تقریری از ادعای کفایت رؤیت هلال ماه نو با ابزارهای نجومی
از میان فقیهانی که در رؤیت هلال، فرقى بین چشم غیرمسلّح و چشم مسلّح نمی دانند نامورترین کسان مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی بودند. ایشان رؤیت با تلسکوپ یا عینک و دوربین شکارى و مانند آنها را در اثبات اول ماه کافی می دانستند. فرزند ایشان جناب حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد فاضل هم به راه پدر رفته اند و از مدافعان این نظریه فقهی شده اند. ایشان در نوشتار زیر این نظریه را تبیین و تقریر می کنند:
24 رمضان 1425 هجرى قمرى، استفتایى از محضر حضرت آیهاللّه العظمى فاضل لنکرانى (مدّظله العالى) در مورد استفاده از ابزارهاى نجومى(مانند دوربین، تلسکوپ و…) براى رؤیت هلال شد که معظّم له در پاسخ چنین فرمودند: «در رؤیت هلال، فرقى بین چشم غیرمسلّح و چشم مسلّح نمىکند و از این جهت، رؤیت با تلسکوپ هم کافى است؛ همانطورى که با عینک و دوربین شکارى و مانند آنها کافى است.»
این فتوا انعکاس وسیعى در میان مردم داخل و خارج از کشور، به خصوص عالمان و بزرگان داشت و شاید بتوان گفت که قبل از آن، به این صراحت در میان مراجع بزرگ بیان نشده بود.
پس از صدور این فتوا، جمعى از فضلاى محترم از اینجانب توضیحاتى پیرامون آن خواستار شدند تا این نظریه را تبیین کنم از این رو، در ذیل ابتدا محل نزاع را برای مخاطبان به قلم میآورم:
از نظر واقعى و تکوینى دو حالت مهمّ براى ماه وجود دارد:
الف) مقارنه: زمانى است که ماه در تحتالشعاع خورشید قرار مىگیرد و به هیچ وجه با چشم معمولى قابل رؤیت نیست.
ب) ولادت: زمانى است که ماه از محاق و تحتالشعاع خارج مىشود و ماه نو و جدید آغاز مىگردد؛ و در لغت و عرف از آن به هلال تعبیر مىکنند. به عبارت دیگر، اولین زمان ولادت، همان اولین زمان از هلال خواهد بود.
آنچه به عنوان ملاک در روایات وارد شده، عنوان مرکّب «رؤیه الهلال» است. در این عنوان دو کلمه «رؤیت» و «هلال» وجود دارد که لازم است هر دو عنوان توضیح داده شود. در مطالب بعد، نسبت به تعریف رؤیت و اینکه آیا داراى طریقیّت است یا موضوعیّت و آیا از نظر سبب، اطلاق دارد یا خیر، بحث خواهیم کرد. بنابراین، آنچه در این بخش مورد توجّه قرار مىگیرد، کلمه «هلال» است که به همان معناى «ماه نو و جدید» (ولادت ماه) است.
گرچه از برخى عبارات استفاده مىشود که ممکن است بین زمان ولادت و تحقّق هلال فاصله باشد و در هنگام ولادت ـ در اثر شدّت ضعف نور ـ باید مقدارى فاصله شود تا هلال تحقّق پیدا کند، امّا ظاهراً به مجرّد ولادت، هلال ماه آغاز مىشود.
تعریف هلال
هلال در لغت به معناى ماه نو است؛ هرچند برخى ماه شب دوم تا سوم و برخى تا شب هفتم را نیز هلال نامیدهاند. (1)
در لسان العرب آمده است:
«الهلال غرّه القمر حتّى یهلّه الناس فی غرّه الشهر وقیل یسمّى هلالاً للیلتین من الشهر ثمّ لا یسمّى به إلى أن یعود فى الشهر الثانی، وقیل یسمّى به ثلاث لیال، ثمّ یسمّى قمراً». (2)
از این عبارت روشن مىشود که از هنگام ولادت، یعنى از همان شب اول، عنوان هلال بر ماه صدق مىکند؛ زیرا، عنوان «ابن لیلتین» به معناى فرزند دو شب ، و به عبارت دیگر شب اول و دوم است. در نتیجه، در شب اول که ماه از محاق خارج شده است، هلال بر آن صدق مىکند هرچند که مردم آن را ندیده باشند.
