فرزند آیت‌الله مؤسس

سید مرتضی ابطحی

حاج شیخ مرتضی حائری فرزند آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم بود که از آغازین روزهای قوت گرفتن حوزه علمیه قم به دست پدر، در حوزه قم رشد کرد. وی از دوره بی‌توجهی به این حوزه و سختی آغاز راه آن در دوره پهلوی تا پیروزی پس از انقلاب و سال‌های اوائل آن را به چشم خود دید. حاج شیخ مرتضی علیرغم آنکه پیش و پس از انقلاب جایگاه ویژه‌ای در حوزه داشت اما هیچگاه از مشی سنتی و مردم‌مدار خود کوتاه نیامد. او سرانجام در 15 اسفندماه 1364 از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی!

آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری فرزند بزرگ مؤسس حوزه، حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از علمای طیف میانه حوزه قم محسوب می‌شود. طیفی که اگر چه علاقه به تغییرات اجتماعی و حضور پررنگ‌تر روحانیون در مناسبات قدرت داشتند، اما به لحاظ فقهی به شدّت پایبند مبانی استنباطی سنتی مکتب قم بودند.
مرتضی حائری، نخستین پسر حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در سال ۱۲۹۵ش. در اراک به دنیا آمد. شش ساله بود که پدرش قصد قم کرد و وی نیز به همراه پدر به قم آمد. نقل مکان خانواده حاج شیخ از اراک به قم به واسطه استخاره‌ای بود که پدر انجام داده بود.
آیت‌الله سید محمد محقق داماد نوه دختری آیت‌الله مؤسس در این باره می‌گوید: «…آقای واعظ می‌گوید من به قم آمدم. همان روزی بود که مردم قم و علما آمده بودند که از ایشان درخواست کنند در قم بمانند. قمی‌ها اصرار می‌کردند که ایشان بمانند. گویا چند نفر هم از اراک آمده بودند تا ایشان را به اراک بازگردانند. من هم گفتم آقا یک رأس سومی هم اینجا وجود دارد. شما قول داده بودید که با هم به مشهد برویم. به هر حال ایشان موکول به استخاره می‌کند و این آیه می‌آید که «و أتونی بأهلکم أجمعین» و ایشان تصمیم می‌گیرند که در قم بمانند. حاج‌آقا مرتضی فرزندی کوچک بوده و مادرش که مادربزرگ ما می‌شوند، آن موقع در اراک بودند. این آیه می‌خواسته بگوید که آن‌ها را هم بیاورید. به هر حال ایشان در قم ماندنی شدند.»
اینگونه شد که مرتضی از ابتدا در متن جریانات شکل گیری و تقویت حوزه قم به دست پدر بود و او بحران‌هایی که پدرش برای مراقبت از نهال نوپای حوزه علمیه قم پشت سر گذاشت را از آغاز به چشم خود شاهد بود. خصوصا آنکه خود نیز در مسلک روحانیت وارد شد و سطوح عالی را زیر نظر استادان ارشد حوزه قم همچون حضرات آیات عظام سید محمد تقی خوانساری(کتاب مکاسب)، سید محمد رضا گلپایگانی (کتاب فرائد الاصول)و سید محمد داماد (خارج فقه و اصول) فراگرفت. ایشان پس از ارتحال پدرشان در درس آیت‌الله العظمی حجت کوه‌کمره‌ای نیز شرکت نمود. شایان ذکر است که حاج شیخ مرتضی داماد آیت‌الله کوهکمره‌ای بود. او همچنین در درس مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی نیز حاضر شد.(ن.ک: کتاب الخمس، الشیخ مرتضى الحائری، ص ۷)
فشار اقتصادی آن زمان بر طلاب زیاد بود و تأمین هزینه حوزه علمیه قم کار سختی بود. شیخ مرتضی این را به خوبی لمس می‌کرد. خواهرزاده ایشان، آیت‌الله محقق داماد می‌گوید: «حاج سیّد رضا مرندی که از قضات عالی‌رتبهٔ دیوان عالی کشور است،‌ می‌گفت: ما در مدرسهٔ حجتیه که حجره داشتیم آقا شیخ مرتضی، پسر حاج شیخ عبدالکریم هم مثل ما یک حجره داشت. روزی یک نفر آمده بود و در مدرسه، عبا تقسیم می‌کرد. صدا زدند هر کس عبا ندارد بیاید بگیرد. عبای آقا شیخ مرتضی هم پاره بود. وقتی دید عبا می‌دهند او هم رفت و یک عبا گرفت. من از اعیان بودم. دیدم عبای بد و نامرغوبی است، عبا را نگرفتم. فردا صبح زود خادم حاج شیخ آمد و گفت: حاج شیخ با تو کار دارد. رفتم خدمتشان. گفتند: چرا عبا را پس دادی؟ گفتم: آقا، عبا خوب نبود. گفتند: مگر تو از مرتضای من بالاتری؟ او که گرفت تو هم می‌گرفتی! گفتم: عبا نمی‌خواستم. اجباری که نبود. (ظاهراً عبا را خود ایشان فرستاده بوده و می‌خواسته بداند که چرا یکی از طلبه‌ها عبا نگرفته است).آمدم حجره. فردا صبح، تازه نماز خوانده بودم که دیدم دوباره پیش‌خدمت حاج شیخ آمد که حاج شیخ با تو کار دارد. رفتم پیش حاج شیخ، دیدم یک عبای خیلی خوب آماده کرده‌اند و با چشم گریان به من گفتند: مرا ببخش. بله تو از مرتضای من بالاتری. تو سیّد هستی. چون تو سیّد هستی از مرتضی بالاتری. من دیروز تعبیر بدی به کار بردم. تو فرزند حضرت زهرا (س) هستی. مرا ببخش. و یک عبای خوب به من دادند.»
آقای مرندی برای آیت‌الله داماد نقل کرده است که آیت‌الله مؤسس حتی به فرزندشان کمتر از دیگر طلبه‌ها شهریه می‌داد. ایشان «از پدر خود پرسیده بود که چرا به من کمتر از دیگران می‌پردازی؟ ایشان می‌گفتند: چون طلاب دیگر شب جمعه به خرج خود در مدرسه‌اند ولی تو شب جمعه و شب پنج‌شنبه به خانه می‌آیی و از غذای خانه می‌خوری. بنابراین باید کمتر بگیری.»

