در آرزوی جهانی‌گراییِ اسلامی معرفی کتاب خصوصی‌گرایی و جهانی‌گرایی

مرتضی زارعی

جهان‌گرایی شاید امروزه کمتر مخالفی داشته باشد. سیر تحولات زندگی بشر به گونه‌ای است که نمی‌توان بر این مهم چشم پوشید و یک سره مفهوم جهانی‌گرایی را به کناری گذاشت. از همین روست که متفکران دینی نیز کوشیده‌اند تا با بررسی مبانی دینی، ایده‌هایی را طراحی کنند و دین را در زمانه جهانی شدن، باز تعریف کنند. طاها جابر العلوانی از جمله متفکرانی است که به این بحث وارد شده و به تأملاتی پرداخته است. او کتاب “خصوصی‌گرایی و جهانی‌گرایی؛ در اندیشه اسلامی معاصر” را به رشته تحریر در آورده است. این کتاب را سید محمد حسین میرفخرایی، با نظارت و ویرایش مسعود فکری ترجمه کرده و انتشارات ترجمان علوم انسانی آن را در سال 1396 منتشر کرده است.

علوانی در این کتاب عنوان می‌کند که امروز جهان در انتظار جهانی‌گرایی است که جز در سایه سار ارزشهای مشترک محقق نخواهد شد. از همین روست که وی به فقه سنتی انتقاد می‌کند و آن را در تحقق جهانی‌گرایی عقیم می‌داند. او می‌نویسد: "شکی نیست که اسلام امروزه طوری به مسلمانان عرضه می‌گردد که متناسب با عظمت و قدرت آن نیست. این مسأله ناشی از عملکرد فقیهان سنت‌گرا و فقه سنتی است. کوشش‌های فقیهان در طول تاریخ بیشتر معطوف به مشکلاتی ساده بوده است؛ همچون موضوعات مربوط به کشاورزی، رعیّت یا تجارت فردی… بنابراین چنانچه از این میراث و از این فقه بخواهیم که پاسخ‌گوی نیازهای پیچیده جامعه معاصر و مسائل اقتصادی آن باشد انتظاری بیش از حد داشته‌ایم. اگر از فقیهان نیز چنین چیزی بخواهیم، در واقع آنان را وادار کرده‌ایم که پاسخ‌هایی ساختگی و بی‌پایه بر زبان برانند. فقیهان این مسائل را نمی‌شناسند و تاکنون درباره آن‌ها اجتهاد نکرده‌اند، چرا که چنین مسائلی در عصر آنان نبوده است. پس چگونه می‌توانند برای مشکلاتی که حتی به ذهنشان خطور نکرده است راه حلی بیابند؟" علوانی همین رویکردِ ناقص را موجب نگاهی منفی برای اسلام و جهانی شدن آن می‌داند.

وی معتقد است که از نظر شرعی ضروری است که دیدگاه اسلام به روابط بین الملل را در این روزگار روشن سازیم. او حتی مدعی می‌شود که این مسئله حکم مرگ و زندگی را برای امت ما دارد.

علوانی در راه برجسته شدن یک فرهنگ جهانی، معتقد است که جهان غرب نمی‌تواند این جهانی‌سازی را به نحو مطلوبی پیش ببرد. او با برشمردن برخی از معضلات و مشکلات نظام‌های معرفتی غرب، ادعا می‌کند که چاره‌ای نداریم جز اینکه سراغ کتابی برویم که از منبعی بلندپایه برآمده است. چنین کتابی می‌داند که چگونه باید اسطوره‌های نژادی را از بین ببرد؛ این کتاب از این راه، ایمان به آفریدگار را به انسان‌ها باز می‌گرداند و وحدت آنان را یادآور می‌شود؛ پس از آن نیز رابطه‌های طبیعی را از نو برقرار می‌سازد. یکی از این رابطه‌ها روابط بین الملل است. برای این کارها هیچ منبع و مرجعی جز قرآن مجید وجود ندارد.

