جدال فیلسوفان و مهندسان برای تغییر جهان

پنجم اسفندماه هر سال روز مهندس است؛ روزی که بنابر بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی به نام روز مهندس انتخاب شده است. اینکه چه ارتباطی میان نام خواجه و روز مهندس است، بر ما پوشیده است. شاید شیخ بهایی سزاوارتر از خواجه برای نام‌گذاری روز مهندس بود. آنچه می‌خوانید، گزارشی است از نظرات برخی صاحب نظران مانند دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر علی پایا، دکتر ناصر فکوهی و مهندس عباس عبدی دربارۀ مهندسی و جایگاه آن در ایران.

داوری اردکانی- ارتباط فلسفه و مهندسی

دکتر داوری اردکانی به مناسبت روز مهندس گفته است: «اگر من در مجلسی بودم که قرار بود روز مهندسی به نام کسی باشد، با نام نصیرالدین طوسی موافقت نمی‌کردم.» چرا که «او اولاً مهندس نیست، بلکه در ابتدا فیلسوف و طبیب و منجم و سیاست‌مدار است.»

وی که ریاست فرهنگستان علوم را بر عهده دارد در پاسخ به این سؤال که "بین فلسفه و مهندسی چه ارتباطی هست؟" گفت: «ظاهراً هیچ.» داوری اردکانی با اشاره به فرهنگستان علوم در ادامه به ارتباط میان علوم پرداخت و گفت: «این فرهنگستان ـ آن‌طور که من تصور می‌کنم ـ تنها جایی است که دانشمندان همۀ رشته‌های علمی در کنار هم می‌نشینند و می‌توانند با هم حرف بزنند و بحث کنند. به هر حال هرکسی از موضع خودش حرف می‌زند و هرکسی فحوا و لحن کلام خودش را دارد… این ارتباطی است که برای علم کشور لازم است.»

همه فیلسوف‌اند
دکتر داوری اردکانی با اشاره به مبنای دکارتی در وحدت علوم گفت: «همه فیلسوف هستند، برای این‌که طلب علم می‌کنند و دوست‌دار دانش‌اند. این پرسش و طلب تمامی ندارد و نمی‌توان گفت که روزی می‌رسد که همه‌ی پرسش‌ها را جواب می‌دهیم و دیگر پرسشی نخواهیم داشت. آدمی ـ و فقط آدمی ـ تا هست، پرسش و طلب دارد و بنابراین فیلسوف است.» از گفتۀ دکتر داوری چنین بر می‌آید که مهندس نیز از آنجا که در طلب علم است فیلسوف است، بنابراین بین فلسفه و مهندسی رابطه‌ای مستقیم برقرار است.

هرکول، قدیس و اکنون مهندس، الگوهای دوره‌های مختلف بشری هستند
دکتر داوری در ادامه گفت: «در هر دورانی از تاریخ، بشر مثالی دارد…، البته امروز بیشتر از واژه‌ی «پارادایم» استفاده می‌کنند. یونانیان نزدیک‌ترین موجود به خدایان را در پهلوانان می‌دیدند و مثال آدمی، هرکول بود. در قرون وسطی و دورۀ اسلامی، قدیسان، مثال بودند… وقتی به دوره‌ی جدید می‌رسیم، تکان شدیدی در عالم انسانی حاصل می‌شود… و تلقی انسان، دگرگونی عجیبی پیدا می کند. در این دوران است که مثال انسان، مهندس است.»

در دوران جدید، زندگی یعنی تغییر جهان
دکتر داوری معتقد است، فلسفه است که شأن انسان را به مهندس رسانده است: «در دوره جدید زندگی‌ و فکر کردن (مانند تفکر افلاطون) مشق مردن نیست، بلکه زندگی، دگرگون کردن جهان و تغییر آن است. بشر مأموریت دارد که جهان را دگرگون کند و خود اداره و تدبیر کند؛ این کار، کار مهندس است. درست است که مهندس با پشتوانه و پشتیبانی، کار می‌کند ولی وقتی وارد میدان می‌شویم، می‌بینیم که کار را مهندس انجام می‌دهد. کانت و هگل و مارکس از تغییر جهان گفتند. آنها گفتند فلسفه‌ای که جهان را تفسیر می‌کند تمام شده است و "فلسفه و علم" باید جهان را تغییر بدهد. این تغییر به دست مهندسان انجام می‌شود.»

