همیشه دشمنِ دشمنِ من، دوست من نیست

مرتضی آقامحمدی

گرچه انور سادات دوست شاه مخلوع و دشمن انقلاب ما بود و از حامیان اسرائیل و غرب به شمار می‌­رفت، اما جریان‌های اسلامی ضد سادات یا حسنی مبارک­‌ها خطر بالقوه بیشتری برای ما داشتند.

در طی دهه­‌‌های گذشته، آرمان‌خواهی اسلامی و تمنای بازگشت به شکوه و عظمت اسلامی، خواسته بسیاری از متفکران و فعالان سیاسی و نهضتی در کشور‌های مختلف ج‌هان اسلام بوده است که در این میان کشور مصر را جایگاه ویژه­‌ای است. شباهت خواسته­‌‌های انقلابی ما با برخی از این جریان‌‌های اسلامی همواره سبب نوعی همزادپنداری و احساس تجانس در میان برخی خودی­‌‌ها با دیگران گردیده بود و البته هنوز هم وجود دارد، گرچه امروزه و در پی تحولات متاخر از 2010، به شدت گذشته ابراز نمی­‌شود، اما هنوز هم این مطالب در ذهن خیلی­‌‌ها وجود دارد. دشمنی با حکام فاسدی که در کشور‌های اسلامی حکومت می­‌کردند و نیز مخالفت و دشمنی با اسرائیل و امریکا و غرب و تمدن آن موجب می­‌شد تا در باور ما دیگران هم، خودی تلقی شوند، غافل از اینکه اینان در شرایط مقتضی به مراتب خطرناک­تر از دشمنان سیاسی و منافعی ما خواهند بود. البته این نگاه مثبت از ناحیه ما، گاه با هزینه­‌هایی سنگین همراه بوده است. گرچه انور سادات دوست شاه مخلوع و دشمن انقلاب ما بود و از حامیان اسرائیل و غرب به شمار می‌­رفت، اما جریان‌های اسلامی ضد سادات یا حسنی مبارک­‌ها خطر بالقوه بیشتری برای ما داشتند. کسی که مطالعه­‌ای درباره جریان‌های اسلامی مصر داشته باشد، می­‌داند که در استعداد تبدیل شدن به دشمنان مکتبی شیعه و کافر دانستن آن، فرقی بین اسلامبولی و ایمن ظواهری و ابومحمد مقدسی و ابومصعب زرقاوی نیست. گرچه در آن زمان به دلیل عدم درگیری مستقیم با شیعه، چندان به این مطلب نپرداخته‌­اند اما مجموعه باور‌هایی که داشتند همین اقتضا را داشت. در این راستا ابومصعب زرقاوی که بیشترین هجمه­‌ها را به شیعه در عراق روا داشت و بنیان این خصومت عجیب را بنا ن‌هاد، صرفا شکل فعلیت یافته­ ماده­‌ای است که در جوهره امثال خالد اسلامبولی­‌‌ها و ایمن ظواهری و دیگر دوستانشان نیز وجود داشت. حوادث سال‌های اخیر با همه تلخی­‌هایش لااقل این نکته را روشن­تر کرد که همیشه دشمنِ دشمنِ من، دوست من نیست.
نمونه دیگر این داستان جهیمان العتیبی، پدر فکری بسیاری از فعالان سلفی جهادی امروز و چهره­‌هایی همچون مقدسی و زرقاوی است.  او در سال 1979 میلادی مسجدالحرام را اشغال و به مخالفت و قیامی مسلحانه علیه خاندان سعود برخاست. این قیام دو هفته به طول انجامید، تا اینکه در نهایت به کمک نیرو‌های نظامی خارجی و به ویژه فرانسوی­‌ها غائله خاتمه یافت و جهیمان و دوستان باقیمانده­‌اش دستگیر و اعدام شدند. این در زمانی بود که شیعه عربستان از حکومت رضایت نداشت و به همین سبب اقدام جهیمان به مذاق خیلی­‌ها خوش آمد  تا جایی که برخی افراد همچون حمزه حسن، معارض شیعی لندن‌نشین او را جهیمان الشهید نامید. همه این‌ها در حالی بود که جهیمان به چند دلیل حکومت آل سعود را نامشروع می­‌دانست که از جمله آن اتهام­‌ها، عدم اجازه حکومت برای جهاد علیه شیعه بود و اینکه حکومت، شیعیانِ مشرک را هم‌وطن می­نامید. در این میان موضع‌گیری پیشگامانه مرحوم امام(ره) در مورد حادثه اشغال حرم، حاکی از درایت مثال­‌زدنی ایشان است.
به هر حال اینکه انسان در شرایط به وجود آمده از یک حادثه و رخداد علیه دشمن خود استفاده کند امر دیگری است، اما گاه مسئله از این حد فراتر رفته و نوعی وحدت و هم­دلی با طرفی احساس می­‌شود که به هیچ وجه با ما سنخیتی ندارد. نکته ناگوار در اینجاست که شدیدترین نوع خصومت و دشمنی زمانی است که بر اساس باور دینی باشد و شخص حاضر باشد برای دفاع از عقیده و باور خود، هر چیزی حتی جان خود و خانواده­‌اش را فدا نماید. اینان اگر در برهه­‌ای از زمان و از سر ضرورت با ما همراه شوند، در اولین ایستگاه ممکن از قطار ما پیاده خواهند شد.

گرچه انور سادات دوست شاه مخلوع و دشمن انقلاب ما بود و از حامیان اسرائیل و غرب به شمار می‌­رفت، اما جریان‌های اسلامی ضد سادات یا حسنی مبارک­‌ها خطر بالقوه بیشتری برای ما داشتند.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.