باید منتظر سوریهای دیگر بود
سیدهادی خسروشاهی سفیر سابق ایران در واتیکان و رئیس سابق دفتر نمایندگی ایران در قاهره در پاسخ به پرسشهای آسمان تأکید میکند که با کودتای دموکراتیک! نمیتوان «فرآیند انقلاب»! را تکمیل کرد. او در عین حال پیشبینی میکند اگر اخوان المسلمین نتواند مرسی را به مقام ریاست جمهوری بازگرداند بیتردید به نبرد خود ادامه خواهد داد. امید آنکه این نبرد مسالمتآمیز، تبدیل به «نبرد مسلحانه» نگردد و گرنه باید منتظر سوریهای دیگر بود.
اعضای جبهه نجات ملی مصر، اخوان المسلمین را به دلیل اتحاد با سلفیون به سلفیگری متهم میکنند، به نظر شما آیا میتوان بین افکار و اندیشههای اخوان با سلفیگری ارتباط برقرار کرد؟
سلفیگری یا بازگشت به روش «سلف صالح»، خاص سلفیهای مصطلح نیست، بلکه بازگشت به خویشتن، هدف نهائی همه مسلمانان آرمانخواه بوده و هست، ولی مفهوم اصلی بازگشت به روش سلف صالح، در واقع احیاء ارزشهای انسانی و معنوی منتفی شده در بین مسلمانان است نه به معنی دشمنی، خشونت و سرکوب، قتل و غارت که متأسفانه در دنیای امروز با توجه به عملکرد اغلب مدعیان سلفیگری ـ از وهابیون آل سعود تا طالبان و القاعده و سلفیهای معتدل! مصری و.. ـ همین معنی را به اذهان عموم متبادر میسازد و موجب نفرت انسانهای فهمیده و آگاه میگردد.
شهید حسن البنا مرشد و مؤسس اخوان المسلمین در آغاز دعوت خود میگوید: ما مسلمانانی مؤمن سلفی صوفی و… است و در واقع میخواهد بگوید که اخوان به ارزشهای والای اسلامی معتقد هستیم و این ارزشها بی تردید با قتل و غارت و تکفیر و طرد مسلمانان دیگر نمیتواند سازگار باشد. پس حرکت اخوان المسلمین در اصل یک حرکت اسلامی هوادار بازگشت به روش سلفی صالح است و این، البته همانطور که اشاره شد، با عملکرد سلفیهای عصر ما، در تضاد کامل و آشکار قرار دارد.
اخوان المسلمین مصر، با سلفیها «اتحاد» نکردهاند و در موارد بیشماری با آنها همفکر و هم ساز نیستند بلکه در مورد ایجاد یک نظام اسلامی و برقرار عدل و قسط در جامعه، و جمع کردن و وحدت بخشیدن به آراء مسلمانان، با آنها در مواردی «ائتلاف سیاسی» کردند که محصول آن در انتخابات آزاد اخیر مصر، پیروزی اسلامی گرایان در قبال بیش از سی سازمان و حزب سیاسی سکولار و ملی گرا و قومی بود. «اتحاد» با «ائتلاف» مقطعی، تفاوت ماهوی دارد.
اخوان المسلمین را باید یک جریان محافظه کار اسلامی دانست یا یک جریان متشکل از دموکراتهای مسلمان؟
اخوان المسلمین، از آغاز تاکنون، در کلیت خود یک جریان محافظه کار و در عین حال اصلاح طلب بوده و قطبها و طیفهای گونه گون جامعه خود را در درون جای داده است که شامل مسلمانهای دمکرات و لیبرال نیز میشود. یعنی درواقع اخوان المسلمین خواستار «جذب» و نه «طرد» همۀ قشرهای جامعه در سایه حزب و سازمان خود میباشد ولی در سانترالیزم سازمانی، بسیار سختگیر است و خروج هیچ یک از اعضاء سازمان را، پس از ادای مراسم «بیعت با مرشد» برنمیتابد. یعنی عضو سازمان، باید تابع تصمیم مرکزیت و مرشد سازمان باشد. و این فرد لزومی ندارد که یک عضو ساده باشد، بلکه از اعضاء مکتب ارشاد ـ مرکزیت سازمان ـ هم اگر عضوی از هدف و برنامه حزب تخلف کند، او نیز «اخراج» میشود که آخرین نمونه آن، اخراج برادر و دوست عزیز و قدیمی من، دکتر عبدالمنعم ابوالفتوح، عضو ارشد مکتب ارشاد بود که به علت اعلام ضرورت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری مصر، در زمانی که سازمان عدم شرکت خود را اعلام داشته بود، محکوم به اخراج شد. ولی خود حزب پس از زمانی کوتاه در انتخابات شرکت کرد که محصول آن، پیروزی آقای محمد مرسی بود!