تعبیر «حتّى یهلّه الناس» به عنوان مقوّم این معنى نیست؛ بلکه از آثار غالبى آن مىباشد. شاهد این مطلب آن است که «القاموس المحیط» (3)هلال را به غرّه القمر معنى کرده و تعبیر «حتّى یهلّه الناس» در آن وجود ندارد. سپس آورده است: «قال ابو إسحاق والذی عندی وما علیه الأکثر، أن یسمّى هلالاً إبن لیلتین، فإنّه فى الثالثه یتبیّن ضؤه.»
بنابراین، در همان ابتدا که نور ماه بسیار ضعیف بوده و به گونهاى نیست که بر سیاهى آسمان غلبه کند، هلال صادق است.
در «صحاح اللغه» آمده است: «الهلال اول لیله والثانیه والثالثه ثمّ هو قمر.»(4) در این عبارت نیز اولین شب را از هلال مىداند؛ و در واقع، عنوان هلال دارد. از سوى دیگر عبارت «یهلّه الناس» نیز در آن وجود ندارد.
بنابراین، هلال یک معناى لغوى روشن دارد. این مطلب معروف نیز که هلال را از این جهت هلال مىگویند که هرگاه مردم آن را ببینند فریاد مىزنند ـ هرچند از ابنالاعرابى در لسان العرب آمده است ـ در هلال محل بحث اعتبارى ندارد.
در «صحاح اللغه» همچنین آمده است: «ویقال أیضاً استهلّ هو بمعنى تبیّن ولا یقال أهل»؛ در این عبارت استهلال را به تبیّن و ظهور تفسیر نموده است؛ چراکه اگر شخصى استهلال کند ولى هلال را رؤیت ننماید، استهلال صدق نمىکند. امّا نکته قابل توجّه آن است که در روایات، استهلال، ملاک براى حکم نیست و آنچه دخالت دارد هلال و رؤیه الهلال است.
نکته دیگرى که باید به آن توجّه داشت، این است که اگر بر فرض بپذیریم در معناى حقیقى هلال، ظهور و روشنى به حدّى که مردم ببینند و فریاد بزنند، معتبر باشد، در جاى خود ثابت شده که در تحقّق عنوان، وجه تسمیه دخالت تامّ ندارد. به این معنى که اگر در موردى وجه تسمیه هم صدق نکند، عنوان مىتواند محقّق شود.
نتیجه آن که هلال از همان هنگام ولادت آغاز مىشود و آیه شریفه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلأَهِلَّهِ» نیز به طور قطع شامل چنین هلالى خواهد بود.
همانطورى که منجّمان مقارنه را از طریق محاسبات دقیق تعیین مىکنند، ولادت را نیز مىتوانند از همان طریق تعیین کنند؛ امّا اولاً اینگونه محاسبات به خودى خود و با قطع نظر از اینکه مفید اطمینان است یا نه؟ حجیّت شرعى ندارد؛ و ثانیا در ادلّه، رؤیت، ملاک قرار داده شده است. بنابراین نمىتوان به آن اعتماد کرد و باید گفت که ظاهراً ملاک، رؤیت و دیدن هلال است.
حال، بحث در این است که اگر همین هلال که زمان ولادت ماه است، با تلسکوپ دیده شود بهطورىکه هیچ تغییرى در واقع به وجود نیاورد و فقط هلال واقعى را نشان دهد، آیا چنین دیدنى حجیّت دارد؟
در کلمات برخى از بزرگان مانند مرحوم محقّق خوئى1 نسبت به هلال محلّ بحث چنین آمده است: «کون الهلال عباره عن خروجه عن تحت الشعاع بمقدار یکون قابلاً للرّؤیه ولو فى الجمله».
در تعریف هلال علاوه بر خروج از تحتالشعاع فرمودهاند: باید مقدارى هم از خورشید فاصله گرفته و از تحتالشعاع خارج شده باشد بهگونهاىکه قابل رؤیت ـ هرچند در برخى از مناطق ـ باشد.
به نظر ما اضافه کردن چنین قیدى به تعریف هلال دلیلى ندارد؛ و اساساً براى این مقدار، هیچ ضابطه و معیارى نداریم. و اگر بخواهیم هلال را اینگونه تعریف کنیم، شاید بتوان گفت که نزاع، لفظى مىشود. توضیح مطلب آن است که اگر بگوییم مراد از هلال، چنین معنایى است که ماه به اندازهاى از خورشید فاصله گرفته باشد که از جهت شدّت ضعف نور، بالفعل با چشم معمولى دیده نشود، ولى قابلیّت رؤیت از نظر علمى منتفى نباشد و با تلسکوپ یا دوربین دیده شود؛ در این صورت، حتماً همه فقیهان باید قائل به کفایت و صحّت آن شوند.
