با روی کارآمدن ترامپ، جامعه فیلسوفان چه کارهایی باید انجام دهند؟

جاستین دبلیو

روز جمعه، بیستم ژانویۀ 2017 دورۀ ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، چهل و پنجمین رئیس‌جمهور امریکا به صورت رسمی آغاز خواهد شد.

با این که علایمی (مثل برکسیت) وجود داشت که نسبت به پیروزی ترامپ هشدار می‌داد، انتخاب شدنِ او کاملاً برای مردم و جامعۀ علمی غافلگیرکننده بود.
اما متأسفانه واقعیت هولناک این است که او پیروز شده و ابراز وحشت، ترس، تأسّف، حیرت و خشم دیگر جایی ندارد. ناگزیر اکنون با این سؤال مواجه هستیم که «چه باید بکنیم؟». در اینجا منظور از «ما»، اعضای جامعۀ فیلسوفان حرفه‌ای کشور است.
ما فلاسفه می‌توانیم صدای خود را به گوش جمع کثیری از مردم برسانیم و آموزش‌های بهتری در اختیار دانشجویان خود قرار دهیم.
سه موضوع در پیروزی ترامپ نقش داشت که فلاسفه و جامعۀ دانشگاهی ما می‌توانند در درس‌ها و سخنان خود برای عموم مردم به شکلی بی‌طرفانه به آنها بپردازند:
این سه موضوع به شرح زیر هستند:
بی‌توجّهی و ارزش قائل نشدن برای تخصّص
یکی از نشانه‌های پرواضح و چشمگیر کمپین ترامپ بی‌اعتنایی آشکار وی به تخصّص و کارشناسی است. او معتقد است که همۀ سؤال‌ها ساده و پاسخ دادن به آنها آسان است. ترامپ با کمال اعتماد‌به‌نفس و بدون ذکر هرگونه تفاصیلی تضمین کرد که می‌تواند راه‌حل‌های جانانه‌ای برای مشکلاتی که معلوم بود خودش هم نمی‌فهمد چیست ارائه دهد و این خود می‌توانست هشدار آشکار و نشانۀ روشنی از بی‌کفایتی وی باشد. وظیفۀ فلاسفه این است که به مردم نشان دهند اموری که در ظاهر امر ساده به نظر می‌‌‌رسند، با مقداری تأمل و اندیشه پی ‌می‌بریم که کاملاً پیچیده هستند. این موضوع تقریباً دربارۀ همۀ حوزه‌ها صدق می‌کند؛ به‌ویژه دربارۀ حکومت و چالش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی که دولت‌ها با آن مواجه هستند.

بی‌اعتنایی به عقل و منطق

آیا مردم در مواجهه با سخنان بی‌معنا متوجّه پوچی آنها نمی‌شوند؟ یا این که اهمیتی نمی‌دهند؟ یا آیا تعصّبات مختلف درک و شعور مردم را دچار اختلال می‌سازد؟ بله، بله و باز هم بله. استدلال دقیق عقلانی از دیرباز جزو تعالیم فلاسفه بوده است. با این حال لازم است این استدلال را خیلی بهتر از گذشته به مردم آموزش دهیم. همچنین لازم است مردم را به سمت منطق و خردورزی هرچه بیشتر تشویق کنیم. ما دانشگاهیان (به‌ویژه فلاسفه) معمولاً برای تفکّر منطقی نیازی به ترغیب و تحریک نداریم و مانند عموم مردم نیستیم. علاوه بر این، لازم است یافته‌هایی را که دربارۀ تداخل تعصّبات با خرد و منطق به دست آورده‌ایم، در کنار راه‌کارهای تعصّب‌زدایی در درس‌هایمان بگنجانیم.
 
تمرکز بر محسوسات به جای امور مهم‌تر
بخشی از موفقیت ترامپ مدیون این توانایی‌اش بود که چالش‌ها را تعارض و ستیزه جلوه می‌داد و سپس با رأی‌دهندگان احتمالی برای مبارزه با «دشمنانشان» همکاری می‌کرد. با این حال تفسیر این تعارضات، توجّه‌ها را به تفاوت‌های سطحی و کاملاً بی‌اهمیت جلب می‌کند و شباهت‌های ضمنی مهم‌تر را نادیده می‌انگارد. فلاسفه از این جهت که به دیگران می‌آموزند نگاهشان از سطح فراتر برود و امور را ساده نینگارند، در تضعیف بعضی از جاذبه‌های تفرقه‌بر‌انگیز نقش ایفا می‌کنند. صرفِ معطوف ساختن توجّهات به نقش فراگیر شانس یا تصادف در زندگی همگان می‌تواند به دانشجویان کمک کند تا دربارۀ نوع مشکلاتی که دولت‌ها معمولاً با آن مواجه‌اند بیشتر تأمل کنند.
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.