البته این روش سانترالیستی در احزاب توتالیتر، یک روش عام است ولی از نظر روش و منش اسلام آزاد، مورد قبول نیست چون با آزادی اندیشه و بیان همراه نیست.
به نظر میرسد سلفیگری در مصر دارای انشعابات و فرقههای متعددی باشد برخی از اعضای سلفیها قبلا اخوانی بودهاند و به دلیل خط مشی محافظه کارانه اخوان در دوران مبارک از این حزب جدا شدهاند، در عین حال برخی دیگر از سلفیون مثل جریان سلفی النور ارتباطات سازمان دهی شدهای با بنیادگرایی وهابی در عربستان دارند، نظر شما در این زمینه چیست؟
اصولاً سلفیه در مصر و یا کشورهای دیگر، دارای فرقههای متعددی هستند و مصر نیز از این تفرقهها سهم خود را دارد. اعضاء قلیلی که در گذشتههای دور و نزدیک از اخوان جدا شدهاند، نخست به دلیل سلفیگری نبوده است، بلکه اقتضای تغییر روش سیاسی افراد بوده که از سازمان جدا شدهاند مانند «ایمن الظواهری» که به علت عدم رضایت از ادامه روش مبارزه سیاسی و تصور ضرورت «مبارزه مسلحانه» برای ایجاد یک نظام اسلامی، از سازمان جوانان اخوان استعفا داد و همۀ افکار خود را در این رابطه، در کتاب «حقیقت تلخ» بیان داشته است. و البته افراد دیگری نیز در دوران سادات و سپس مبارک، به همین دلیل، از سازمان جدا شدهاند ولی هیچوقت این جداییها را نمیتوان انشعاب نامید و اخوان المسلمین، شاید تنها حزب و سازمان سیاسی اسلامی است که تاکنون ـ و در طول هشتاد و پنج سال ـ دچار انشعاب به مفهوم خاص آن نشده است ولی جدائیها و کناره گیریهای فردی همیشه وجود داشته است.
سلفیهای کنونی مصر، که در تشکیلات «انصار السنه المحمدیه» در دوران مبارک به فعالیت تبلیغی و امور خیریه با تمویل سعودی مشغول بودند، با آغاز قیام جوانان «حرمت قیام» بر ضد «ولی امر»! را اعلام کرده و خواستار پایان قیام و تظاهرات شدند. اما وقتی که مبارزه اوج گرفت و پیروزی بر رژیم مبارک نزدیک شد، ناگهان به میدان آمدند و همه چیزهائی که قبلاً «حرام»! بود، «مجاز» شد و دوستان خود هم حزب تشکیل دادند و هم در انتخابات شرکت کردند که هر دو امر قبلاً حرام اعلام شده بود!
حزب النور محصول این تفکر و بخش سیاسی انصار السنه المحمدیه است. و با گذشت زمان، در مسئله تقسیم غنائم و هدایای وهابیون سعودی، که اختلاف بین رهبری حزب به وجود آمده بود، اوج گرفت و حزب الوطن! با همان اهداف سلفیگری اعلام موجودیت نمود و از حزب النور منشعب شد. و در حوادث اخیر هم رهبری حزب النور با کودتاچیان همراه شد، اما حزب الوطن، به عنوان اپوزیسیون باقی ماند به فعالیت خود ادامه داد.
و البته پس از کشتار وحشیانه مردم، پس از نماز جماعت صبحگاهی در کنار دارالحرس الجمهوری، حزب النور هم از همکاری با طرح نو! ژنرالها به مخالفت برخواست و کناره گیری خود را از همکاری با آن باند کودتاچی، اعلام کرد.
ارتباطات سازمان یافته انصار السنه و حزب النور با وهابیون آل سعود، از زمان حکومت مبارک، بر عموم مردم مصر روشن بود ولی چون آنها، در آن دوران فقط به امور خیریه و فرهنگی مشغول بودند، مورد خشم و غضب ژنرال مبارک نبودند.