گرچه ظاهر فتاوا آن است که در این فرض نیز چون رؤیت با چشم عادى محقّق نشده است، کفایت نمىکند؛ امّا حقیقت آن است که اگر اطمینان داشته باشیم که ماه چندین ساعت است که از تحتالشعاع خارج شده و به عبارت دیگر، چندین ساعت از هلال ماه مىگذرد، آن شب اولین شب از ماه قمرى خواهد بود و دیگر مجالى براى تأمّل باقى نمىماند.
در صورتى که کسى این ادّعا را نپذیرد و چنین فرضى را هم در محل نزاع داخل بداند، نتیجه آن مىشود که باید بحث را به طور کلّىتر مطرح کنیم، به گونهاى که دو صورت زیر را نیز شامل شود:
صورت اول: ولادت ماه آغاز گردیده است؛ ولى به گونهاى است که طبق محاسبات فلکى، امکان رؤیت با چشم معمولى در آن وجود ندارد؛ یعنى همان لحظات اولیه خروج از تحتالشعاع باشد.
صورت دوم: اینکه مقدارى فاصله گرفته باشد؛ به گونهاى که از نظر محاسبات فلکى، امکان رؤیت با چشم معمولى بسیار ضعیف باشد؛ امّا امکان آن به طور کلّى منتفى نباشد و بالفعل هم رؤیت معمولى حاصل نشود.
در این دو صورت ـ که باید گفت در کلمات دیگران که در اینباره بحث نمودهاند، بین آنها هیچ تفکیکى نشده است و حال آنکه گفتیم صورت دوم مىتواند از محل نزاع خارج باشد ـ چنانچه با ابزار و تلسکوپ، هلال رؤیت شود، آیا چنین رؤیتى اعتبار دارد؟
در این بحث، به مشهور فقیهان نسبت داده شده که رؤیت با چشم مسلّح کفایت نمىکند، اما از آنجا که این بحث از مباحث مستحدثه است و سابقه استفاده از چشم مسلّح به زمان نه چندان دور باز مىگردد ـ حتّى به صورت دقیقتر، همانطور که در برخى از نوشتهها آمده است، باید گفت که استفاده ضابطهدار و روشمند از ابزار براى رؤیت هلال، عمرى بیش از چند دهه ندارد ـ نمىتوان شهرت معتبر بین فقیهان را که همان شهرت میان متقدّمین است ادّعا نمود. البته در بین فقیهان معاصر این شهرت وجود دارد، امّا براى استدلال معتبر نیست.
کسانى که رؤیت با چشم مسلّح را کافى مىدانند، به «أصاله الاطلاق» در مورد رؤیت استدلال نمودهاند؛ علاوه بر این که در هیچیک از روایات، دلیل و قرینهاى بر اعتبار رؤیت با چشم معمولى و عادى وارد نشده است. گرچه اصل رؤیت معتبر است و محاسبات فلکى و امور ظنّى را معتبر نمىدانند، ولى معتقدند همانطور که رؤیت با ابزارى مانند عینک کفایت مىکند، رؤیت با ابزار قوىتر نیز که در واقع تغییرى ایجاد نمىکند کفایت مىکند. آنچه از نظر صناعى لازم است، صدق و استناد رؤیت به بیننده مىباشد؛ و به طور قطع مىتوان رؤیت را به کسى که با تلسکوپ مىبیند، استناد داد و این استناد حقیقى است. به عبارت دیگر، صدق رؤیت بر رؤیت با ابزار، قطعى و مسلّم است. شاهد روشن بر این مطلب آن است که اگر کسى با تلسکوپ مشاهده کند که شخصى به قتل رسید، مىتواند در دادگاه بر آن قتل شهادت دهد و حاکم شرع نیز باید بر این شهادت ترتیب اثر بدهد در حالىکه در مسئله شهادت، شاهد باید مانند خورشید(به روشنى) مورد شهادت را دیده باشد.