حاج شیخ مرتضی و امام
آنگونه که از اطلاعات تاریخی بر می‌آید ارتباط حاج آقا مرتضی حائری با امام در سال‌های پیش از انقلاب تا اوائل انقلاب ارتباط عمیقی بود. به گونه‌ای که در این رابطه گرم، ازدواج حاج‌آقا مصطفی خمینی با دختر حاج شیخ مرتضی حائری شکل گرفت. بخشی از ارتباط حاج شیخ مرتضی و امام بر مبنای جایگاه عرفانی امام شکل گرفته بود و ویژگی‌های علمی ایشان نیز آن را تقویت می‌کرد. استاد عبدالحسین حائری نوه دختری حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی از جمله شاهدان ارتباط مستمر دایی خود، حاج آقا مرتضی حائری و امام خمینی بوده می‌گوید : «امام با دوستانشان ایام تعطیل و شب‌های رمضان و پنجشنبه و جمعه در خانه‌ها دوره داشتند. یک روز خانه امام بود، یک روز خانه دایی من بود، یک روز خانه حاج‌آقا عبدالله آل آقا بود. یک روز خانه سید احمد زنجانی (پدر آقای شبیری) بود و این چند نفر این دوره را سال‌ها داشتند. آقایان در آن دوره‌ها بحث می‌کردند و هیچ وقت به باطل نمی‌گذشت. یادم است مدتی که سر و صدای کسروی در آمده بود، یک کمی پیش از ۱۳۲۰ و بیشتر آن هم بعد از آن سال بود که اینها جلسه‌ای داشتند و روی نقاط ضعف کسروی بحث می‌کردند. من جلساتی را که در خانه دایی من تشکیل می‌شد دیده بودم، در آن جلسات وقت به باطل نمی‌گذشت، گاهی شوخی‌هایی می‌شد؛ ولی معمولا به بحث‌های مفید می‌گذشت. امام با حاج‌آقا مرتضی و حاج‌آقا مهدی حائری معاشر دائم بودند.» از جمله نتایج فکری این ارتباط مستمر تنظیم کتاب کشف اسرار امام بود. استاد حائری می‌گوید: «کشف اسرار مطالبی است که حضرت امام در جلساتی با حضور کسانی چون آقا مرتضی و مهدی حائری بحث و نقادی کرده بودند. محصول آن جلسات این شد که روزی امام اعلام کردند که من تا چند ماه در جلسات شرکت نخواهم کرد و کتابی را که باید بنویسم شروع کرده‌ام.»
غیر از این مسأله، نگاه کلان مدیریتی و سیاسی درباره آینده حوزه علمیه قم در شیخ مرتضی و امام هم‌پوشانی‌های عمیقی داشته است. برای نمونه پس از خراب شدن رابطه مصدق و کاشانی، آیت‌الله کاشانی سعی می‌کند تا به نوعی از پتانسیل آیت‌الله العظمی بروجردی برای تثبیت قدرت بهره ببرد. دکتر مهدی حائری، برادر آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی در خاطراتش به این مسأله اشاره می‌کند و می‌گوید: «در این هنگام آقای کاشانی و بقائی عده‌ای را فرستاده بودند به قم برای اینکه منزل آقای بروجردی بست بنشینند که از بروجردی برای مخالفت و ضدیت با دولت زاهدی همکاری و همگامی