آیا حیوانات حق اخلاقی بر گردن ما دارند؟

ابراهیم احمدیان

اینک در بسیاری از شهرها مکان‌ها و مؤسساتی مردم‌نهاد تحت عنوان پناهگاه حیوانات برپاشده است. پناهگاه‌ها علاوه بر این‌که در وادار ساختن حرمت‌شکنان حقوق حیوانات به عقب‌نشینی مؤثر بوده‌اند و جان بسیاری از حیوانات را حفظ کرده‌اند، هر یک کانونی برای گردهمایی فعالان و بحث و نظر در این عرصه نیز بوده‌اند. می‌توان گفت که پدیده پناهگاه حیوانات در سال‌های اخیر حتی به بحث‌های نظری درباره حیوانات و اخلاق انسان در ارتباط با حیوانات دامان زده‌اند.

موضوع حقوق حیوانات و اخلاق انسان در نسبت با حیوان، تا آنجا که می‌دانیم، از روزگار یونان باستان مطرح بوده. از فیلسوفان یونانی و رومی دراین‌باره سخنانی بر جامانده. در آثار دوره پیش‌تر از رواقیان نیز می‌توانیم رد پای این موضوع را در فلسفه غرب بازیابیم. از آن زمان تاکنون، آنچه غالباً توجیهات، استدلالات، نتیجه‌گیری‌ها و داوری‌ها در این باب را که «آیا حیوانات هم حقی اخلاقی بر گردن ما دارند» و «آیا رفتار آدمی با حیوانات مشمول قواعد اخلاقی می‌شود» شکل داده است، غالباً چند مسئله انگشت‌شمار ولی کلیدی بوده است؛ ازجمله دو مسئله زیر:

اول. نوع ارتباط حیوانات با انسان: تفسیر و تبیین نوع نسبت انسان با حیوان و ارتباط این دو با هم، نظریه‌هایی را در باب اخلاق انسان در نسبت با حیوان پدید آورده است. فیلسوفانِ پیش از عصر جدید، تنها انسان را در جهان اخلاق و حقوق، ذی‌حق می‌دانسته‌اند. بااین‌حال، برخی به سبب ارتباطی که میان انسان و حیوان فرض می‌کرده‌اند، بالتبع، خواهان حرمت نهادن به حیوانات هم بوده‌اند. فیثاغورثیان که در قرون ششم تا چهارم قبل از میلاد، می‌زیسته‌اند، به حیوانات حرمت می‌نهاده‌اند بدین سبب که آن‌ها را در تناسخ روح انسانی دخیل می‌شمرده‌اند؛ آنان معتقد بودند که روح میان جسم انسان و حیوان در چرخه تناسخ است. حرمت حیوانات نزد اینان به سبب نسبت حیوان به انسان بوده نه به استقلال. ارسطو در رساله «سیاست»، تصریح کرده که حیوانات برای انسان‌ها آفریده شده‌اند هرچند در برخی دیگر از آثار او می‌توان این را هم یافت که گویا به باور او، حیوانات نیز هستی و زندگی مستقلی دارند. نظریه نخست ارسطو که به‌عنوان نظریه رسمی او در این مسئله شناخته می‌شود، برخاسته از نگاه کیهان‌شناسانه و هستی‌شناسانه او است. در نظر ارسطو و رواقیان جهان از موجوداتی بی‌نهایت پرشمار، سرشار است که بنابر شدت پیچیدگی و مرتبه کمال وجودی در مراتب و طبقاتی از حیات بسیار ابتدایی تا احساس صرف، عقلانی و روحانی جای گرفته‌اند. طبقات موجودات، در این زنجیره وجودی، در خدمت طبقه بالاترند و انسان در میان موجودات مادی به سبب برخورداری از عقل در بالاترین جایگاه قرارگرفته است. حیوانات در این نظام، در مراتب پایین قرار دارند. این نظرگاه می‌تواند حالت ابزاری به حیوانات بدهد و انواع خشونت‌های انسان علیه حیوانات را توجیه کند و از زیر ذره‌بین ملاحظات اخلاقی بیرون بیاورد. پیتر سینگر، با اشاره به همین مشکل، غالب شدن نظریه ارسطو تا قرن 19 بر جهان اندیشه را یک بداقبالی برای حیوانات دانسته: «از اقبال بد حیوانات بود که ارسطو به‌عنوان فیلسوفِ الگو در سده‌های میانی پذیرفته شد چراکه ارسطو فکر می‌کرد در جهان، سلسله مراتبی وجود دارد و در این سلسله‌مراتب، مراتب پایین‌تر وجود، برای استفاده مراتب بالاتر وجود آفریده شده‌اند.»[1] در نظر سینگر، نگاه سنتی به مسئله حیوانات در غرب، ریشه در مسیحیت و اندیشه ارسطویی دارد. آکویناس فیلسوف رسمی کلیسا، سفر آفرینش را در انجیل به شکلی تفسیر می‌کرد که بنابر آن، خداوند به انسان‌ها اجازه داده است بر حیوانات مسلط باشند. طبق تفسیر او از انجیل برای خداوند مهم نیست انسان با حیوانات چه می‌کند. انسان‌ها هیچ مسئولیتی در قبال حیوانات ندارند. انسان می‌تواند حیوانات را بکشد و شکنجه کند مگر اینکه عواقب ناخوشایند معنوی برای خود او داشته باشد. تنها دلیل آکویناس برای پرهیز از رفتار سنگدلانه با حیوانات این است که این کار می‌تواند به سنگدلی بینجامد. رنج حیوانات برای آکویناس اهمیت نداشت[2] و یا او شاید اصلاً اعتقادی به رنج آنها نداشت. در این دوره، بهره‌مند نبودن حیوانات از عقل و درکی عقلانی شبیه انسان، باعث می‌شد تا او ذی‌حق اخلاقی شمرده نشود. محق بودن در این چارچوب کلیسایی و ارسطویی، از آنِ موجودی است که خودآگاه و خردمند و یا برگزیده خداوند است همان‌سان که انسان چنین پنداشته شده است.