رضا علی‌زاده- مهندسی، حاصل نگاه ریاضیاتی گالیله
دکتر رضا علی‌زاده در مقاله‌ای با عنوان "چه انتظاری از مهندسی داریم؟" با توجه به دو گزارۀ "جهان چگونه است" و "جهان چگونه باید باشد" تفکر مهندسی را از نوع گزارۀ دوم خواند. علی زاده مهندسی را شاخه‌ای از ریاضیات جدید خواند و شعار معروف گالیله را بازگو کرد: ریاضیات زبان طبیعت است. این نوع نگاه به ریاضی که در نیوتون و گالیله دیده می‌شود تفاوت‌های فراوانی با نگاه کشف محور فیثاغوری به جهان و نظم آن دارد.

رضا علی زاده که دکترای فلسفه علم و فناوری دارد، این نوع نگاه به جهان را بیش‌تر متناسب با جهان‌بینی دکارتی دانست که مطابق آن ما را به غایت امور راهی نیست. وی گفت: «هندسۀ تحلیلی و حاصل کار ریاضیات متناسب با دوران جدید قرار است به عصر صنعتی شدن راه پیدا کند… چنین ریاضیاتِ جزیی‌نگرانه‌ و کاربردی در همۀ حوزه‌ها شروع به تحلیل و تفسیر موضوع و ابزار می کند و روش‌هایی برای بهینه‌سازی شیوه‌های تولید و استخراج نتیجه از موضوع برای انسان فراهم سازد.»

محمدرضا بلالی- مهندسی، میوۀ درخت دکارتی (ارتباط نظر و عمل)
دکتر محمدرضا بلالی استادیار دانشگاه، دربارۀ مهندسی در عصر مدرن و پست‌مدرن، به انگارۀ درخت دانش دکارتی در عصر جدید اشاره کرد و گفت: «به نوعی می‌توان ربط این ابعاد و ارتباط نظر و عمل را در حوزه علم ملاحظه و درهم‌تنیدگی آنها را درک کرد. دکارت «درخت معرفت» را چنین به تصویر می‌کشد: «ریشه‌هاى درخت مابعدالطبیعه (متافیزیک) و تنه‌ی آن طبیعیات (فیزیک) است و شاخه‌هایى که از تنه روییده‌اند تمام علوم دیگرند که مى‌توان آن‌ها را به سه دسته‌ی اصلى کاهش داد: پزشکى، مکانیک، و اخلاق.

دکتر بلالی گفت: در این طرح، متافیزیک پایه و بنیان است؛ اما این معرفت دنبال مزایایى عملى است که از علوم پزشکى، مکانیک و اخلاق به دست مى‌آید. همان‌گونه که میوه و ثمره‌ی یک درخت را تنها مى‌توان از سرشاخه‌هاى آن برچید و نه از ریشه و تنه آن؛ لذا مهندسی نیز جزء شاخه‌هایی‌ است که از تنه روییده‌اند.

ناصر فکوهی- مهندس‌پروری، ابزاراندیشی و ابزارگراشدن اندیشه
دکتر ناصر فکوهی، در بررسی رابطه‌ی زندگی کنونی با نگرش مهندسی‌وار معتقد است: انقلاب صنعتی و انقلاب اطلاعاتی در فاصله‌ای تقریباً صدوپنجاه‌ ساله، زندگی انسان‌ها را به کلی زیرورو کرده‌اند. طبعاً اساس این زیرورو کردن، نوآوری‌های فناورانه بوده است که انسان‌ها اغلب توانایی کنترل آن‌ها و از آن بدتر توانایی درک تحول آن‌ها را ندارند. ما در حقیقت نمی‌توانیم فناوری و منطق آن را بفهمیم، ولو آن‌که خودمان آن را ابداع کرده باشیم.

این جامعه‌شناس با بیان این مطلب که اگر منظور از «مهندس‌پروری»، ابزاراندیشی و ابزارگراشدن اندیشه است در نقد این تفکر ابزاراندیش مهندسانه گفت: دلیل اصلی ناتوانی انسان‌ها در مدیریت کنونی جهان نیز همین ناتوانی است. فناوری، ابزار را جانشین فکر می‌کند، به‌ویژه آن‌که ابزار در انقلاب اطلاعاتی، به صورتی تقریبی بر شیوه‌های اندیشیدن انطباق دارد. ازاین‌رو ابزاری‌شدن زندگی و اندیشه‌ی انسان‌ها، در واقع به معنی کاهش قابلیت اندیشیدن به‌خصوص در درک و مدیریت جهانی است که دیگر نه فکر، بلکه ابزار بر آن حاکمیت دارد.

