چالش‌های علمای مذهبی با حاکمیت در سعودی

مدت‌هاست علمای اهل سنت سعودی با مدرنیته و تغییرات اجتماعی سیاسی در این کشور دچار مشکل هستند. اگرچه برخی از علما کاملاً با تغییرات مخالفند، بعضی دیگر محتاطانه تغییرات و پیشرفت عربستان را پذیرفته‌اند و در حال اصلاح جایگاه مذهبی خود در راستای هماهنگی با شرایط جدید هستند.

چالش‌ها و درگیری علما با حاکمان در سعودی مسئله جدیدی نیست. اولین چالش اساسی بین آنها در دوران حکومت عبدالعزیز عبدالرحمن(۱۸۷۵-۱۹۷۳) رخ داد. رویکرد پراگماتیک عبدالعزیز به حکومت و تلاش او برای تغییر اوضاع عربستان باعث درگیری او با علمای محافظه‌کار گردید. این بدین معنا نیست که پیش از او علما همواره رابطه صمیمانه دوطرفه‌ای با حکومت داشتند؛ چراکه در دومین حکومت آل‌سعود نیز بین خانواده حاکم و علمای سنی درگیری‌هایی وجود داشت اما عبدالعزیز اولین پادشاه سعودی بود که از مرزهای موجود گذشت و برای مثال با حکومت‌های غیرمسلمان رابطه و همکاری برقرار کرد.

پس از آن، در نتیجه ثروت نفتی و دوران مدرنیته در عربستان بسیاری از علما فهمیدند که نفوذ و تأثیرشان در سیاست کشور کاهش یافته است، اگرچه جنبه‌های مذهبی همچنان به تقدس خود و تحت سلطه علما باقی ماند. همچنین علما به عنوان فراهم‌کنندگان مشروعیت مذهبی برای حکومت و مشاوران حاکمان به کار خود ادامه دادند، اما فعالیت‌های سیاسی و تغییرات اجتماعی پس از آن باعث تفرقه و عدم یکپارچگی بین علمای عربستان شد و  به ویژه بین علمای حکومتی و علمایی که خود را بیشتر به عبدالوهاب وفادار می‌دانستند درگیری شکل گرفت.

درگذر مدرن شدن بیشتر عربستان و به ویژه تغییرات اجتماعی و سیاسی در این کشور، معرفی تصویر انسان غربی تحصیل کرده در مقابل انسان سنتی با تحصیلات اسلامی باعث نگرانی علمای عربستان شد و آنها جنبشی تحت عنوان الصحوه الاسلامیه برای مقابله با لیبرالیسم شکل دادند. این جنبش پس از جنگ خلیج فارس، به عرصه فعالیت‌های سیاسی وارد شد و طی آن علما به خانواده سلطنتی درباره حضور امریکا در خاک عربستان برای جنگیدن با عراق در دوران صدام، اعتراض کردند. اعتراض آنها بر اساس تحریم رابطه با کفار و همچنین اصل امربه معروف و نهی از منکر بود. در مقابل این علما، علمای حکومتی به اجتماعی و غیر سیاسی بودن اصل امر به معروف و نهی از منکر تأکید کردند و معتقد بودند این اصل تنها برای این امر است که مسلمانان خود را از نامسلمانان تمییز دهند و مثلا در جشن‌های غیرمسلمانان شرکت نکنند. در نتیجه علمای حکومتی با رفتار سیاسی حکومت موافقت کردند و به آن مشروعیت بخشیدند.

پس از جنگ خلیج فارس که باعث جدایی علنی علما از یکدیگر شد برخی از علمای عضو جنبش صحوه دستگیر شدند و پس از آزادی نیز تحت نظارت حکومت قرار گرفتند. این فضا باعث به وجود آمدن شرایطی شد که گروهی از علما تصمیم گرفتند به جهاد علیه حکومت فتوا دهند و در سال‌های پس از آن جنبش جدیدی شکل دهند. پس از رویداد ۱۱ سپتامبر حکومت عربستان توانست بسیاری از گروه‌های تندرو را سرکوب و رهبران جنبش اخیر را بازداشت کند.

شکاف اساسی دیگر بین علمای عربستان  پس از وقایع سوریه شکل گرفت. برخی از آنان حامی جهادیون شدند و برخی مخالف. عده‌ای از آنها ار جبهه النصره حمایت کردند و آن‌گاه با قدرت یافتن داعش حتی بین علمای جهادی مخالف حکومت شکاف ایجاد شد چرا که عده‌ای از آنها از ابوبکر بغدادی حمایت می‌کردند و عده‌ای دیگر مشروعیت او را قبول نداشتند.

روند تغییرات اجتماعی از جمله بروکراتیزه شدن دین در عربستان نیز باعث ایجاد چالش بین علما و حکومت شده است. از نمونه تغییراتی که با عقاید علمای سنتی مخالفت داشت، اجازه تحصیل، کار و حضور در المپیک به زنان عربستانی بود. پس از آن نیز موضوعاتی چون رانندگی زنان، پوشیدن نقاب و دیگر مسائل اجتماعی باعث اختلاف بین علمای دینی در عربستان شد. در حوزه برخورد با تغییرات اجتماعی می‌توان علمای عربستان را به سه دسته اصلاح طلب، سنتی و فراسنتی تقسیم کرد.
 
این روند تاریخی و شرایط موجود نشان می‌دهد علما در عربستان دارای وحدت و یکپارچگی مذهبی و سیاسی نیستند و چالش‌های بین آنها روز به روز در حال افزایش است.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.