میراث بهشتی برای جامعه ایرانی؛ نهادسازی و اخلاقمداری
مجتبی گیوهچی
در میان یاران امام خمینی، کمتر اندیشور و تئوریپردازی یافت میشد که در اداره و تدبیر امور به توانمندی وی باشد. او درگرهها و بزنگاههای بحرانی، کشتی انقلاب را بهنیابت از امام راهنمایی و اداره میکرد. امروز انقلاب اسلامی و جامعه ایرانی(و البته حوزویان) به تأثیرپذیری از دو ویژگی و صفت نهادسازی و اخلاقمداری وی نیازمند است.
آیتالله سیدمحمدحسینی بهشتی از طراحان قانون اساسی ایران انقلاب اسلامی و از تثبیتگران مدل حکومتی ولایتفقیه در قانون اساسی بود. همچنین او را ازمؤسسان اصلی حزب جمهوری اسلامی میدانند. شهیدبهشتی از اولین مؤسسان سیستم قضایی نوین بعد از انقلاب است. با حضور او مرکزاسلامی هامبورگ درقلب اروپا، پررونق و بایسته شد. او همزمان با پیروزی انقلاب کارگردان و گرداننده شورای عالی انقلاب و همچنین کارگردان اصلی خبرگان قانون اساسی بود. برخی ازتحلیلگران خارجی، او را "تشکیلاتیترین" فرد در حلقه یاران اصلی امام میدانستند.
نگاه عمیق به کار سازمانی و اعتقاد به نهادسازی وسازمانپردازی تشکیلاتی، درسلوک او مشهود و برجسته است. دغدغه فکری وگرایش او به عقلانیت و فلسفهورزی و حضور در مهد منطق و زادگاه کانت، او را واجد نظام فکری منسجم ونظم شخصیتی مثالزدنی کرده بود.
با نظر بر نهادهایی که او درتأسیس و استحکام و بالندگی آنها نقش داشته میتوان به قدرت ایدهپردازی وخلاقیت همراه با مدیریت عقلانی وسازماندهی او پی برد.
او پیش از انقلاب هم یک از راهبران فکری و تشکیلاتی جمعیت مؤتلفه اسلامی بود؛ جمعیتی که بازاریان را در قالب تشکیلاتی فکری و سیاسی بهصورت منسجم اداره میکرد.
اما آنچه بهشتی را از دیگران متمایز میکند نهادسازی و سازماندهی قوی همراه با رعایت چارچوبهای اخلاقی است. اخلاق چیزی بود که درسیره بعد از انقلاب و در اوج بحرانها و ضرورتهای انقلابی میتوانست کنار گذاشته شود و با هزارویک مصلحت سیاسی، جایگزین گردد، ولی نشد.
برای نمونه میتوان به جریان پیشنهاد به گروگان گرفتن خانواده بنی صدر (دشمن درجه یک فکری وسیاسی بهشتی) برای تحت فشار قراردادن و گرفتن بنیصدر اشاره کرد که بهشتی به هیچوجه زیربار طعمه کردن خانواده بنیصدر برای دستگیری او نمیرود.
درکتاب "سیره شهیدبهشتی" به نمونههای متعددی ازاین پایبندی به اصول اخلاقی درمیان طوفان مصالح سیاسی واجتماعی برمیخوریم؛ مواردی که حکایت ازروحی مؤدب به آداب اخلاقی و پایبند به اصول انسانی دارد.
آنچه در رعایت اخلاق حتی با مارکسیستها و تودهایها میبینیم معلوم میکند اخلاق و انصاف در رأی وعمل او یک ویژگی شخصیتی و یک سلوک همیشگی بوده است.
اهمیت به کرامت انسانی واخلاقمداری (از او که نهادساز و سازمانپردازی متبحر بود) فردی ساخته بود که درچرخ دندههای ضرورتهای سازمانی، اصول انسانی را قربانی نکند و بهبهانه مصالح و توجیهات سیاسی و مدیریتی انسان را فراموش نکند.
ارمغان دیگر اخلاق و انصاف برای روح بهشتی گفتوگو بود؛ تحمل، میدان دادن و استفاده از اندیشه دیگران درعین نقد منصفانه و مستقل ازویژگیهای ممتاز سلوک فکری او بود، مانند برخورد خردمندانه او با شریعتی یا برخورد منصفانهاش باجریان فکری حزب توده و بنیصدر.
گمانم میراث او برای جامعه ایرانی ارزشمند و درسآموز باشد؛ میراثی که اگر امروز، درآشوب توهینها و تمجیدها گم نشود، میتواند چراغی شود برای مواجهه عقلانی و خردمندانه با مسائل و گرههای روزگار معاصر.