وی برای پاسخ به این پرسش که «چه بدیل‌هایی می‌توان در زمینه‌ی‌ اندیشه برای برحذر ماندن از این آسیب‌ها و یا مداوای آن‌ها یافت؟» گفت: «استفاده‌ی دوباره و نوآوری جدیدتری در همان ‌نظام‌های نوآورانه، یک چرخه‌ی باطل است که دقیقاً می‌توان نام این چرخۀ باطل را "تفکر ابزاری" و یا"مهندسی‌شدن اندیشه" نهاد.»

دکتر فکوهی این فرایند را بسیار خطرناک خواند و گفت: «درواقع تخریب اندیشه در فرایند ابزاری‌شدن آن است. زیرا جهان، خود به صورتی خواسته یا ناخواسته برای ما، در حال این تخریب هست و بنابراین نیاز به کمک ما برای این کار ندارد.»

مهندسی اندیشه و توهم مدیریت
وی در ادامه این نوع از مهندسی اندیشیدن را بی تأثیر شمرد و گفت این نوع از تفکر «جز آنکه ما را دچار نوعی توهم اشراف داشتن و قابلیت مدیریت بر قضایا کند، تأثیر دیگری بر واقعیت ندارد. مسئله، درک پدیده‌ها و یافتن راه‌حل‌هایی اندیشمندانه است و نه ردیف کردن اعداد و ارقام یا ریاضیه‌کردن‌هایی که در نهایت جز ایجاد انتزاع‌های بی‌معنا و توهم‌زا کاری را به پیش نمی‌برند. به‌عبارت دیگر واقعیت‌های اجتماعی در خود نظام‌های اجتماعی هستند و نه در انتزاع‌های ریاضی بیرون کشیده شده از آن‌ها. از این رو، تفکر ابزاری یکی از خطرناک‌ترین اشکال و رویه‌هایی بوده است که انسان مدرن به آن دست زده و او را تا مرز نابودی خود و دیگر گونه‌ها پیش برده است.»

علی پایا- ماهیت و جایگاه مهندسی در ایران
دکتر علی پایا، مهندسی را دارای سه ویژگی می‌داند: طراحی، ساخت و به‌کارگیری "هستومند‌"ها یا مصنوعات برای پاسخ‌گویی به نیاز‌های غیرِمعرفتی افراد و جوامع و یا تسهیل در تکاپو‌های معرفتی (هرچند مهندسی خود معرفت به شمار نمی‌آید و تسهیل‌گری آن نقش ابزاری دارد).

این استاد مدعو مدرسه مطالعات اجتماعی، علوم انسانی و زبان‌ها، دانشگاه وستمینستر معتقد است: «تفکر مهندسی، تفکری ناظر به حل مسائل عملی است. این تفکر، ضرورتاً نظام‌مند و سیستماتیک است. تفکر مهندسی از یک‌سو متکی به اطلاع و دانسته‌های مهندس از پیش‌زمینه‌های علمی ـ نظریِ حوزه‌ای است که در آن تخصص دارد… و از سوی دیگر همواره با مهارت‌ها و شمّ و بصیرت فردی و شخصی مهندس نیز ارتباط دارد. ترکیب این دانش نظری و شمّ عملی است که مهندس را به متخصصی که از قابلیت حل مسائل عملی برخوردار است، بدل می‌کند».

وی که تحصیل‌کردۀ مهندسی برق از دانشگاه شریف است در ادامه به تغییرات ناخواسته اشاره کرد و گفت: «از آن‌جاکه کار مهندسان "تغییر دادن واقعیت" براساس الگو‌های مورد نظر افراد و جوامع است -به اعتبار آنکه واقعیت، آن‌گونه که فیلسوفان عقل‌گرای نقاد گمان‌زنانه مطرح می‌کنند، واجد شمار نامتعینی از جنبه‌های ناشناخته است- تغییر در هر بخش شناخته شده از واقعیت می‌تواند منجر به بروز نتایجی غیرِمنتَظَر منجر شود… این تحولات ناخواسته می‌توانند بعضاً نامطلوب و خطرآفرین باشند و در مواردی نیز نتایجی برکت‌خیز به بار آورند».

