فروکاهش عقلانیت ونقدنقل پرستی
نقد نقلپرستی یا چگونه نقلگرایی باعث میشود انسان آنچنان که باید و شاید نتواند از عقلِ خویش بهره ببرد؟
در نقد نقلپرستی از دلایل متنوعی میتوان سود جست:
اولاً
نقلپرستی مبتنی بر نوعی فروکاهش در باب عقلانیت است. محدود کردن منابع اولیهی معرفت که عقل استدلالگر مواد خام استدلالهای خود را از آنها تهیه میکند به نقلیات و مسموعات خلاف عقلانیت است. میدانیم که منابع اولیهی معرفت ظنّی و خطاپذیرند. وقتی که به هر دلیل یا علتی آدمیان در موقعیتی قرار میگیرند که ناگزیرند به دلایل ظنّی تکیه کنند، در این صورت «نوع» آن دلیل ظنّی، یعنی شهودی بودن یا حسّی بودن یا فراحسّی بودن یا نقلی بودنِ آن، از منظر معرفتشناسانه مهم نیست، زیرا این ویژگی هیچ نقشی در تقرّب به حقیقت و کاهش احتمال خطابازی نمیکند. چیزی که در این مقام اهمیت دارد درجهی وثاقت آن دلیل یا درجهی ظنّی است که آن دلیل در ذهن ناظرِ آرمانی در قلمرو معرفتشناسی تولید میکند.
روشن است که صرفِ نقلی بودن یا شهودی بودن یا حسّی بودن یا فراحسّی بودنِ یک دلیل تأثیری در افزایش و کاهش میزان وثاقت یا درجهی ظن مورد بحث ندارد، و نیز روشن است که در خارج از قلمرو دین عُرفِ عُقلا / عُرف ناظران آرمانی برای همهی منابع اولیهی یادشده وثاقت و اعتباری در نگاه نخستین قائلاند، یعنی نظراً و عملاً بر این منابع تکیه میکنند تا وقتی که دلیل قویتری بیابند که نشان دهد در یک مورد خاص یک منبع اولیهی خاص خطا کرده است و در آن مورد خاص نباید بر آن تکیه کرد. به عنوان مثال، عرف خردمندان عالم بر دادههایی که از طریق چشم خود دریافت میکنند اعتماد میکنند مگر در مورد سراب یا خطاهای بصری مشابه. بنابراین، شیوهی خردمندان در خارج از قملرو دین جمع و تفریق ظنون/ دلایل ظنی است. در این صورت میتوان پرسید که چرا در قلمرو دین نباید و نمیتوان از چنین شیوهی خردمندانهای پیروی کرد؟ و چرا باید در این قلمرو نقل پرست شد و ورودی عقل استدلالگر را به نقلیات و مسموعات منحصر کرد؟
به تعبیر دیگر، تبعیض معرفتشناسانه بین دلایل نقلی با دلایل شهودی، حسّی و فراحسّی قابل دفاع نیست. اگر این دلایل درجهی مشابهی از ظن را در ذهن ناظر آرمانی در قلمرو معرفتشناسی تولید میکنند، در این صورت از ارزش و اعتبار معرفتشناسانهی یکسانی برخوردار خواهند بود، یعنی از منظر معرفتشناسانه هیچ یک بر دیگری مزیّت و برتری نخواهد داشت، و ترجیح یکی از آنها بر دیگری موردی از «ترجیح بلامُرَجِّح» خواهد بود. اما اگر تفاوت درجهی ظن تولید شده در ذهن ناظر آرمانی معنادار و قابل اعتنا باشد، در این صورت، ما موظفیم دلیل قویتر را مقدم بداریم. در این حالت تقدیم دلیلی که ظنّ ضعیفتری در ذهن ناظر آرمانی تولید میکند بر دلیلی که ظن قویتر در ذهن او تولید میکند موردی از «ترجیح مرجوح بر راجح» است.
ثانیاً
نقل / گواهی دیگران در عرض سایر منابع معرفت قرار ندارد، بلکه در طول آنها قرار دارد، هم بدینمعنا که سلسلهی ناقلان و گواهیدهندگان سرانجام باید به فرد یا گروهی ختم شود که حادثه یا حقیقت یا سخنی را از طریق سایر منابع معرفت، مانند چشم و گوش و کشف و شهود، کشف کرده است/اند و سپس معرفت حاصل از آن منبع را از طریق گواهی در اختیار دیگران قرار داده است/اند و هم بدین معنا که کسی که به نقل به عنوان یکی از منابع معرفت تکیه میکند ناگزیر است سخن ناقل را بشنود یا بخواند، یعنی ادراکات نقلی از رهگذر تجربهی حسی به ما منتقل میشود.