از اینجاست که علوانی توجه به قرآن را به عنوان مبنایی برای جهانی‌سازی توصیه می‌کند و این‌گونه ادعا می‌کند که به‌واسطه قرآن، سمفونی خجسته تسبیح، پرستش و آباد سازی در هستی نواخته می‌شود. (ص 72) وی همچنین در این خصوص، سنت مسحیت را نیز برای ایجاد فرهنگ مطلوب جهانی، زیر سؤال می‌برد و عنوان می‌کند که:" آنچه از مفاهیم فلسفی در الهیات مسیحی غایب است "خداوند بزرگی" است که نماینده پاکی و زلالی مفهوم "الوهیت" و یکتا پرستی است." (ص 91)

علوانی که بر الگوی جهانی‌سازی اسلامی تأکید دارد، موانعی را در این راه بر می‌شمرد. او معتقد است که بعضی مسلّمات نادرست در ذهن توده مردم رسوخ کرده و سبب شده تا اسلام در جهان معاصر، از فراگیری خود باز بماند. برخی از این مسلّماتِ ناروا عبارتند از:
1. پیامبر خدا دولتی مانند دیگر دولت‌ها تشکیل داد که ممکن بود ملی یا جغرافیایی باشد.

  2. آنچه از مسلمانان خواسته می‌شود این است که همان وسایلی را به کار ببرند که در مرحله گسترش اولیه اسلام به کار رفت، یعنی فتح.

3. امت مسلمان باید حکومتی مانند حکومت پیامبر اسلام در مدینه بنا نهد. این حکومت عهده‌دار همان وظایفی است که در گذشته حکومت مدینه بر عهده داشت و باید همان نقش را ایفا کند.

4. مسلمانان برای تحقق این رؤیا پیوسته نیازمند آمادگی دائمی‌اند.

علوانی این عوامل چهارگانه را سبب‌ساز این مسئله می‌داند که: "گفتمان اسلامی" معاصر گرفتار این رؤیا شد و دیدگاه‌های گوناگون مسلمانان معطوف به وقایع تاریخی شد و از امروز و اکنونِ جهان اسلام غفلت به عمل آمد. علوانی در این زمینه نقدهایی نیز به فرهنگ غربی دارد و نگاه صرفاً مادی آن را به نقد می‌کشد اما صریحاً اعلام می‌کند که هیچ‌گونه مخاصمتی با غرب ندارد. "ما درصدد موضع‌گیری ضد غرب یا غیر آن نیستیم. همچنین نمی‌خواهیم حقیقت یا پنداری را بر دیگران تحمیل کنیم. همه این‌ها از این روست که مأموریت جانشینی خداوند در زمین و گواه بودن بر مردم، که از مفاهیم پایه فرهنگ اسلامی است، نه به ما اجازه می‌دهد که ضد آفریده‌ای از آفریده‌های خداوند موضع گیری جهت دار کنیم و نه در زمین برتری طلبی کنیم و نه درگیری‌های تمدنی میان آدمیان را عمق ببخشیم تا خود بر آنان چیره شویم". (ص 85) وی سپس مرام مسلمانی را این‌گونه ترسیم می‌کند که: "باید این گواهی و این حضورِ ما در میان آدمیان مبتنی بر این اصل باشد که آنان (غیر مسلمانان) همگی از نوع بشرند و باید همه‌شان را نجات بخشید. باید راه رأفت با آنان را بپیماییم و با ایشان مهربان باشیم."

جهانی‌گرایی که علوانی بر مبنای اسلامی در صدد تحقق آن است، این‌گونه در ایده‌های او ترسیم شده است که: "جهانی‌گراییِ ما نه جهانی‌گرایی تعصّب است و نه دعوتی که از ویژگی جغرافیای انسانی برآمده باشد تا با جهانی‌گرایی غربی همانندی کند، بلکه جهانی‌گرایی "رحمت" است، هم برای ما و هم برای غربیان و بلکه برای همه جهان، به یک اندازه."

علوانی سپس جهانی‌گرایی اسلامی را اینگونه صورت‌بندی می‌کند که:

اول: جهانی‌گرایی مد نظر ما را خداوندی دانای آگاه بر پایه علم خویش فراهم آورده تا همه جهان را فراگیرد. این از آن روست که جهان برای خروج از بحران‌های سیاسی، اقتصادی، فکری و محیطی به آن نیازمند است.

