مصلحت یا قدرت در جنگ مقدس

علی الهی خراسانی

آیا با وجود قدرت، می‌توان به دلیل مصلحت از جنگ مقدس گذشت و به صلح رسید؟

جنگ مقدس یا همان جهاد اسلامی بر اساس دو نگاه به دشمن شکل می‌گیرد:
اول. تجاوزگری دشمن
دوم. کافر بودن دشمن
 
در نگاه اول، مسلمانان برای آن می‌جنگند که تجاوز دشمنان را دفع کنند، در برابر هجوم آنان از خود دفاع نمایند و فتنه‌گران را از میان بردارند. در این نگاه، باید متجاوزگری وجود داشته باشد تا به نبرد با آن پرداخت. جهاد به این معنا تنها در جهاد دفاعی خلاصه می‌شود که همان دفاع مشروع خواهد بود. دفاع مشروع دارای شرایط زیر است:
نامشروع و ناعادلانه بودن تجاوز تناسب دفاع با تجاوز و خطر فعلیت داشتن تجاوز یا قریب‌ الوقوع بودن خطر  
بنابراین باید دشمن متجاوزگر و فتنه‌انگیزی وجود داشته باشد که برای دفع او از مقابله نظامی استفاده کرد.
 
در این نگاه، نمی‌توان به بهانه دعوت جهانیان به اسلام، جنگی مقدس به راه انداخت. وهبه الزحیلی تصریح می‌کند: «با وجود دولت اسلامی مقتدر، نشر و دعوت رسالت اسلام به‌وسیله سلاح و تهاجم نظامی انجام نمی‌گیرد. اسلام، به آزادی دینی در زندگی ملتزم است و با اکراه و اجبار از راه هجوم مسلحانه، شهروندان را به ایمان دعوت نمی‌کند.» (آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص68)
 
بیشتر مذاهب فقه اسلامی یعنی حنفیه، مالکیه و حنابله و برخی فقیهان امامیه بر این عقیده هستند که دلیل جنگ مقدس تنها جلوگیری از تجاوز و حمله دشمن است.
 
نگاه دوم، دلیل جهاد را به تجاوزگری و دشمنی گروه یا کشوری منحصر نمی‌کند بلکه دلیل اصلی را کافر بودن جبهه مقابل می‌داند. دعوت جهانی دین اقتضا می‌کند که موانع انتخاب اسلام توسط غیرمسلمانان -که حکومت غیر اسلامی است- با زور و حمله نظامی برداشته شود. در این نگاه هر آنکه کافر یا کتابی است حتی اگر در حالت تجاوز نباشد، دشمن محسوب شده و باید با او جنگید؛ جهاد با او تا آنجا ادامه دارد که کافر، اسلام آورد و فرد اهل کتاب، مالیات اسلامی غیر مسلمانان (جزیه) را پرداخت کند در غیر این صورت کشته خواهد شد. در این نگاه، کرامت انسانی تنها از آنِ مسلمانان است و غیر مسلمانان حتی اگر شهروند عادی باشند غیرمحترم و ذلیل هستند. شافعی و ابن حزم ظاهری نگاه دوم را مبنای خویش قرار داده‌اند. برخی فقیهان معاصر شیعه در کتاب خود درباره مشروعیت مبارزه مسلحانه -که در ابتدای انقلاب اسلامی منتشر شد و دیگر چاپ مجدد را به روی خود ندید- تصریح می‌کنند که در صورت قدرت داشتن حکومت اسلامی با تمامی کافران و مشرکان باید جنگید و دلیل این جنگ مقدس، کفر و شرک افراد است. در این نگاه، علاوه بر جهاد دفاعی، جهاد ابتدایی و تجاوز نظامی به دیگر کشورها مشروعیت می‌یابد.
 
اکنون پرسش اصلی این است که جنگ مقدس بر مدار قدرت نظامی و توان چیره‌گی است یا آنکه شروع و اتمام جنگ بر اساس وجود مصلحت نظام اسلامی است؟
 
پاسخ بدین پرسش بر اساس دو نگاه فوق تفاوت پیدا می‌کند. اگر جنگ مقدس تنها ازین‌رو رخ می‌دهد که دشمن متجاوزگری رانده و شرّ فتنه‌انگیزان دفع شود، بنابراین آغازگر جنگ، نظام اسلامی نبوده و تنها تا زمانی به جنگ ادامه می‌دهد که تجاوز دشمن بالفعل و یا قریب‌الوقوع باشد. در صورت بستن پیمان آتش بس، باید زمینه چنین پیمانی توسط نظام اسلامی فراهم شود تا جنگ گسترش نیابد؛ چراکه مصلحت جامعه اسلامی -که همان برقراری عدالت میان شهروندان است- با گسترش جنگ در صورت شرایط آتش‌بس، به کنار رفته و حقوق شهروندان در موقعیت نظامی از بین خواهد رفت و تمام سرمایه‌ها و منابع کشور خرج جنگ خواهد شد. بدین‌ترتیب حتی با وجود قدرت و توان بالای نظامی و برخوردار بودن از تجهیزات پیشرفته جنگی، نمی‌توان صلح را نادیده گرفت و عدالت و حقوق شهروندان جامعه اسلامی را زیرپا گذاشت، خلاف مصلحت جامعه عمل کرد و بر جنگ مقدس پافشرد. درنتیجه بر اساس این نگاه، ادامه جنگ با وجود شرایط صلح، به‌هیچ عنوان مشروعیت نخواهد داشت و تنها قدرت‌طلبی و کشورگشایی محسوب می‌گردد.
 
اما در نگاهی که جامعه اسلامی را همواره در حالت جنگ با غیرمسلمانان می‌بیند و شروع جنگ مقدس را تجاوز دشمن نمی‌داند و منتظر هجوم او نمی‌ماند،
 
عدالت و حقوق شهروندان جامعه اسلامی بی‌معنا است و باید برای دعوت اسلامی به جهان از هرگونه تجاوز و ادامه جنگ استقبال و برنامه‌ریزی کرد و کشور را بدان سوق داد. نکته مهم آنکه صلح در این نگاه تنها درصورت قدرت نداشتن و نبود توان نظامی رخ خواهد داد؛ به‌بیان رساتر صلحی از سر تسلیم شرایط نه آنکه با وجود قدرت، به سمت آتش‌بس و صلح رفت و سر تسلیم به مصلحت و عدالت فروآورد.آیا با وجود قدرت، می‌توان به دلیل مصلحت از جنگ مقدس گذشت و به صلح رسید؟

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.