برخی نخبگان سیاسی در ایران اخوان المسلمین را به فرقهگرایی و برهم زدن وحدت اسلامی متهم میکنند این برداشت تا چه حد با تفکرات اخوانی هماهنگی دارد؟
اعضاء اصیل اخوان المسلمین، چه در مصر و چه در کشورهای دیگر، به پیروی از رهنمودهای مرشد نخستین خود شهید حسن البنا، که همراه شیخ محمد تقی قمی، عالم شیعی ایرانی، از مؤسسین اصلی دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در قاهره بود، خواستار اتحاد مسلمین و تقریب و وحدت اسلامی بودهاند و هستند و فرقه گرائی جاهلی در اندیشه اخوان واقعی بطور مطلق وجود ندارد و آثار و نوشتههای رهبری آنان، همگی شاهد این نکته است که آنها خواستار وحدت اسلامی، دوری از تعصب جاهلی مذهبی ـ طایفهای هستند.
البته اگر، در عصر ما، بعضی از منتسبین اخوان، به فرقه گرائی و یا حتی تکفیر صاحبان دیگر مذاهب اسلامی روی آوردهاند، آنها را نباید از «اخوان المسلمین» اصیل به حساب آورد.
برخی به دلیل کشتار شیعیان مصر در زمان ریاست جمهوری مرسی، اخوان را به شیعه ستیزی متهم میکنند، آیا اخوان یک جریان شیعه ستیز محسوب میشود؟
کشتار عدهای از شیعیان مصری و در رأس آنها شهید شیخ حسن شحاته، از علمای الازهر و رهبر بخشی از شیعیان مصر، ناشی از اندیشه و تفکر شیعه ستیزانه اخوان المسلمین اصیل نیست. چون جریان اخوان، همانطور که اشاره شد، از آغاز و تاکنون خواستار وحدت اسلامی و احترام به مذاهب و تقریب بین مذاهب اسلامی بودهاند و آنچه که در زمان حکومت آقای محمد مرسی رخ داد، یک واقعه تأسف باری بود که اکثر نهادها و محافل و شخصیتهای مذهبی مصر، و در طلیعه آنها شیخ الازهر و خود آقای محمد مرسی و مفتی مصر و شیوخ دیگر، آن را تقبیح و محکوم کردند.
این فاجعه بی تردید بخشی از طرح توطئهای بود که توسط عمّال امپریالیسم و صهیونیسم برای ایجاد جدائی بین مسلمانان شیعه و سنی آن را انجام دادند. همان هایی که در عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان و غیره، همه روزه به فجایعی مانند آن دست میزنند.
اخوان درکل نه تنها شیعه ستیز نیست، بلکه هوادار سرسخت همبستگی بین مسلمانان و مذاهب اسلامی است و آثار منتشر شده رهبری آن همگی شاهد صدقی بر مدعا است.
اگر اخوان یک جریان شیعه ستیز و فتنه گرا باشد چرا بسیاری از آثار این گروه فکری و سیاسی در ایران چه قبل از پیروزی انقلاب و چه پس از پیروزی آن به فارسی ترجمه شد و در اختیار انقلابیون ایران قرار گرفت.
محتوای همین آثار ترجمه شده به فارسی، نشان میدهد که اخوان یک جریان شیعه ستیز و فتنه گرا نیست و ترجمه این آثار توسط شخصیتهای فرهیخته و علمای حوزههای علمیه قم و مشهد و تهران، برای پر کردن خلاء فکری موجود در میان نسل جوان دوران شاه بود و با توجه به انتخاب موضوعات ترجمه شده، باید آن را گامی در راه تحکیم مبانی فکری اسلامی در میان جوانان ایرانی ـ و فارسی زبان ـ تلقی کرد. برادر شهید ما برهان الدین ربانی تحصیل کرده الازهر و رهبر جهادی جماعت اسلامی افغانستان، با گرایش اخوانی، به اینجانب گفت که ترجمههای شما از آثار سید قطب، راه گشای جوانان، در جهاد علیه اشغالگران روس بود و افزود کتاب «ما چه میگوئیم» سید قطب که شما ترجمه کردهاید در افغانستان تجدید چاپ شد و به عنوان «مانیفست جمعیت» در بین جوانان دست به دست میگشت و در میدان جهاد و سنگرهای نبرد، همواره در دست جوانان مجاهد افغانی بود.