دوم. ادراک یا عدم ادراک رنج و درد: این مسئله که آیا حیوانات درکی از درد و رنج دارند یا نه، گویا از دوره پس از عصر روشنگری آهسته‌آهسته مطرح شده است. غالباً کسانی که حیوانات را دارای درکی از رنج و درد دانسته‌اند، آنها را ذی‌حق نیز دانسته‌اند و در مقابل، کسانی که حیوانات را به‌مثابه شیئی فاقد درک درد و رنج به شمار آورده‌اند، حقی برای آنها قائل نشده و رفتار انسان با حیوان را در حوزه افعال اخلاقی انسان جای نداده‌اند. دکارت معتقد بود که حیوانات رنج نمی‌کشند و بدین رو لزومی ندارد که نگران درد و رنج آنها باشیم. در نظر دکارت حیوانات مانند ساعت‌اند که با تکان خوردن، صدا تولید می‌کند. ولی جرمی بنتام فیلسوف فایده‌گرا بر این اعتقاد رفت که حیوانات رنج و درد دارند؛ آن‌ها فقط توانایی عقل‌ورزی ندارند و حرف نمی‌زنند و قواعد اخلاقی و حقوق، متوجه همه جاندارانی است که درد و رنج را احساس می‌کنند. هر جانداری که بتواند درد و رنج را احساس کند، دیگر نباید به آن به‌مثابه وسیله‌ای برای رسیدن به هدف نگریست و نمی‌توان درد و رنج او را به این بهانه نادیده گرفت. این نظر بنتام برخلاف نظر کانت نیز هست که با نگاه انسان‌محورانه‌اش معتقد بود انسان مستقیماً وظیفه‌ای در قبال حیوانات ندارد و حیوانات فقط وسیله‌ای برای رسیدن انسان ِ خردمند و قانون‌گذار به غایات خودند.

