدریج به موقعیتی دست یافتند.
 

در میان مسلمانان نیز می توان تجربه ای را دنبال کرد که بتوانند ضمن دنبال کردن مسائل انسانی، ضمن تأکید بر اخلاق، روی ابعاد زندگی و حیات سرمایه گذاری کنند. مدرسه و فرهنگ و رسیدگی به فقیران و پرورش افکار و پرهیز از افراط و مقابله خشن و بسیاری از امور دیگر، با دنیای جدید که خود همین ابزارها را می شناسد، شاید بتواند راه تازه ای را هموار کند. این راه، راهی است که نباید خیلی سیاست زده باشد. دست کم باید سیاست در آن معنای دیگری داشته باشد، آنچنان که ائمه ما در دوره خلفا به آرامی پیش رفتند.
 

حالا و در این شرایط باید گفت، لعنت خدا و ملائکه و رسول و اولیاء بر آنان را که بی دلیل و بدون حجت شرعی، جان مردمان را هر روزه می گیرند، و به زن و کودک هم رحم نمی کنند، به آنان که خشونت را در دنیای جدید نهادینه می کنند، امریکا باشد یا هر کس دیگر،
 

و درود و رحمت و غفران الهی بر آنان که می کوشند آرامش را به دنیا باز گردانند و در سایه آن، اسلام و شریعت سمحه و سهله آن را اعتبار ببخشند و اخلاق اسلامی درست را که همانا اخلاق الهی است، اخلاق عفو و گذشت، حرمت می نهند.

 

بدون شک راه آن است که شماری از اندیشمندان دنیای اسلام، دست به ایجاد تشکلی نیرومند و فکورانه زده و با همراه کردن روسای کشورهای اسلامی از یک طرف و برقراری تماس مداوم با نخبگان و دانشگاه ها و همین طور نهادها و موسسات فکری برنامه تازه ای را تدارک ببینند. این امر نیاز به بررسی جدی دارد و باید فارغ از اندیشه های تفرقه افکنانه و افراطی از هر نوع آن، دنبال شود.
جنگ القاعده در طول بیست سال گذشته، نبردهای سه ساله گروه های تکفیری در سوریه و آنچه در این دو ماه داعش به راه انداخته، منهای همه جنبه های آن، روی سرنوشت امت اسلامی چه تاثیری خواهد گذاشت؟ آیا راه همین است یا باید فکر دیگری اندیشید؟ چه کسانی متولی برنامه ریزی برای سرنوشت امت بر اساس تجربه های گذشته هستند؟ آیا کسانی یا مراکزی در جهان اسلام در این اندیشه هستند؟رسول جعفریان

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.