مسئله اصلی کشور، جنگ یا امام صدر

شرق در شماره امروز مطالبی درخصوص سرنوشت امام موسی صدر به چاپ رسانده و در کنار معرفی کتاب «دین در جوامع مدرن»، به گفتگو با تنی چند از هنرمندان عرصه موسیقی مشهد پرداخته است.

مسئله اصلی کشور، جنگ یا امام صدر
روزنامه شرق در صفحه 6 گفتگوی «مرجان توحیدی» با ‌«محسن رفیقدوست» را به چاپ رسانده و روایت او از اقدامات انجام شده برای پیگیری ربایش «امام موسی صدر» را منعکس کرده است.
 
رفیقدوست، موضوع امام موسی صدر را برای نظام جمهوری اسلامی بسیار مهم دانسته و از اقدام به پیگیری این موضوع همزمان با آغاز به کار دولت موقت گفته است. او با اشاره به اینکه تمامی مأموریت‌هایش در زمان جنگ، برای حل مشکل احتیاجات نظامی کشور بوده، تاکید کرده علی رغم عدم مأموریت رسمی کتبی یا شفاهی در موضوع امام موسی صدر، هیچ‌وقت از این مأموریت غافل و کنار نبوده است.
 
او همچنین به خبرنگار شرق گفته است: « امام بعد از شروع جنگ، جنگ را مسئله اصلی و اول کشور قلمداد کردند. خب حالا یک عده مثل شما که از روی علاقه، تاریخ را مطالعه کرده‌اید، می‌گویید که همان زمان که جنگ مسئله اصلی بود، مسئله امام موسی صدر هم مسئله اصلی باشد! اما آن زمان نظام بنا نداشت به خاطر مسئله امام موسی صدر با لیبی قطع رابطه کند یا دربیفتد. حالا شما ممکن است برداشت کنید که این به معنای کناررفتن موضوع امام موسی صدر از اولویت‌ها بوده است، این برداشت شما است.»
 
 

 
روایتی از شهامت و شجاعت امام صدر در زندان قذافی
شرق در صفحه 7 یادداشتی از «علی خرم»، سفیر اسبق ایران در لیبی زیر عنوان «فشارهای پیدا و پنهان در پرونده امام صدر» را به چاپ رسانده و با اشاره به ملاقاتش با یک الجزایری هم‌بند با امام موسی صدر، از احضارهای روزانه او، شکنجه و گفتگوهای بین او و بازجوها و شهامت و شجاعتش سخن گفته است.

او با اعتقاد به اینکه ایستادگی امام موسی صدر در قبال تحکم و سیاست ارباب‌-رعیتی قذافی باعث دستگیری و شکنجه ایشان شد، نوشته است: «ایران در شرایط  بعد از انقلاب و شروع جنگ عراق، آن‌قدر سامان نداشت که جلوی این تحرکات لیبی را که یک کشور انقلابی مفروض می‌شد بگیرد. در آن ایام تصور این بود که لیبی از طرفداران انقلاب اسلامی و تکیه‌گاه ایران است درحالی‌که به دلایل متعدد، لیبی از دشمنان انقلاب اسلامی بود و از اینکه مردمش کوچک‌ترین اطلاع از این انقلاب پیدا بکنند، وحشت داشت ولی در داخل ایران، مردم و مقامات کمتر اطلاعی از این موضوع داشتند.»
 

 مقام صدر سید موسی
شرق همچنین در مطلبی دیگر زیر عنوان «مقام صدر سید موسی» به شرح زندگانی او پرداخته و نوشته است: «می‌گویند سیدموسی، مدارا و صبر را از پدر به ارث برده است…. او در کنار دروس مرسوم حوزه، شروع به خواندن فلسفه کرد و در جلسات خصوصی علامه‌ طباطبایی نیز شرکت کرد. سیدموسی پس از گذراندن سیکل اول، در سال ١٣٢٢ هم‌زمان با دوره دبیرستان، برای تحصیل علوم اسلامی وارد حوزه علمیه قم شد. اما به تحصیل در حوزه اکتفا نکرد و در تهران به دانشگاه رفت. سیدموسی از اولین روحانیونی است که دانشگاه‌ رفته است و برخلاف اکثر هم‌‌لباسانش که الهیات می‌خواندند، در رشته «حقوق در اقتصاد» دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۲ فارغ‌التحصیل شد.»