نشانه‌های به زیر رفتن پارادایم حاکم درباره حقوق و اخلاق انسان در ارتباط با حیوانات، از اواخر قرن 18 و اوایل 19 آشکار شد و برخی فعالان حقوق انسان‌ها پا به این میدان نیز نهادند. ازجمله در آغاز قرن 19 ویلیام ویلبرفورس برای منع قانونی گاوبازی و خرس بازی کوشید. بارون ارسکین صدراعظم سابق انگلستان لایحه‌ای علیه خشونت با حیوانات خانگی ارائه کرد هرچند این لایحه در مجلس عوام رد شد. در 1821 طرحی برای جلوگیری از خشونت با گله در مجلس عوام طرح شد که در سال 1822 به تصویب رسید؛ و به نام قانون مارتین مشهور گشت و رفتار خشونت‌آمیز با حیوان خانگی – گله، گاو، اسب و گوسفند- یا تحمیل هر نوع رنج بی‌مورد به این حیوانات را به‌عنوان جنایت معرفی کرد؛ اما این قانون به سبب نداشتن پشتوانه قضایی درخور، عملاً در جلوگیری از خشونت چندان مؤثر نیفتاد. قوانینی نیز در ایالت‌های ایالات‌متحده تصویب شد. امروزه در بیشتر ایالت‌های امریکا دست‌کم برخی از سوءاستفاده‌ها از حیوانات جرم شناخته می‌شود. بااین‌همه، قوانین حمایت از حیوانات هنوز نتوانسته‌اند به نحوی از حقوق حیوانات حراست کنند که فعالان این عرصه را راضی نگه بدارد.[3]

زمینه‌های اسلامی حمایت از حیوانات
در کشور ما، بنابر آموزه‌های فرهنگی، تا آنجا که تاریخ به یاد دارد، حیوانات در برخی موضوعات ذی‌حق شمرده شده‌اند و آزار حیوانات به لحاظ اخلاقی زشت حساب شده است هرچند به حیوانات به‌صورت ابزاری نگریسته شده و جز در دوره حاضر و آن هم میان محافل خاص فعالان حقوق حیوانات، مردم ما به حقوق حیوانات مستقلانه و فارغ از ارتباطی که با انسان دارند، ننگریسته‌اند. متأسفانه علی‌رغم وجود زمینه‌های مناسب فرهنگی برای احترام به حقوق حیوانات در کشور ما، در عمل شاهد وضعیتی غیرمناسب بوده‌ایم. در باب این مسئله که آیا حیوانات درد و رنج دارند، در منابع دینی اسلام که برای مردمان ما اهمیت ویژه دارند، مطالب درخور توجهی موجود است. در برخی منابع اسلامی مایه‌های نگاه غیر ابزاری به حیوانات کاملاً قابل‌برداشت است. روایات متعددی از پیامبر اسلام نقل شده که اجازه چنین برداشتی را به ما می‌دهند و گردآوری و تحلیل سندی و متنی آن‌ها مجالی درخور می‌خواهد. همین اندازه در پایان این نوشته می‌توان به چند روایت اشاره و این را گوشزد کرد که پیامبر اسلام (ص) از همان روزهای آغاز دعوت خویش، از حقوق حیوانات هم گفت و مؤمنین را از ایذاء آنها برحذر داشت. از روایات پرشمار ایشان برمی‌آید که او قائل به درد و رنج حیوانات بوده است از جمله نقل کرده‌اند که روزی مردی در حال ذبح گوسفندی، پا بر گلویش گذاشته بود و در همان حال چاقو را تیز می‌کرد و گوسفند به چاقو می‌نگریست. ایشان برآشفت و به مرد گفت: «می‌خواهی گوسفند را یک‌بار بکشی یا دو بار؟!» از برخی روایات دیگر چنین برمی‌آید که ایشان برای حیوانات روحی درخور احترام قائل بوده است. اگر این روایات که به روح حیوانات اشاره کرده‌اند قابل اعتماد باشند، نشان‌دهنده احترام مستقلانه حیوانات در آیین اسلام خواهند بود. در چند روایت از پیامبر اسلام به روح حیوانات اشاره شده؛ مثلاً بنابر مضمون یک روایت، او گفت: «حیوان را سیر کنید به خاطر حرمتی که روح دارد.»[4]