بنابراین، حتی اگر سرچشمهی دانش از راه گواهی / دانش نقلی در مقایسه با سایر منابع معرفت از اعتبار و وثاقت ویژهای برخوردار باشد، به خاطر این که آن معرفت ابتدا از طریق چشم و / یا گوش و / یا شهود و حافظهی ناقل به ذهن او منتقل شده و سپس از طریق چشم یا گوش خود ما به ذهن ما منتقل شده است، ما ناگزیریم وثاقت و اعتبار چشم و/ یا گوش و/یا شهود و حافظهی ناقل و نیز اعتبار چشم و گوش خود را به عوان منابع اولیهی معرفت مفروض بگیریم، تا بتوانیم بر گواهی آنان اعتماد کنیم.
بنابراین، معرفت نقلی خالص یا دانش از راه گواهی خالص وجود ندارد. حداقل این است که خود ما آن گواهی را از زبان شاهد ماجرا شنیدهایم یا در مکتوبی که نگارش اوست خواندهایم، که در این حالت چشم و / یا گوش و حافظهی خود ما در حصول دانش از راه گواهی دخالت دارد. معنای این سخن این است که وثاقت/ اعتبار دانش از راه گواهی در گرو وثاقت/اعتبار سایر منابع اولیهی معرفت است. در این صورت میتوان پرسید که اگر سایر منابع اولیهی معرفت وقتی که در حصول دانش از راه گواهی / دانش نقلی دخالت دارند، موثق و قابل اعتنا هستند و ما ناگزیریم حجیّت و اعتبار آنها را مفروض بگیریم تا بتوانیم به دانش از راه گواهی برسیم، چرا آن منابع دیگر معرفت در مواردی که منبع مستقل معرفت هستند وثاقت و اعتبار در نگاه نخستین خود را از دست میدهند؟
به باور نگارنده نقل/گوش/گواهی یکی از منابع «ظنّی» معرفت است که علیالاصول هیچ مزیّتی بر سایر منابع اولیهی معرفت ندارد. عقلانیت از ما میخواهد که بین منابع ظنّی معرفت هیچ تبعیضی قائل نشویم مگر براساس قوّت ظنّ و درجهی احتمال تقرّب به حقیقت. البته این مهم است که ظنّمورد بحث از چه منبعی سرچشمه گرفته است، اما خصوصیت منبع ظنّ صرفاً از این حیث اهمیت دارد که نشان میدهد آن منبع موثق و قابل اعتماد هست یا نه.
به تعبیر دقیقتر، خصوصیات و ویژگیهای منابع ظنّی معرفت به دو دستهی زیر قابل تقسیماند: ویژگیهایی که از منظر معرفتشناسانه «مربوط»اند/ در تقرب به حقیقت مدخلیت دارند و ویژگیهایی که از این منظر «نامربوط»اند/ در تقرب به حقیقت مدخلیّت ندارند. «نقلی بودن»، «حسّی بودن»، «فراحسّی بودن» و «شهودی بودن» از ویژگیهایی هستند که از این منظر نامربوط»اند، زیرا هیچ نقشی در تقرب به حقیقت یا دوری از آن بازی نمیکنند. برخلاف دروغگو بودن راوی یا ضعف چشم و گوش او یا نبود نور کافی یا اموری از این دست که از ویژگیهای «مربوط»اند، و موجب میشوند اعتبار و وثاقت یک منبع خاص معرفت زیر سؤال برود.
البته هر یک از منابع ظنّی معرفت صرفاً تحت شرایط خاصی آن هم در نگاه نخستین موثق و معتبر قلمداد میشود و میتوان به آن اعتماد کرد. اما نقلپرستی دیدگاهی است که سایر منابع اولیه و ظنی معرفت را به کلی فاقد اعتبار اعلام میکند. این دیدگاه مبتنی بر نوعی «تبعیض معرفتشناسانه» است که عقلاً قابل دفاع نیست.
(مجله آسمان، شماره 51)
نقد نقلپرستی یا چگونه نقلگرایی باعث میشود انسان آنچنان که باید و شاید نتواند از عقلِ خویش بهره ببرد؟
ابوالقاسم فنائی