نگاه “بازی تاج و تخت” و “ارباب حلقه‌ها” به مسئله شر

برایان ویناند

زمینه حماسی سریال هشت فصلی بازی تاج و تخت که چندی پیش به پایان رسید سبب شده آن را با اثر جی. آر. تالکین یعنی ارباب حلقه‌ها مقایسه نمایند. باوجود چنین شباهتی، سبک داستان‌سرایی تالکین و جورج مارتین(نویسنده بازی تاج و تخت) متفاوت بوده و به طور عمده این تفاوت را می‌توان در به تصویر کشیدن مسئله شر نیز مشاهده نمود.

شر در "ارباب حلقه‌ها"
راس دوتات (نویسنده) گفته است اگرچه شخصیت‌های شریر بازی تاج و تخت نسبت به شخصی همچون سائورون در ارباب حلقه‌ها جذاب‌ترند کار تالکین برای نمایش فساد و فریب موثرتر بوده است. تالکین برای ساده‌سازی شخصیت‌های شریر در اثرش مورد نقد قرار گرفته است، از جمله اینکه هیچ تعلیق و ابهامی بر سر وجود بدی و خوبی در سرزمین میانه وجود ندارد. ما هرگز دقیقاً نمی‌فهمیم چرا سائورون یک موجود شر است و چرا او جایگاه دشمن اصلی را به خود اختصاص داده است. برخی انتقاد کرده‌اند که تالکین علاقه‌مند به پرداختن درباره ذهنیت، وجدان و ابعاد درونی شخصیت‌های اصلی شریرش نبوده است.

بردلی بیرزر در اثر شگفت‌انگیزش(اسطوره مقدس) معتقد است تالکین از واکاوی در اعماق شخصیت‌های شریر خودداری کرده است؛ چرا که واقعیت و پیش‌پاافتادگی شر نیاز به داستان سرایی [بیشتری] ندارد. تالکین به‌جای پرداختن به رفتارهای مشخص سائورون، شر را همچون نیرویی به تصویر کشیده که همه جا حضور دارد و یاران حلقه را از همه سو در محاصره قرار داده است.

نگاه تالکین به شر به‌عنوان نیرویی همه جا حاضر بازتابی از نگاه مسیحیت به فراگیری گناه و همچنین نبرد مستمر با گناه براساس تجربیات مسیحی است.

شر در "بازی تاج و تخت"
در مورد مارتین منصفانه آن است که بگوییم به سختی می‌توان او را بابت پرداختن سرسری به شخصیت شر در انسان متهم نمود. مارتین خطوط خوب و بد را مبهم ترسیم کرده است تا نشان بدهد شر در هر بعُدی از تعارضات انسانی رخ می‌دهد. اگرچه به‌نظر می‌رسد برخی از شخصیت‌های آثار مارتین به‌صورت غیر طبیعی تمایل به کارهای شر دارند.

در بهترین موقعیت‌ها، شخصیت‌های خلق شده توسط مارتین فاقد خوبی ذاتی هستند. مارتین به‌رغم اینکه [در متون مذهبی] تأکید شده است در قلب انسان‌ها قانونی ذاتی حک شده است، جهانی را به تصویر می‌کشد که قدرت سیاسی در آن خیر اصلی به حساب می‌آید و رقابت‌ها در آن برخاسته از رقابت‌های سیاسی، شرافت خانوادگی و بقاست. شخصیت‌های اصلی همچون جان اسنو و تیریون لنیستر اگرچه می‌توانند بر شرایط دشوار فائق آیند همچنان با اتکا به قدرت شخصی خود در جهت اهداف دنیوی هستند. از این منظر، تالکین را می‌توان همچنان شخصیتی یگانه بابت نشان دادن ایثارگری جهت رسیدن به اهداف والاتر دانست.

البته باید گفت که مارتین مسیحی نیست و فقط از عناصر تاریخ قرون میانه به صورت واقع‌گرایانه استفاده نموده است. یکی از اهداف مورد ادعایش به تصویر کشیدن خشونت جنگ است و شاید که رمان‌هایش به خوبی این کار را انجام می‌دهند. با وجود این باید گفت که کتاب‌های مارتین حالت رمانتیکی به همین خشونت بخشیده‌اند. شخصیت‌های مارتین از خشونت و شجاعت لذت می‌برند اما در عین حال هیچ حسی مبتنی بر خوبی ذاتی ندارند و این امر اشاره بدان دارد که شر باید شر باشد. این شخصیت‌ها فاقد تجربه انسانی کامل هستند. از این رو، مسیحیان وقتی خودشان را در جای این شخصیت‌ها می‌گذارند محتاط باشند، چرا که آنها در پی غلبه بر شرارت دیگرانند در حالی که به وجود شرارت‌های موجود در خودشان نابینا هستند.

هر چند مابین ارباب حلقه‌ها و بازی تاج و تخت در به تصویر کشیدن شر شباهت‌هایی وجود دارد تفاوت‌ها نیز گویا هستند. نگاه بازی تاج و تخت به موضوع گناه برای تجربه ما امری غریب است و همچنین شاهد ارجاعی به خوبی ذاتی [در انسان] نیستیم. در مقابل آن، ارباب حلقه‌ها شر را در ارتباط با چالش فریب و اغوا قرار داده و به ما می‌گوید که واقعیت وجود گناه را بپذیریم.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.