پدیده پناهگاه حیوانات
در چند سال اخیر، قشری از مردم ما به‌خصوص جوانان به‌شدت به حمایت حقوقی و اخلاقی از حیوانات تمایل یافته‌اند. این روند، با رشد اطلاعات مردم ما دراین‌باره که طبیعت و حیوانات و انسان در دنیایی کاملاً مرتبط زیست می‌کنند و سرنوشت آن‌ها به هم‌گروه خورده است، همراه بوده است. با تحلیل وضعیت فعلی و فعالیت‌های حقوق حیوانات شاید بتوان به این نتیجه رسید که نگاه مردم به این موضوع، بیشتر در چارچوب فایده‌گرایی می‌گنجد؛ نگاهی که اولاً برای حیوانات نیز درد و رنجی قائل است و ثانیاً در پی کاستن درد و رنج از جهان است. اینک در بسیاری از شهرها مکان‌ها و مؤسساتی مردم‌نهاد تحت عنوان پناهگاه حیوانات برپاشده است. پناهگاه‌ها علاوه بر این‌که در وادار ساختن حرمت‌شکنان حقوق حیوانات به عقب‌نشینی مؤثر بوده‌اند و جان بسیاری از حیوانات را حفظ کرده‌اند، هر یک کانونی برای گردهمایی فعالان و بحث و نظر در این عرصه نیز بوده‌اند. می‌توان گفت که پدیده پناهگاه حیوانات در سال‌های اخیر حتی به بحث‌های نظری درباره حیوانات و اخلاق انسان در ارتباط با حیوانات دامان زده‌اند. در عرصه عمل، پناهگاه‌ها غالباً توانسته‌اند در اصلاح رفتار مردم ما نسبت به حیوانات مؤثر افتند. بااین‌همه، پناهگاه‌ها مسائل و معضلاتی نظری و عملی نیز داشته و دارند؛ ازجمله این‌که هرچند جان بسیاری از حیوانات اهلی را از مرگ رهانیده‌اند، موفق نشده‌اند زندگی‌ای طبیعی و همراه آسایش برای آن‌ها فراهم آورند. ازاین‌رو، برخی فعالان حقوق حیوانات وجود پناهگاه حیوانات را از اساس زیر سؤال برده‌اند. در مقابل، مدافعان پناهگاه‌ها استدلال می‌کنند که اولاً ما در آغاز راهیم و اینک در وضعیتی بحرانی به سر می‌بریم و اولویت فعلی ما بازداشت خشونت سازمان‌دهی شده علیه حیوانات است و ثانیاً پناهگاه‌ها کارکردهایی دیگر هم داشته‌اند ازجمله کارکردهایی که در بالا به آن‌ها اشاره شد. به نظر می‌رسد که پناهگاه‌ها از ثمرات نگاه فایده‌گرای فلسفی به حیوانات در کشور ما هستند و خواسته یا ناخواسته ـ آگاهانه یا ناآگاهانه، این نگاه را در چشم مردم تقویت می‌کنند که باید سعی کرد تا رنج و درد را از سر حیوانات ازجمله حیوانات اهلی برداشت، بی‌آنکه توقعی برای این سعی و تلاش در سر داشت. نفس رنج‌زدایی از جهان، یک ارزش است که می‌تواند هدف اصلی چنین کوشش‌هایی باشد.

* دین آنلاین خواندن گفت‌وگوی مجله کرگدن با ابراهیم احمدیان را پیشنهاد می‌کند (اینجا)!

ارجاعات:

[1]. http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3390982.
[2]. http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3390982.
[3]. نگاه کنید به: www.britannica.com/topic/animal-rights
[4]. بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج 61، ص 217..
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.