آیا یوگا می‌تواند از ما انسان بهتری بسازد؟

بریجید دلانی

امروز در غرب، یوگا بیش از آن که نوعی ورزش به شمار رود، به یک سبک زندگی تبدیل شده است. ظرف ده سال گذشته، یوگا از یک ورزش که مردم یک یا دو بار در هفته در سالن ورزشی محلّه‌شان انجام می‌دهند به یک سبک زندگی تغییر یافته و به یک آرمان جسمی و روحی شده تبدیل شده که خواهان بسیاری دارد.
یوگای سرد و گرم و انواع یوگای جدید، مثل یوگای برهنه، یوگا با آبجو و یوگا به همراه بز(!) رونق پیدا کرده است.

به گزارش دین‌آنلاین به نقل از گاردین، براساس گزارش «نشریۀ یوگا»، در سال 2016، در کشور امریکا 36.7 میلیون نفر به ورزش یوگا می‌پرداختند، در حالی که این رقم در سال 2012، 20.4 میلیون نفر بود. در حال حاضر، تجارت یوگا در آمریکا 16 میلیارد دلار و در سطح جهان 80 میلیارد دلار ارزش دارد. در سال 2016 در کشور بریتانیا واژۀ «یوگا» یکی از پرجستجوترین کلمات در گوگل بود. در این کشور یوگا و ورزش پیلاتس سالانه 812 میلیون یورو درآمدزایی دارد و این رقم رو به رشد است.

کلاس‌های یوگا مملو از شاگرد است. هزینۀ هر جلسه 10 یورو و هزینۀ دوره‌های آموزشی اساتید یوگا بین 1500 تا 5000 یورو است. شرکت در مراکز تفریحی و آسایشی یوگا نیز بسیار پرهزینه است.

علاوه بر هزینۀ باشگاه‌های یوگا، قیمت زیرانداز یوگا نیز بالاست. لباس‌های سبک اتلیژر (لباس‌هایی که مناسب فعالیت‌های ورزشی طراحی شده، اما در جاهای دیگر نیز پوشیده می‌شوند؛ مثلاً در محلّ کار و مدرسه) 17% از کلّ بازار لباس آمریکا را تشکیل می‌دهند. تسبیح‌های مارک «لولولمون» که در یوگا مورد استفاده قرار می‌گیرند، 108 دلار قیمت دارند!

در محلّه‌ای از سیدنی که من در آنجا زندگی می‌کنم، گویا یوگی‌های ثروتمند خیابان اصلی را تحت اشغال خود درآورده‌اند. در منطقۀ حومه‌ایِ «بوندی» اکثر مردم دیگر لباس معمولی نمی‌پوشند و عمدتاً لباس ورزشی به تن می‌کنند؛ مثل شلوار یوگا، تاپ نیم‌تنه و سویشرت کلاه‌دار. تابستان‌ها دمپایی لاانگشتی پا می‌کنند و در زمستان کتانی می‌پوشند. خیلی‌ها هم زیرانداز مخصوص یوگا با خود حمل می‌کنند.

من هم دوست داشتم مثل آنها شوم. کلاس‌های یوگایی که در بوندی می‌رفتم، بن‌مایه‌ای نیمه معنوی داشت که برایم جذّاب بود. در ابتدای کلاس، استاد بعضاً از اشعار سانسکریت می‌خواند یا موسیقی سه‌تار می‌گذاشت و همزمان از روی کتاب‌های معنوی مثل آثار اکهارت تولی می‌خواند. در کشورهای غیرمذهبی مثل بریتانیا و استرالیا بسیاری از جوانان از همین طریق آموزه‌های اخلاقی یا معنوی را یاد می‌گیرند.

از بسیاری از جهات، یوگا تفریحی عالی برای نسل ما است. عنصر تعمّق و مراقبه‌ای که در آن است به ما این فرصت را می‌دهد تا بتوانیم در میان این همه اطلاعات گیج‌کننده به آرامش و سکون برسیم. در جایی که اثری از ادیان سنّتی نیست، واحدهای تعلیمیِ یوگا درس اخلاق به انسان می‌آموزد، و تمارین جسمانی و کششی یوگا روشی عالی برای جبران آسیب‌های آن هشت ساعتی است که جلوی کامپیوتر قوز می‌کنیم.

اما آیا این ابعاد یوگا می‌تواند به ما کمک کند تا سطح روشنفکری یا مهربانی خود را افزایش دهیم؟ یا این که یوگا هم صرفاً صنعتی دیگر در خدمت سلامتی و تندرستی است که تنها قشر متموّل و بیکار از عهدۀ پرداخت هزینه‌های آن برمی‌آیند؟

بالاخره پس از مدّت‌ها یوگا کار کردن، تصمیم گرفتم در یک دورۀ درست و حسابیِ 600 دلاری یوگا شرکت کنم. کلاس‌ها شش روز در هفته بود. بعد از شش هفته بدنم انعطاف‌پذیرتر شده بود و تناسب اندام بهتری پیدا کرده بودم. البته تمرین‌های تکراری برایم به یک روتین تبدیل شده بود که مثل ربات و بدون فکر انجامشان می‌دادم و در کلاس حوصله‌ام سر می‌رفت. اساتید یوگا گاهی دربارۀ مسائل معنوی سخنرانی‌های عجیب و غریبی می‌کردند که اصلاً برایم معقول و قابل‌قبول نبود؛ مثل بی‌توجّهی به رویدادهای سیاسی و اجتماعی.

دربارۀ یوگا و فعالیت‌های مشابه آن خیلی به فکر فرو رفتم. به این فکر می‌کردم که چرا یوگاکارها فقط انرژی را به درون خودشان می‌ریزند و به انسان‌های دیگر و به مسائل سیاسی پیرامونشان منتقل نمی‌کنند. خودمراقبتی خیلی عالی است، اما اگر دیگر انرژی‌ای برایمان باقی نماند تا به دیگران بهایی بدهیم چه؟

هرچه بیشتر یوگا کار می‌کردم، مردم بیشتر از من تعریف و تمجید می‌کردند. موهایم براق‌تر شده بود، پوستم می‌درخشید، لباس‌هایم برایم گشاد شده بود و مثل خیلی‌ها حتّی سرکار هم لباس اتلیژر می‌پوشیدم. اما با این که دو ماه از یوگی شدنم گذشته بود و دیگر به آرزویم رسیده بودم، به این نتیجه رسیدم که خیلی کارهای دیگر به جز یوگا هست که باید انجامشان بدهم.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.