بخواهد… این عده که از حزب بقائی بودند آمدند به قم و رفتند توی بیرونی آقای بروجردی بست نشستند. آقای بروجردی هم نمی‌خواست در این مسائل سیاسی دخالت کند. مصلحتش نبود؛ خلاصه مصلحت نمی‌دانست در این مسائل دخالت کند و دستور داد به شهربانی قم که بیایند اینها را از منزلش بیرون کنند. اینجا بود که آقای خمینی [با آقای بروجردی] مخالفت کرد. شب بود [آقای خمینی] با برادرم مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری یزدی که الحق مردی فقیه، زاهد و پاک دل بود رفتند پیش آقای بروجردی و گفتند که شما چرا این کار را کردید؟ این برای شما و حوزه علمیه بد است که یک عده‌ای را از خانه‌تان بیرون کنید و آب به روی اینها ببندید که بروند و از این حرف‌ها. عرض کنم که آقای بروجردی هم در این جریان اوقاتش تلخ شد و هر دو را زیر کوران عصبانیت خود گذاشت.»(خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، ص ۸۹)
اختلاف با آیت‌الله العظمی بروجردی اما به اینجا ختم نشد. موضوع اصلاحات در حوزه، مسأله دیگری بود که امام و شیخ مرتضی حائری را در مقابل آقای بروجردی قرار داد مسأله اصلاحات در حوزه بود. ابتدای امر قرار بود که اصلاحات با محوریت امام و حاج‌آقا مرتضی حائری و برخی دیگر از علمای حوزه در نظام آموزشی حوزه صورت پذیرد که ظاهرا با دخالت برخی اطرافیان آیت‌الله بروجردی این نگرانی برای ایشان تقویت شد که زمام مدیریت کلان حوزه از دست ایشان خارج شود و ایشان از تصمیم خود برگشت و کار بالا گرفت. مرحوم علی دوانی بالا گرفتن دعوا را اینگونه به تصویر می‌کشد: «پس از عقب نشینی آیت‌الله بروجردی از طرح اصلاح حوزه، امام خمینی به همراه مرحوم آیت الله شیخ مرتضی حائری یزدی و دیگر اعضای هیأت مصلحین حوزه نزد وی می‌روند تا علت را جویا شوند. در خلال مذاکرات، ناگهان آیت الله بروجردی می‌گوید:«از کجا بدانم که می‌خواهید اصلاح کنید؟! آقا مرتضی حائری با عصبانیت می‌گوید آقا یعنی ما مفسد هستیم؟! پدر من حوزه‌ای به آن خوبی تشکیل داد و ما مفسد هستیم؟! این را می‌گوید و عمامه‌اش را به زمین می زند. با دخالت یکی از اطرافیان آقای بروجردی، حاج آقا روح الله خمینی هم استکان چایش را که در دست داشته به دیوار می کوبد که می‌شکند. آقای بروجردی بلند می شود به اندرون می‌رود. آنها هم برخاسته از خانه خارج می شوند و همه چیز به حال اول باقی می‌ماند.»(زندگانی آیت‌الله بروجردی، علی دوانی، ص ۳۱۰)
در پی این جریان ارتباط شیخ مرتضی حائری با آیت‌الله بروجردی به شدت به سردی گرایید.