دوم: شایسته است امت ما جهانیان را با گفتمان جهانی اسلامی مخاطب قرار دهند و آن را به تمدن معاصر، با شاخه‌های غربی و غیر غربی‌اش، عرضه کنند. در دیدگاه ما، "جهانی‌گرایی اسلامی" به تنهایی می‌تواند اضطراب غرب را از بین ببرد و مسیر آن را تعدیل کند. رهایی امت اسلامی نیز در گرو پذیرش این جهانی‌گرایی است.

سوم: این جهانی‌گرایی حتماً رخ خواهد داد. مسلمانان آن را برپا خواهند کرد و دیگران هم، هر چند در گذشته اهمال کرده باشند، در این برپایی سهیم می‌شوند.

وی در این راه، مسئولیت‌هایی را نیز برای دانشمندان اسلامی در نظر دارد و اینگونه آن‌ها را خطاب قرار می‌دهد که: آنان باید توانمندیهای شگرف اسلام را در زمینه "جهانی‌گرایی" به غربیان و جهانیان عرضه کنند. ارزش‌های والای اسلام، مقاصد شارع مقدس، و نیز نگرش کلان اسلامی به جهان و انسان و زندگی همگی عهده دار عرضه روشی منظم و الگویی معرفتی است".

در نظر علوانی، کاری که باید صورت گیرد، بازخوانی فراگیر کتاب جهانی، یعنی "قرآن مجید" است. همچنین باید نحوه همزیستی پیامبر اکرم(ص) با این کتاب عظیم و شیوه آن حضرت در پیوند دادن ارزش‌های این کتاب به واقعیت‌های روزگار خود را مطالعه کرد تا این همزیستی نمایان در سنت نبوی تبدیل شود به نوعی روشمندی در پیوند دادن ارزش‌های قرآن کریم با واقعیت و محیط روزگار پیامبر اکرم. پس از آن باید به سراغ مطالعه تفاوت‌هایی رفت که میان عصر نخست و اعصار پس از آن وجود دارد و نیز تغییراتی بنیادینی که در این میان به وقوع پیوست. همچنین آنچه از دگرگونی‌های کیفی برای یافتن شیوه‌های پژوهشی بر آن عارض می‌شود و همچنین بررسی روش آن در خصوص واقعیتی که کیفیتش پیوسته در حال تغییر است مورد بررسی قرار گیرد تا بتوانیم جهانی‌گرایی اسلامی‌مان را برای در بر گیری گونه‌های فرهنگی و تمدنی متعدد و نجات جهان از رویکردهای طرد دیگری توانمند سازیم. (ص 102)

علوانی در این کتاب، از فرهنگ "گفت‌وگو" نیز سخن به میان آورده و در راه جهانی‌گرایی آن را مؤثر دانسته و این‌گونه عنوان می‌کند که: "مسلمانان به قواعد و آداب گفت‌وگو نیز پایبندند و هر یک از آنان نتیجه را می‌پذیرند، چه به نفع خود باشد و چه به سود طرف مقابل." وی بر این باور است که مسلمانان به جای دعوت به گفت‌وگویی اسلامی-غربی، نخست به دنبال گفت‌وگویی اسلامی- اسلامی باشند و در این گفت‌وگوها هدف خود از گفت‌وگو را روشن سازند و امکان‌پذیری تحقق این هدف را بسنجند… تا هنگامی که مسلمانان مسائل میان خود را حل و فصل نکرده و ساختارهایی برای تفاهم پیدا نکرده باشند، که آنان را به یکپارچگی در موضع‌گیری برساند، نه می‌توانند با غرب اروپایی به شکلی مفید گفت‌وگو کنند و نه با غرب امریکایی." (صص 140-139)

علوانی در این کتاب کوشیده است تا تمامی جوانب جهانی‌گرایی اسلام را بر مبنای قرآن، به بحث بگذارد و معایب نسخه‌های پیشین اسلامی و همچنین نواقص دیدگاه‌های غربی را نشان دهد. کتاب خصوصی‌گرایی و جهانی‌گرایی را می‌توان یکی از تلاش‌های نظام‌مند در راستای تحقق و تبلیغ اسلام در جهان کنونی دانست. این کتاب در 295 صفحه به چاپ رسیده است.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.