در بخشی از این نوشتار می خوانیم: «سیدموسی صدر در سال ١٣٣٨ و دو سال بعد از فوت علامه سیدعبدالحسین شرف‌الدین، به دعوت فرزندان علامه و تأیید افرادی مانند آیت‌الله بروجردی، تصمیم گرفت به لبنان و شهر «صور» هجرت کند و رهبری شیعیان آن دیار را برعهده‌ بگیرد. او دو سال، به تمام شهرها و روستاهای لبنان سر زد و با رهبران مذهبی و سیاسی ارتباط گرفت….  سیدموسی صدر از سال ۱۳۴۷ به عضویت مرکز اسلام‌شناسی استراسبورگ درآمد و در آنجا سمینارهای متعددی را برگزار کرد

سیدموسی کم‌کم به این نتیجه می‌رسد که مجلس طایفی شیعیان را تأسیس کند؛ تصمیمی که اجرای آن بیش از دو سال زمان برد. با تأسیس مجلس اعلای شیعیان و برگزاری انتخابات، به ریاست مجلس انتخاب شد و به بیروت نقل‌مکان کرد…. او در خلال فعالیت‌های خود در سوم شهریور ۱۳۵۷، با دعوت رسمی‌ معمر قذافی، رئیس‌جمهور لیبی، به این کشور سفر کرد، اما به‌ناگاه در آنجا ناپدید شد. دولت لیبی با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد امام صدر و دو همراه ایشان، با پرواز شماره ۸۸۱ در تاریخ ۹ شهریور با هواپیمایی آلیتالیا، طرابلس را به‌سوی رم ترک کرده‌اند. از آن روز تابه‌حال هیچ سرنخ و مدرکی از سرنوشت او به دست نیامده است.»
 
 
 
دین در جوامع مدرن
این روزنامه در صفحه 12 به معرفی چهار کتاب «دین در جوامع مدرن»، «هابرماس و روشنفکران ایرانی»، «جنگ سرد» و «دو خطا در عنوان این کتاب وجود دارد» پرداخته و درباره کتاب «دین در جوامع غربی» اثر «دانیل ارویو لژه»، «پی‌یر برشون»، «ژان پل ویلم» و «شانتال سن بلانکا» نوشته است: «در چند دهه گذشته رویکردی در پژوهش‌های جامعه‌شناختی قوت گرفته که با عنوان رویکرد سازه‌باور شناخته می‌شود. این دیدگاه مخالف هر نوع دریافتی از جهان اجتماعی است که آن را امری تمام‌شده و ازپیش‌تعریف‌شده می‌داند و امر اجتماعی و امر فردی را در وابستگی متقابل به یکدیگر می‌بیند….
 

 به پیروی از رویکرد سازه‌باور، امروزه بسیاری از جامعه‌شناسان، امر دینی را نیز صرفا امری انتزاعی نمی‌دانند که درون مجموعه‌ای از متون قرار دارد و از کنش تاریخی تأثیر نمی‌پذیرد بلکه آن را براساس تجربه کنشگران، بستر تاریخی- اجتماعی معین و پیوسته در حال ساخت و بازساخت می‌بینند.»
 
کتاب حاضر گزیده‌ای است از نوشته‌ها و تحقیقات اخیر چند چهره‌ برجسته‌ جامعه‌شناس دین در فرانسه درباره‌ وضعیت کنونی امر دینی در این کشورها. مقالات این کتاب همگی در دهه‌های اخیر در کتب و نشریات فرانسوی منتشر شد که به جایگاه دین و وضع و حال دینداری در جهان مدرن غربی می‌پردازد، هرچند در پاره‌ای نکات واگرایی‌هایی نیز میان آنها دیده می‌شود.
 
 
این گزارش درباره کتاب «هابرماس و روشنفکران ایرانی» زیر عنوان «هابرماس و ابژه‌های ایرانی» نوشته است: «این کتاب مجموعه گفتگوهای علی‌ پایا و محمدامین قانعی‌راد با ١۶ روشنفکر ایرانی ازجمله شاهرخ حقیقی، محمدرضا نیکفر، حسین بشیریه، یوسف اباذری، مراد فرهادپور، حسینعلی نوذری، مسعود پدرام و سعید حجاریان درباره آرا و اندیشه‌های متفکر شهیر آلمانی، یورگن هابرماس و نوع و نحوه یادگیری و اثرپذیری این روشنفکران از برخی جنبه‌ها و ابعاد تفکرات فلسفی و اجتماعی و سیاسی اوست….

آنچه درباره گفت‌وگوها می‌توان گفت، آن است که در بیشتر آنها اغلب سرگذشت تحصیلی و علمی و سیاسی مصاحبه‌شوندگان و مطالبی کلیشه‌ای مانند طرح ناتمام مدرنیته و توجه به عقلانیت و دموکراسی در آرای هابرماس بیان شده است، بی‌آنکه دقیقا معلوم شود که این روشنفکر ایرانی از هابرماس واقعا چه آموخته است.
 
در بخش پایانی این نوشتار آمده است: «در جریان سفر هابرماس به ایران، ظاهرا هرکس ساز خود را می‌زده است: سعید حجاریان از استراتژی سیاسی‌اش با او سخن می‌گفته، محمد مجتهد شبستری از هرمنوتیک، کدیور از سکولاریسم و حقوق زنان، کسانی از توماس آکوینی و ابن‌سینا، عده‌ای از بکت و آدورنو و جمعی از مذهب و نقش آن و گروهی از شریعتی و دیگران. هابرماس کاملا گیج شده بوده است. شاید به‌همین‌سبب بوده است که یکی از مصاحبه‌شوندگان می‌گوید «ما برای هابرماس ابژه بودیم، نه سوژه».
 