یار منتقد انقلاب

آیت‌الله حاج شیخ مرتضی حائری در سال‌های پیش از انقلاب از محورهای مبارزه با شاه در حوزه قم بود. پس از انقلاب اما اگر چه در خبرگان قانون اساسی حضور داشت اما این حضور وی، حضوری بی‌حاشیه نبود. آنطور که در مشروح مذاکرات خبرگان قانون اساسی ثبت و ضبط شده است، وی تنها درباره اصل دوازدهم این اعتراض را نمود که چرا قید «حقه» با اینکه حکومت شیعی است و با اینکه در قانون اساسی مشروطه بوده و در دوره پهلوی نیز حذف نشده است ولی در جمهوری اسلامی حذف شد؟ استدلال اصلی بر حذف آن بود که ورود این قید به وحدت بین شیعه و سنی در کشور لطمه می‌زند. ایشان دست کم یکبار در جلسه هجدهم در این باره سخن گفت و یک بار نیز در جلسه جلسه بیست و چهارم که در ۲۷ شهریورماه ۱۳۵۸ برگزار شد. محور دور دوم سخنان ایشان بر سه بحث می‌گشت:
۱. تأکید بر لزوم ذکر مذهب شیعه به عنوان مذهب «حقّه»
۲. تأکید بر نظام اقتصادی اسلامی و پرداخت حقوق شرعی
۳. تأکید بر لزوم حفظ شکل روابط اسلامی زن و مرد
آیت‌الله حائری در آخر سخنان خود همچنین از وضعیت اعدام سه قاچاقچی هروئین انتقاد کرد و گفت: «من اینها را نتوانستم با اسلام تطبیق بدهم.»(مشروح مذاکرات خبرگان قانون اساسی، ص ۶۱۲) حائری به صورت تلویحی از ادامه حضور خود در مجلس خبرگان عذرخواهی کرد. امری که از بیرون به معنای قهر او از این جلسات بود. دلخوری شیخ مرتضی حائری از اوضاع اوائل انقلاب برطرف نشد و ایشان انتقادات خود را از این مسائل بیان می‌کرد. آنگونه که حجهالاسلام و المسلمین سید حسین خمینی نوه پسری امام خمینی و نوه دختری حاج شیخ مرتضی حائری درباره پدربزرگ خود می‌گوید: «ایشان به دلیل حساسیت‌های خاصی که به برخی تندروی های اول انقلاب داشتند بیماری قلبی‌شان تشدید شد. پزشکان تأکید داشتند که ایشان نباید روزنامه بخواند و از جنجال های آن سال ها مطلع شود. اما ایشان توجهی نمی‌کرد و به هر صورتی که بود پیگیر اعدام‌ها و اخبار روز می شد و تلاش ما برای مخفی کردن روزنامه ها ثمری نداشت. در واقع همین مسأله بیماری ایشان را تشدید کرد و سبب شد که ایشان را از دست بدهیم.»