این کتاب در بین جوانان ایرانی و تاجیک و… نیز نقش سازندهای در آگاهی بخشی و آموزش تعلیمات اسلامی داشت که اهالی تاریخ معاصر از چگونگی آن اطلاع دارند.
به نظر شما پس از کودتای نظامیان در مصر سرنوشت اخوان المسلمین به کجا ختم میشود؟ آیا شاهد رادیکالیزه شدن اخوان و احیاناً سوریزه شدن مصر خواهیم بود؟
اوضاع کنونی مصر، بسیار پیچیده و استثنائی است و حوادث بوجود آمده نشان از توطئهای دارد که امپریالیسم و صهیونیسم آن را طراحی کردهاند و عوامل داخلی آنها، آن را به اجرا درآوردهاند. کودتای نظامی ژنرالهای مبارک در مصر، طلیعه کشتار و اختلاف و جدائی و تفرقه در مصر ـ و در منطقه ـ خواهد بود، چرا که اخوان المسلمین با هشتاد و پنج سال سابقه کار تشکیلاتی، با کودتا از صحنه حذف نخواهد شد و اگر نتواند مرسی را به مقام ریاست جمهوری بازگرداند ـ که بسیار بعید است ـ بی تردید به نبرد خود ادامه خواهد داد. امید آنکه این نبرد مسالمت آمیز، تبدیل به «نبرد مسلحانه» ـ مورد نظر دشمنان ـ نگردد وگرنه باید منتظر سوریهای دیگر بود!
برخی کارشناسان تأکید میکنند اگر همین امروز انتخابات ریاست جمهوری در مصر تکرار شود دوباره اخوان المسلمین قدرت را به دست خواهد گرفت، به نظر میزان نفوذ اخوان در میان طبقات و لایههای اجتماعی چگونه است؟
هیچ تردیدی نباید داشت که اگر انتخابات آزاد دیگری در مصر انجام شود، اخوان المسلمین پیروز میدان خواهند بود و این بار با اکثریتی چشم گیر، چون حوادث اخیر و قتل عام مردم مسلمان نمازگزار توسط ایادی رژیم مبارک و ژنرالهای باقیمانده از آن دوران و آتش زدن مراکز حزب و محافل فرهنگی و مذهبی و مصادره اموال رهبران و بازداشت عدهای از آنان و اعمال مشابه دیگر، در بین مردم مصر، این حس را ایجاد کرده که اخوان المسلمین «مظلوم» واقع شدهاند و به رغم مشروعیت نظام، کودتاچیان آراء مردم را نادیده گرفته و رئیس جمهوری قانونی را برکنار و زندانی کردهاند.
تظاهرات میلیونی مردم مصر در میدان مسجد رابعه العدویه و میدان النهضه و.. در قاهره و شهرهای بزرگ دیگر موقعیت اجتماعی اخوان در میان تودههای مردم را نشان میدهد. و البته این به آن معنی نیست که حکومت یک ساله آقای محمد مرسی خالی از خلل و اشتباهات و خطاهای بسیار نبوده است. شکست حکومت در برآورده ساختن خواستهای مردم و ایجاد روابط حسنه با اسرائیل و محافل ارتجاعی عرب ـ مانند سعودی و قطر ـ و بستن سفارت سوریه، بجای سفارت اسرائیل، و هجمه به نظام ایران و مقاومت لبنان به خاطر همکاری با نظام سوریه، و دهها مورد دیگر، نشان دهنده ضعف مدیریت و شکست عملی برنامههای آقای محمد مرسی ـ و اخوان ـ بود.. اما با کودتای دمکراتیک! نمیتوان «فرایند انقلاب»! را تکمیل کرد. یک انتخابات آزاد، راه و روش خود را دارد. اما امپریالیسم و ایادی داخلی آن، این نوع حکومتها را برنمیتابند. و نمونه دیگر آن، سرکوب کامل حرکت جبهه نجات اسلامی الجزائر، پس از پیروزی کامل در انتخابات، توسط ژنرالهای فرانکوفیل بود که لابد همه از داستان آن آگاهی دارند..
و بهرحال این کودتا و آثار و تبعات آن، سرانجام به نفع ژنرالها و اربابان آنها نخواهد بود و نفرت و انزجار مردم مصر، بر ضد هر دو، مضاعف خواهد شد.