 
در معرفی کتاب «دو خطا در عنوان این کتاب وجود دارد» از زبان روزمره فلسفه سخن گفته شده و از قول مولف آن در مقدمه ترجمه فارسی کتاب می‌نویسد: «این کتاب را به زبانی بسیار غیررسمی نوشته‌ام. به همان زبانی که با دوستی قدیمی حرف می‌زنیم و نه آن‌گونه که استادهای فلسفه سخنرانی می‌کنند یا مطلب می‌نویسند. این متن پر است از بازی‌های کلامی، شوخی‌ها و اصطلاحات محاوره‌ای».
 

این کتاب درباره مباحثی مثل ریسک‌کردن، انتخاب‌کردن، منطق و پارادوکس، باور، استدلال درست و نادرست، معرفت تجربی، معرفت بدون تجربه، تفکر، گفتار و معنی، ذات و هویت، قانون عمل و مسئولیت و… است. در هر فصل در مورد هرکدام از این مسائل مثال‌های ملموس از زندگی روزمره و حکایات و قصه‌های عامیانه مطرح می‌شود و در انتهای فصل ارتباط مثال مطرح‌شده با جریان اصلی فلسفه توضیح داده می‌شود.
 
 
 
بگویید «جشن»، نه کنسرت!
شرق در صفحه 14 گفتگوی خبرنگار خود، «ندا حبیبی» با هنرمندان خراسانی را زیر تیتر «موسیقی، زیر پوست مشهد» منتشر ساخته و از رکوردها و ناگفته های موسیقی در مشهد نوشته است.
 

در مقدمه این گفتار می خوانیم: «چرا حقوق بیش از ١٨ ‌هزار فعال موسیقی در مشهد نادیده‌ گرفته می‌شود؟ چرا هنرمندان در مشهد با مشکلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند که گاهی برای مردم شهرهای دیگر باور و تصور آن ممکن نیست؟ مشکل دقیقا از کجاست و دلیل مخالفت با موسیقی در شهر مشهد چیست؟
 
«سلمان هاشمی»، مدرس و نوازنده پیانو و تئوری موسیقی، مایستر و آهنگساز گروه موسیقی «آرون»، می‌گوید: «من در ایران اسلامی اجازه تحصیل موسیقی داشته‌ام؛ ‌در کشورم اجازه تحصیل را در کنسرواتوار موسیقی تهران داشته‌ام و مدرکم را از وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران گرفته‌ام؛ چطور در همین کشور نمی‌توانم از مدرکم استفاده کنم و اجرا داشته باشم؟ این چه تناقض آشکاری است؟ چطور ممکن است من که در مشهد به دنیا آمده‌ام و عاشق شهر و دیارم هستم، حرمت و شأن والای امام رضا (ع) را ندانم؟»
 

 «رامین میلانی»، سرپرست یکی از قدیمی‌ترین گروه‌های موسیقی مشهد نیز به خبرنگار این روزنامه می‌گوید: «بیش از ١٢ سال است موسیقی مشهد در سراشیبی افتاده است. واژه «کنسرت» با اینکه در فرم مجوزهای ارشاد به طور قانونی درج شده است و در همه کشور استفاده می‌شود، در مشهد ممنوع است! یعنی هیچ اجرائی به نام کنسرت نباید انجام شود.»
 
 
«محسن حجازی»، نوازنده و مدرس تار و سه‌تار هم در پاسخ به این سوال که: «آیا واقعا وضع موسیقی در مشهد بحرانی است؟» گفته است: «اتفاقا برعکس سطح آموزش در مشهد واقعا بی‌نظیر و چشمگیر است. بیش از ٣۵ آموزشگاه رسمی در مشهد، هر کدام به طور میانگین سالانه ٣٠٠ هنرجو را تربیت می‌کنند. گرچه وقتی می‌خواهند به منصه ظهور برسند و اجرائی داشته باشند، مجالی وجود ندارد…. اجرای موسیقی جدی همراه با بلیت‌فروشی، انتظامات و … بیش از ١٢سال است ممنوع شده است! سال ٧٨ جشنی در سالن کوهسنگی مشهد انجام شد. تأکید می‌کنم «جشن» و نه کنسرت! فیلمی از آن زمان باقی مانده که هنوزکه‌هنوز است، سر این فیلم ما داریم تاوان پس می‌دهیم؛ با اینکه اصلا کنسرت نبوده است!…»

دیگر عناوین برگزیده «شرق» امروز:

 یادداشت «لطفی که امام‌جمعه به موسیقی کرد» به قلم حسین هاشم‌پور

بازجویی از «هانیبال قذافی» به جرم مداخله در  ربودن امام موسی صدر/ خانواده امام موسی صدر در شکایتی، اسنادی مبنی بر دست‌داشتن هانیبال قذافی در استمرار جرم ربودن و ناپدیدسازی امام موسی صدر و دو همراهش ارائه کرده‌اند. در این اسناد آمده است هانیبال قذافی یکی از ارکان نظام امنیتی پدرش بوده و هنوز سرپرستی گروه‌های مسلحی را برعهده دارد که یکی از این گروه‌ها شهروند لبنانی به نام «حسین حبیش» را از چند ماه قبل در لیبی ربوده است.
 
 
 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.