حکمتیار، سلفی‌گرای دموکراسی خواه

اعتماد در شماره امروز از دلیل اصلی ممنوعیت کنسرت ها در مشهد سخن گفته و در گفتگو با سفیر سابق ایران در پاکستان و افغانستان، از صلح حکمتیار با دولت وحدت ملی افغانستان روایت کرده است.

ممنوعیت کنسرت ها در مشهد دلیلی غیر از شرع و فقه دارد
روزنامه اعتماد سرمقاله امروز خود را به موضوع «فرق فوتبال و کنسرت» اختصاص داده و با اشاره به تعریض مجری و گزارشگر ورزشی و مشهور صد‌‌‌اوسیما به ممانعت از برگزاری کنسرت‌ها د‌‌‌ر مشهد‌‌‌ با عبارت: «خد‌‌‌ا را شکر که فوتبال‌ها د‌‌‌ر مشهد‌‌‌ برگزار می‌شود‌‌‌»، پرسیده است: «این جمله را چگونه باید‌‌‌ تفسیر و برد‌‌‌اشت کرد‌‌‌؟»
 
نگارنده که معتقد است «به لحاظ شرعی و فقهی، چند‌‌‌ان فرقی میان این دو  نیست»، لیستی از مضرات اخلاقی و شرعی فوتبال را از دید فردی خشک مقدس ارائه نموده و نوشته است: «د‌‌‌ر مقابل، کنسرت هیچ‌کد‌‌‌ام از این مناهی و مضرات را ند‌‌‌ارد‌‌‌، نه د‌‌‌ست‌اند‌‌‌رکارانش افراد‌‌‌ بی‌فرهنگی هستند‌‌‌ و نه استفاد‌‌‌ه‌کنند‌‌‌گان آن چنین‌ هستند‌‌‌. به لحاظ شرعی و فقهی نیز کنسرت‌ها جایگاه بد‌‌‌تری از فوتبال ند‌‌‌ارند‌‌‌.»
 
این یادداشت در فراز پایانی آورده است: «چگونه است که فوتبال هر روز د‌‌‌ر مشهد‌‌‌ رایج‌تر از د‌‌‌یروز می‌شود‌‌‌ و برای بازتر شد‌‌‌ن این راه کافی است که نام تیم‌ها را عوض کرد‌‌‌ و با یک نام د‌‌‌هان پرکن د‌‌‌یگران را راضی کرد‌‌‌ ولی کنسرت با مانع سنگین مواجه می‌شود‌‌‌؟ پاسخ را د‌‌‌ر پیوستگی‌های فوتبال با باند‌‌‌های ثروت و قد‌‌‌رت باید‌‌‌ جست‌وجو کرد‌‌‌. سابقه و پیشینه تیم‌های ابومسلم، یا سیاه‌جامگان امروز، و نیز تیم پد‌‌‌ید‌‌‌ه شاند‌‌‌یز به خوبی نشان می‌د‌‌‌هد‌‌‌ که کنسرت‌ها نه به د‌‌‌لایل شرعی و فقهی و قانونی و… و حتی حرمت امام رضا(ع)، که به د‌‌‌لایل و شواهد‌‌‌ د‌‌‌نیوی د‌‌‌چار این مشکل شد‌‌‌ه‌اند‌‌‌. پس جمله «باز هم خد‌‌‌ا را شکر که فوتبال‌ها د‌‌‌ر مشهد‌‌‌ برگزار می‌شود‌‌‌»! را باید‌‌‌ به گونه د‌‌‌یگری تعبیر و تفسیر کرد‌‌‌.»
 
 

 
حکمتیار، سلفی‌گرای دموکراسی خواه
اعتماد در صفحه ۱۰ گفتگوی سارا معصومی با «میرمحمود موسوی»، سفیر پیشین ایران در هند و پاکستان درباره امضای توافقنامه صلح حزب اسلامی گلبدین حکمتیار با دولت وحدت ملی افغانستان را به چاپ رسانده و زیر عنوان «حکمتیار پدیده‌ای است که از سلفی‌گری و دموکراسی همزمان صحبت می‌کند» به این نکات اشاره نموده است:
 
– تجربه در افغانستان می‌گوید که تمام جریان‌ها در این کشور ائتلاف پذیر هستند.
 
– در سال ١٣۶۶ یا ١٣۶٧ در اسلام‌آباد جلسه‌ای داشتم که هفت رهبر مجاهدان اهل تسنن افغانستان در آن حضور داشتند: برهان‌الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، یونس خالص، رسول سیاف، پیر احمد گیلانی، صبغت‌الله مجددی و محمدنبی محمدی. زمانی که اختلاف بر سر سهم شیعیان و تسنن بود یکی از همین رهبران مواضع بسیار تندی در خصوص شیعیان داشت. ما در این جامعه دچار چنین تنوع فکری‌ای هستیم.

– پس از خروج شوروی از افغانستان، عربستان اهمیت گذشته را برای افغانستان قایل نبود. چون دیگر جنگ بین کمونیسم و اسلام مطرح نبود.

– حکمتیار و ربانی هر دو نگاه اخوانی داشته‌اند. حکمتیار با آقای ربانی در جمعیت اسلامی در دهه ۵٠ هجری شمسی کار می‌کرده است اما در زمان دانشجویی از یکدیگر جدا می‌شوند و بعد حکمتیار حزب اسلامی را تاسیس می‌کند. حزب اسلامی در پاکستان هم گرایش‌های اخوانی داشته است. حکمتیار گرایش‌های اخوانی دارد اما در حال حاضر این گرایش‌ها کمرنگ‌تر شده است. در بعضی از موضع‌گیری‌های حکمتیار موضع‌گیری‌های سلفی‌گری مشاهده می‌شود.

– حکمتیار پدیده‌ای است که هم می‌تواند صحبت از دموکراسی کند و هم می‌تواند صحبت از سلفی‌گری کند. بیشترین کمک‌ها را به اعتراف دستگاه‌های اطلاعاتی امریکا در دهه ۶٠ از امریکا بگیرد و بعد مقابل امریکا بایستد.
 
– اخوانی‌گری به خصوص در سال‌های اخیر، دچار تنوع و تکثر شده است. اگر به ترکیه بروید، اردوغان را مشابه امیر اخوان‌المسلمین در مصر نمی‌بینید. در خصوص جریان اخوان در پاکستان و هند نیز همین تکثر و تنوع را شاهد هستیم. موضوعاتی که به عنوان نمونه اخوان سوریه یا مصر یا ترکیه دنبال می‌کند با موضوعات مورد نظر اخوانی‌ها در اروپا متفاوت است.
 
 
 
 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.