عربستان سعودی، امارات و سوریه بلافاصله پس از برکناری مرسی این اتفاق را شادباش گفتند و به اخوان المسلمین و اسلام سیاسی حمله کردند به نظر شما کنار قرار گرفتن این سه کشور در بحث محکومیت اخوان را چگونه میتوان تفسیر کرد؟
متأسفانه آقای مرسی، نخستین سفر خارجی خود را با زیارت! شاه سعودی در ریاض آغاز کرد و پس از بیعت عملی با آن، سراغ دیگران رفت. اما در سفر چهار ساعته به ایران، علاوه بر سخنرانی غیر مربوط در کنفرانس سران غیر متعهدها، برای ارضاء سعودیها و سلفیها و ارتجاع عرب و امریکا و اسرائیل، حتی به دیدار مقام رهبری ایران نرفت و این بیتردید نشان بارزی از نپختگی سیاسی وی بود.
اما در عمل دیده شد که نخستین کشوری که سقوط محمد مرسی را به ژنرالها تبریک گفت، شاه سعودی بود! و بقیه اذناب آن، شیوخ خلیج فارس، به تبع ریاض از سقوط نظام بظاهر اسلام گرای مصر، خوشحال شدند، زیرا آنها نظام متزلزل خود را از سوی هواداران اخوان، در خطر میدیدند و با این اقدام خواستند که رضایت خود را ابراز دارند و هشدار دهند که در بلاد خود اجازه تغییر و تحول اسلام گرایانه نخواهند داد! البته حملهی بشار اسد و شیخ امارات! به «اسلام سیاسی» بی تردید ناشی از عدم درک صحیح از مفهوم اسلام سیاسی است. آنها تصور کردهاند که اقدامات ضد بشری سلفیها ناشی از اندیشه اسلام سیاسی است و یا عدم قدرت بر مدیریت کشور در مصر، توسط آقای محمد مرسی نتیجه طرح اسلام سیاسی برای اداره امور است، در حالیکه واقعیت چنین نیست، بلکه ناشی از دور شدن سلفیها و اشخاصی مثل آقای مرسی و آقای اردوغان از حقیقت اسلام سیاسی و آلوده شدن آنها با سیاستهای وابستگی به غرب صلیبی و ارتجاع عرب است و عامل اصلی این شکست ها، دور شدن از مفاهیم اسلام راستین است. در واقع حوادثی که در بعضی بلاد، مانند مصر رخ میدهد، ربطی به اسلام سیاسی واقعی ندارد و بجا خواهد بود که در ارزیابی مسائل این نکات مورد توجه قرار گیرد.
نمونه اسلام سیاسی واقعی در مقاومت حزب الله تبلور دارد که امروزه نجات کشور سوریه به کمک آن نیاز دارد!
بیمناسبت نیست در مورد یکی از اشتباهات اساسی آقای محمد مرسی به سخنی از «محمد حسنین هیکل» اشاره کنم. حسنین هیکل میگوید: «هنگامی که محمد مرسی از نظامی تحت عنوان نظام رافضی (شیعی!) یاد میکند این یک فاجعه است» خوب بود که حداقل مرسی به سخنان اوباما که اخیراً بیان کرد توجه مینمود. اوباما میگوید: «امریکا نمیخواهد خود را در بطن نزاع و درگیری موجود بین اهل سنت و شیعیان در جهان اسلام، ببیند»! امیدواریم که اخوان نیز چنین باشند!
(مجله آسمان، شماره ۵۱)
سیدهادی خسروشاهی سفیر سابق ایران در واتیکان و رئیس سابق دفتر نمایندگی ایران در قاهره در پاسخ به پرسشهای آسمان تأکید میکند که با کودتای دموکراتیک! نمیتوان «فرآیند انقلاب»! را تکمیل کرد. او در عین حال پیشبینی میکند اگر اخوان المسلمین نتواند مرسی را به مقام ریاست جمهوری بازگرداند بیتردید به نبرد خود ادامه خواهد داد. امید آنکه این نبرد مسالمتآمیز، تبدیل به «نبرد مسلحانه» نگردد و گرنه باید منتظر سوریهای دیگر بود.پاسخ سیدهادی خسروشاهی به پرسشهایی دربارهی اوضاع مصر