جایگاه مهندسی در جوامع مدرن
دکتر پایا دربارۀ "جایگاه مهندسی در جوامع مدرن"، به نقش حکومت‌ها و مشارکت شهروندان در تفکر مهندسی و توسعه اشاره کرد و گفت: «دولت مدرن، تنها با تکیه به مشارکت آزادانه‌ی شهروندان می‌تواند زمینه‌ساز رشد و توسعه شود. برای جلب این مشارکت، حکومت می‌باید "نمایندۀ" شهروندان باشد و حافظ حقوق آنان. تقسیم کار میان حاکمان و حکومت‌شوندگان، بر مبنای احترام به قانون، امکان فعالیت بهینه‌ی افراد و ظهور استعداد‌ها و آزاد شدن انرژی‌های نهفته را فراهم می‌آورد. حکومتی که تنها از یک گروه خاص نمایندگی کند و حافظ منافع بخش‌های معینی از جامعه باشد، نمی‌تواند زمینه‌ساز رشد و توسعه‌ی بهینه شود. در ظرف و زمینه‌ی ایران معاصر، مقایسه‌ی دوره‌ی هشت‌ساله‌ی ریاست جمهوری آقای خاتمی با دوره‌ی هشت‌ساله ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد بسیار نکته‌آموز است. در حالی‌که دوره‌ی نخست، دوره انفجار استعداد‌ها و خلاقیت‌ها بود و شرایط در داخل کشور و نیز از حیث موقعیت بین‌المللی (علی‌رغم همه‌ی مانع‌تراشی‌ها) در مسیر اصلاح و بهبود قرار داشت، در دوره‌ی دوم اعمال سیاست‌هایی که منجر به ازدیاد شقاق و خصومت در داخل و انزوا در خارج شد، نه‌تنها منجر به نابود شدن حرث و نسل گردید و توسعۀ کشور را با مشکل روبه‌رو ساخت که از آن بالاتر بنیان‌های امنیت ملی را نیز متزلزل ساخت».

دکتر پایا در ادامه گفت: تکنولوژی‌ها به ظرف و زمینه‌ها حساس‌اند و در پاسخ به نیاز‌های بومی «تنظیم» می‌شوند؛ اما این‌که آیا این سنت در تراز بهینه‌ای رشد کرده است و ظرفیت‌های بالقوۀ آن به‌خوبی بالفعل شده‌اند، می‌توان گفت که چنین نیست.

بومی شدن تکنولوژی و تفکر مهندسی
وی دربارۀ بومی شدن تکنولوژی و تفکر مهندسی با اشاره به تحقیقاتی که به بررسی اوضاع شوروی سابق و بیان علل فروپاشی آن اختصاص دارد، گفت «علی‌رغم آن‌که در آن کشور (شوروی) بنیه و سنت مهندسی و علمی خوبی برقرار بود، اما «دست‌اندرکاران» ترجیح می‌دادند برای پر کردن جیب خود، با استفاده از امکانات ارزی که در اختیار داشتند، اقدام به وارد کردن کالا و تکنولوژی بکنند و در نتیجه اعتنایی به حمایت از تکاپو‌های پژوهشی بومی نداشتند و یا اگر توجهی نشان می‌دادند، این توجه صرفاً نمایشی بود و از آن‌جا که یک نظام حساب‌رسی و ارزیابی نقادانه نیز در کشور وجود نداشت، تبعات خطرناک این رویه‌ها تا زمانی‌که دیگر بسیار دیر شده بود، از دید‌ها پنهان ماند. در کشور ما، افراد و گروههایی، عیناً همین رویه‌ها را با بهره‌گیری از پول نفت دنبال می‌کردند و احیانا اکنون نیز به همان رویه ادامه می دهند و چون فرهنگ نقادی و حسابرسی نهادینه نشده است، نقایص پوشیده می‌ماند و چرخۀ معیوب عقب‌ماندگی صرفاً به برکت تزریق پول نفت، بزک می‌شود تا زشتی آن آشکار نشود.»

عباس عبدی- نگاه مکانیکی به جامعه
عباس عبدی در گفتگو با اعتماد منظور از تفکر مهندسی را، نگاه مکانیکی به جامعه دانست و گفت: باید گفت تا پیش از دوم خرداد نگاه غالب در مدیریت و اداره کشور بر محور این نگاه بود. شاه مهندس کل بود. می‌خواست با اراده خود مردم را به سوی تمدن بزرگ موهوم و خیالی خود هدایت کند. یک ماکت (فارغ از درست یا غلط بودن) از جامعه ایده آل و مورد انتظارش از ایران در ذهن خود ترسیم کرده بود… این نگاه جامعه را مثل یک کارخانه می‌بیند که نیازمند به یک سرمهندس و تعدادی تکنسین و کارگر دارد و مدیریت آن سلسله مراتبی و از بالا به پایین است و الگوی ایده آل کارگر آن نیز، چارلی چاپلین در فیلم دوران جدید است.»