استاد حوزه:
حجهالاسلام و المسلمین سید جعفر شبیری از شاگردان شیخ مرتضی حائری درباره روش تدریس ایشان می‌گوید: «خصوصیات درس ایشان این بود که کمتر نقل قول می‌کردند و بیشتر فکر می‌کردند و این‌طور نبود که اقوال ده، بیست نفر را نقل کنند. حالا یادم نمی‌آید چیزی را متن قرار داده بودند ولی همان‌وقت که درس می‌دادند بیشتر فکر می‌کردند. یعنی احتمالات بیان می‌شد و جواب اشکالات مطروحه را می‌دادند. ابتکار زیادی داشتند؛ یعنی خودشان صاحب‌نظر بودند و خیلی هم منصف. یادم می‌آید که یک‌مرتبه ایشان نظر بسیار دقیقی بیان کردند و فرمودند: «این را کسی نگفته» اما بعد از فاصله کوتاهی گفتند: «البته ممکن است که در مطالعات سابقم این نظر را مرحوم آقا ضیاء فرموده باشند و در ذهن من جایگزین شده و الآن خیال می‌کنم که نظر من است.» خوب این انصاف دادن است و نشان‌دهنده صفای ایشان بود. صفای ایشان مورد اتفاق نظر همه بود. ایشان صفای خاصی داشتند.»
اما فعالیت‌های علمی ایشان فقط به تدریس محدود نبود. در زمینه فقه، ایشان کتاب‌های «ابتغاءُ الفضیله فی شرح الوسیله» که شرحی کوتاه بر وسیله النجاه سید ابوالحسن اصفهانی است، «صلاهالجمعه» حاوی مباحثات حائری در مبحث نماز جمعه که از ۱۳۴۹ش آن را تدریس می‌کرد، «خلل‌الصلاه و احکامه»، «کتاب‌الخمس» که مرکب از یک متن و شرح آن در باب خمس است که هر دو به قلم خود ایشان است، «کتاب‌الطهاره» که شرح عروه الوثقی تا مبحث احکام اموات است. در زمینه اصول فقه ایشان «مبانی‌الاحکام فی اصول شرایع الاسلام» را تألیف نمود که یک دوره کامل اصول فقه به ترتیب مباحث کفایه الاصول است. ایشان همچنین در زمینه تفسیر نیز آثاری از خود به جای گذاشتند.

خادم مردم:
حاج شیخ مرتضی حائری در زندگی خود زاهدانه زندگی می‌کرد و خانه و زندگی‌اش در نهایت سادگی بود. وی در کنار فعالیت علمی به فعالیت‌های عام‌المفعه نیز توجه خاصی داشت. به همّت وی صندوق ذخیره علوی، موسسه مبارزه با فقر و مؤسسه سرپرستی ایتام در قم تأسیس شد. تا آنجا که نگارنده با خبر است، صندوق ذخیره علوی و مؤسسه سرپرستی ایتام هنوز هم به کار خود ادامه می‌دهد.

حاج شیخ مرتضی حائری فرزند آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم بود که از آغازین روزهای قوت گرفتن حوزه علمیه قم به دست پدر، در حوزه قم رشد کرد. وی از دوره بی‌توجهی به این حوزه و سختی آغاز راه آن در دوره پهلوی تا پیروزی پس از انقلاب و سال‌های اوائل آن را به چشم خود دید. حاج شیخ مرتضی علیرغم آنکه پیش و پس از انقلاب جایگاه ویژه‌ای در حوزه داشت اما هیچگاه از مشی سنتی و مردم‌مدار خود کوتاه نیامد. او سرانجام در 15 اسفندماه 1364 از دنیا رفت. روحش شاد و یادش گرامی!

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.