شاهد دوم آن است که شرط حلال بودن گوشت ماهى، وجود فلس در آن است؛ و بر طبق روایات و فتاوا، ملاک حلّیت، وجود فلس است. حال این سخن به میان مىآید که اگر فلس یک نوع ماهى با چشم معمولى دیده نشود، امّا بهوسیله دوربین بتوان آن را مشاهده کرد یا اینکه توده مردم نتوانند فلس آن را تشخیص دهند، ولى اهل فن بگویند که داراى فلس است، ظاهراً این مقدار در جواز خوردن آن کفایت مىکند و نمىتوان گفت که باید فلس آن با چشم معمولى دیده شود. به عبارت دیگر، جواز خوردن بر وجود واقعى فلس مترتّب است. در این بحث نیز گرچه در روایات کلمه «رؤیت» آمده، امّا از ادلّه استفاده مىشود که ملاک، وجود واقعى هلال است.
علاوه بر این دو شاهد، در مجموع مىتوان دلایل این گروه را در سه بخش زیر و یک مؤیّد خلاصه کرد:
1. جریان اصاله الاطلاق نسبت به سبب رؤیت و عدم وجود قرینه بر انصراف.
2. استناد حقیقى رؤیت به کسى که با ابزار و وسائل آن را انجام مىدهد.
3. شمول اطلاق لفظ اهلّه در آیه شریفه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ اْلأَهِلَّهِ… »، بر هلالى که مردم با چشم معمولى نمىبینند، امّا ممکن است با وسائل و ابزار، رؤیت شود.
از شواهد و مؤیّدات این نظریه نیز آن است که اگر هلال در شب اول با چشم معمولى قابل رؤیت نباشد، ولى با تلسکوپ رؤیت شود، در صورتى که فرداى آن شب را اول ماه ندانیم و بخواهیم روز بعد را به عنوان اول ماه قرار دهیم، چنانچه این ماه در پایان، 28 روز شود ـ طبق برخى از روایات و فتواى همه فقیهان ـ لازم است یک روز روزه بگیریم. این کشف مىکند که در آن زمان هرچند هلال با چشم معمولى دیده نشده، امّا عنوان روز اول را داشته است. این مطلب شاهد بسیار خوبى است که دیدن با چشم معمولى، موضوعیّت ندارد.
اگر اشکال شود که در چنین فرضى، کشف مىکنیم که در همان شب اول نیز امکان رؤیت با چشم معمولى بوده، ولى به سبب برخى از موانع دیده نشده است. و به تعبیر دیگر، اگر ادّعا شود که بین این دو، ملازمه وجود دارد؛ یعنى در شب سىام اگر ماه با چشم معمولى دیده شد، حتما در شب اول نیز با چشم معمولى قابل رؤیت بوده است.
در جواب مىگوییم: از دیدگاه نجومى و سائر روشها، هیچ دلیلى، بر این ملازمه وجود ندارد؛ بلکه اگر موارد و گزارشهاى رؤیت مورد بررسى قرار گیرد، به نمونههایى بر مىخوریم که از نظر منجّمین، در شب اول ادّعا شده که ماه با چشم معمولى قابل رؤیت نیست و از طرف دیگر، بعد از گذشت 29 روز گزارش دادهاند که هلال جدید با چشم معمولى قابل رؤیت است و اساساً با قطع نظر از این مطلب، مىتوان گفت که هیچ شاهد و دلیلى از علم نجوم بر این امر وجود ندارد.
برگرفته از: فقه اهل بیت ش 43.
منابع:
(1) منتهى الارب، اقرب الموارد
(2) لسان العرب، ج 15، ماده هلل.
(3) ج4، ص 93.
(4) صحاح اللغه، ج 5، ص 1851.
از میان فقیهانی که در رؤیت هلال، فرقى بین چشم غیرمسلّح و چشم مسلّح نمی دانند نامورترین کسان مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی بودند. ایشان رؤیت با تلسکوپ یا عینک و دوربین شکارى و مانند آنها را در اثبات اول ماه کافی می دانستند. فرزند ایشان جناب حجت الاسلام و المسلمین محمدجواد فاضل هم به راه پدر رفته اند و از مدافعان این نظریه فقهی شده اند. ایشان در نوشتار زیر این نظریه را تبیین و تقریر می کنند: حجت الاسلام والمسلمین محمّد جواد فاضل لنکرانى
ما عنوان را برای هلال ماه میخواهیم؟