مقدمه ابن خلدون معروف است و اهمیت نگرش اجتماعی در آن و نظريات جامعه شناختی آن و نقشش در بنیانگذاری این جریان در تاریخ اندیشه اسلامی و … به اندازهای از شهرت است که نیاز به توصیف مجدد ندارد. چه بسیار از او با عنوان بنیانگذار جامعه شناسی و صاحب نخستین نظریات در فلسفه تاریخ و … یاد شده و ما با عظمت و تجلیل از این شخصیت بزرگ به این سخنان گوش فرا دادهایم و چه کنگرهها و همایشها و سخنرانیها و … که به یاد این بزرگمرد برگزار نکردهایم!
یادم میآید از سالها پیش و قبل از آن که کتاب محمود اسماعیل را بخوانم؛ همان دوران که شیفته و شیدای مقدمه ابن خلدون بودم و در هر کلاسی به مناسبت دانشجویان را به بخشی از آن حواله میدادم تا نگرش تاریخی بیابند و شیوه تحلیل و نگرش انتقادی را از او بیاموزند و … همان روزها هنگامی که به خود تاریخ ابن خلدون مراجعه میکردم، با شگفتی آن را کتابی ساده و معمولی و گاه بسیار مبتذلتر از تواریخ دیگر میدیدم و جالب آن که همه انتقاداتی که او به منابع تاریخی پیش از خود وارد میسازد، به شکل بدتری در کتاب خودش یافت میشود.
اینها را که در کتاب ابن خلدون میدیدم، پاسخی قانع کننده برای این تضاد نمییافتم و گاه این گونه توجیه میکردم که شاید او نظریه پرداز خوبی است و الزاما یک نظریه پرداز خوب نمیتواند نظريات را به خوبی در مقام عمل تطبیق دهد! ولی راز این پرسش را تنها هنگامی که مطالعه دقیق و عالمانه محمود اسماعیل را دیدم، دریافتم. او با دقت تمام تک تک موارد سرقت ادبی ابن خلدون را از اخوان الصفا استخراج کرده است و خوشبختانه امروز رسائل اخوان الصفا در چهار جلد منتشر شده و امکان مقایسه دو کتاب به راحتی وجود دارد و ادعاهای محمود اسماعیل با ذکر نشانی های دقیقی که میدهد قابل پیگیری و بررسی است.
آری! ابن خلدون یک سارق واقعی آن هم از نوع حرفهای آن است! چه این که در هیچ جای کتاب خود حتی اسم و نام و نشانی از آنها به میان نمیآورد تا احیانا خواننده به شک و تردید نیافتاده، احیانا به آثارشان مراجعه نکند! افزون بر اینها اخوان الصفا دارای نگرشهای خردگرایانه از نوع شیعی اسماعیلی بودند و ابن خلدون عداوت شدید با این جریان دارد! کتاب محمود اسماعیل را حتما بخوانید و فاجعهبارتر از آن این که نمونه این دون کیشوتهای اسطورهای در تاریخ اندیشه ما کم نیستند و نمونههای متعدد دیگری از این نوع سارقان وجود دارد که گاه آن قدر بزرگند که نمیتوان به این آسودگی دربارهشان سخن گفت و طشت رسواییشان را بر ملا ساخت