نگاه مومی
مهندس عباس عبدی در ادامه گفت: این نگاه نه فقط در کسانی که مهندسی خوانده‌اند، بلکه در کسانی که آموزه‌های حوزوی دارند، ممکن است بیشتر باشد. البته شاید این ذهنیت و نگاه مهندسی در میان غیرمهندسان شکل ساده‌شده‌تری داشته باشد؛ شکلی که تا حدی ساده‌لوحانه می‌نماید؛ زیرا نگاه مهندسی در شکل پیشرفته‌اش سیستمی است، درحالی‌که این نگاهِ ساده‌لوحانه، حتی قادر به نگرش سیستمی هم نیست و بهتر است نامش را «نگاه مومی» گذاشت؛ یعنی انسان و جامعه را موم فرض می‌کند و دستان خود را قدرتمند و شکل‌دهنده به این موم تصور می‌کند.

مهندسان و سیاست
وی در پاسخ به این پرسش که آیا این نگاه محصول وجود مهندسان در سیاست است؟ گفت: «پاسخ این پرسش نیازمند مطالعه و بررسی بیشتری است ولی به صورت مقدماتی باید بگویم که به نظر من مهندسان این نگاه را تقویت کردند، نه ایجاد. نگاه مذکور لزوما ناشی از وجود مهندسان در سیاست نیست، بلکه کافی است چنین نگاهی در جامعه مطلوب و موردپسند واقع شود تا صاحبان آن هم چه در میان مهندس و غیر آن پیدا شوند. در این صورت این نگاه غالب خواهد شد. اتفاقا حضور مهندسان در سیاست بیش از اینکه تابع این موضوع باشد، ناشی از الزامات سیاست مدرن بود ولی نتیجه آن معکوس شد.»

همۀ مهندس‌ها مهندس نیستند
وی افزود: نکته مهم تر اینکه با اضافه کردن پیشوند مهندسی به افراد نمی‌توان گفت که ذهنیت آنان لزوماً مهندسی است، همان طور که می‌دانید امروز نیز این کلمه به کلماتی مثل اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و… از سوی مهندسان اضافه شده است ولی مجریان این نوع مهندسی‌ها نیز مهندس نیستند. برای نمونه آقای حجاریان که مهندس است، فاقد نگرش مهندسی به این مفهوم است، در مقابل برخی روحانیون و حتی فارغ‌التحصیلان علوم اجتماعی که هیچ آشنایی با دانش مهندسی ندارند، در عرصه سیاست و جامعه دارای ذهنیت مهندسی گونه‌تری نسبت به مهندسان هستند، هرچند از نوع ساده‌انگارانه نگاه مهندسی.

نگاه مهندسی زده به مهندسان عرصۀ سیاسی- اجتماعی
عباس عبدی در جواب به این پرسش که "حضور بیش از حد مهندسان در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی که تخصص اولیه ایشان نیست را آیا مثبت ارزیابی می‌کنید یا خیر؟" گفت: «این پرسش از یک نگاه مهندسی سیاسی تراوش کرده است! گویی که باید سیاست را مهندسی کرد و گفت چه کسانی وارد شوند و چه کسانی وارد نشوند و برای هرکدام سهمیه تعیین کرد! این نگاه که می خواهد علیه نگرش مهندسی در جامعه اقدام کند، بیش از هر نگاه دیگری مهندسی زده است. این نگاه حوزه سیاست را مثل حوزه تخصصی و فن سالارانه می بیند که افراد بر حسب موقعیت حرفه ای خود باید در آن نقش بازی کنند. در حالی که سیاست عرصه مشارکت است و حضور در آن تابع هیچ نوع سلسله مراتب تخصصی از پیش تعیین شده نیست، هر چند در نظام دموکراتیک و آزاد احتمال اینکه افراد بر حسب تخصص و آگاهی در مراتب بالای سیاست قرار گیرند بیشتر است.»

*جز مصاحبۀ عباس عبدی، بقیۀ مطالب به نقل از مجلۀ سوره آمده است.

پنجم اسفندماه هر سال روز مهندس است؛ روزی که بنابر بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی به نام روز مهندس انتخاب شده است. اینکه چه ارتباطی میان نام خواجه و روز مهندس است، بر ما پوشیده است. شاید شیخ بهایی سزاوارتر از خواجه برای نام‌گذاری روز مهندس بود. آنچه می‌خوانید، گزارشی است از نظرات برخی صاحب نظران مانند دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر علی پایا، دکتر ناصر فکوهی و مهندس عباس عبدی دربارۀ مهندسی و جایگاه آن در ایران.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.