در ماجرای کولبران جانباخته، کجایند داعیهداران دین؟
حمیدرضا شریعتمداری
خبری بود بس تکان دهنده!
جان باختن دو نوجوان کولبر که نان آور خانواده شان بودند!
کسانی که نه از روی تفرج یا ماجراجویی، که برای یک لقمه نان، سر از ارتفاعات اورامانات در آوردند، گرفتار کولاک شدند، راه را گم کردند و کوشش امدادگران هلال احمر و گروه های مردمی نتیجه ای نداد، جز یافتن پیکرهای یخ زده آنان!
به راستی، اگر مولای متقیان و همنوای بینوایان در میان ما بود، باز دوباره خطبه غرایش را در کوفه در رثای ظلمی که بر زن مسلمان و معاهَد(اهل کتابِ ذمّی که در پناه حاکمیت اسلامی است) در شهر انبار رفت، فریاد نمی کرد و غیرت مسلمانان را به رُخِشان نمی کشید؟
او که خلیفه همه مسلمانان بود و امام بر حق ما، شیعیان، جان دادن یک مسلمان را از فرط اندوه به خاطر شنیدن هتک حریم زنان سرزمینش از مسلمان تا کافر، نه عجیب و ملامت برانگیز، که کاری شایسته و بجا می دانست!
اگر او پیشوای ماست، پس چگونه اینک با انتشار این خبر جانکاه، خون ما متدینان و داعیان شرح و ترویج دین به جوش نمی آید!
این آزمون حساس و خطیری است که همه ما دین ورزان را به چالش کشیده تا میزان دلبستگی مان را به سیره پیشوایانمان و نیز میزان کارآمدی دینمان را که اینک زمامدارش شده ایم، در همدردی و همنوایی با درد و رنج همنوعان، همکیشان و هموطنانمان آفتابی سازد!
باید معلوم شود که این همه شعار و افتخار تا کجا بُرد دارد و تا چه اندازه ما را برمی انگیزاند و تا چه حد، می تواند از رنج و مرارت انسانِ امروز که تمشیت امورش به ما سپرده شده بکاهد! و نیز باید روشن گردد که اولویت بندی ما در حساسیت های دینی تا چه اندازه با حساسیت های پیشوایان اسلام، همخوان یا همسان است؟
عالمان و مومنان این فرصت را از دست ندهند و با نشان دادن حساسیت لازم و همدردی کافی، اثبات کنند که فراتر از خط کشی های مذهبی و قومی و فقط و فقط به خاطر انسانیت، نسبت به آلام انسان ها دغدغه مند هستند و به دور از دلبستگی ها یا حتی فرصت طلبی های سیاسی، خود را شریک درد هموطنان کُرد خود می دانند.
پیشنهادِ من این است که دست کم، هیئت هایی از علما و روحانیان شهرهای مختلف، به ویژه قم و مشهد با شرکت در مراسم سوگ فرهاد و آزاد، نشان دهند که غمخوار، و در کنار داغدیدگان و بازماندگان این مصیبت هستند.