دین، امری جهانشمول در تمدن انسانی یا بدعتی آکادمیک؟[۱]
برت کولاساکو/ ترجمة علیاصغر شربتی
حضور گسترده دین در تمدن انسانی امری بدیهی است. آدمیان همیشه اعمالی دینی انجام میدهند؛ همواره سرسپردگی به خدا(یان)، اسطورهها و مناسک در تمامی جوامع حاضر بوده است. از قربانیکردن انسان نزد آزتکها تا غسل تعمیدِ مسیحیان، مسلماً این اعمال و باورها متنوع است. اما به نظر میرسد در ذاتی مشترک با هم اتفاق دارند. پس چرا جاناتان زیتِّل اسمیت، احتمالاً تاثیرگذارترین محققِ دین در نیمه دوم قرن بیستم، بر آن بود تا در کتابش، «به تصویر کشیدنِ دین: از بابل تا جونز تاون» (1982)، بیان کند که «دین فقط و فقط ابداعِ مطالعات محققان است» و «حیثیّت مستقلی جدای از دانشگاه ندارد»؟
اسمیت در پی آن بود تا این فرض را به کناری نهد که «پدیده[2] دین احتیاجی به تعریف ندارد». او نشان داد در نسبت با تلقیهای قاعدهمندی[3] که تفسیرشان میکنیم اموری که با پسوند دینی برایمان نمود دارند از باورها و اعمالِ صِرف کمتر حکایت میکنند. فارغ از پدیدهای جهانی با ذاتی مشخص دستهبندی درباره دین تنها از طریق طبقهبندیها و مقایسههای مرتبه دومِ[4] استخراج میشود.
هنگامی که اواخر دهه شصت میلادی اسمیت به این رشته وارد شد همچنان مطالعاتِ دانشگاهی دین نسبتاً نوپا بود. در ایالات متحده میرچا الیاده، مورخ رومانیایی دین، این رشته را به طور قابل ملاحظهای سامان داده بود. وی از سال 1957 تا زمان مرگش در سال 1986 در دانشکده الاهیاتِ دانشگاه شیکاگو تدریس میکرد. الیاده در آنجا نسلی از محققان را در شاخه مطالعات دینی تربیت کرد. وی این کار را پیش از این در اروپا انجام داده بود.
برای الیاده ویژگی خاص دین «امر قدسی»[5]-سرچشمه نهایی تمامِ واقعیات- بود. تعبیر ساده امر قدسی چنین است: مقابلِ نامقدس[6]. با این حال از طریق فرهنگها و تواریخ کهن و به چندین شیوه قابل پیشبینی امر قدسی میتوانست به قامتِ وجودی نامقدس درآید. برای مثال خدایانِ آسمان و زمین در همهجا حاضر بودند؛ آسمان و خورشید به عنوان نمودهایی از قدرت حق[7] و قدرت منظم و ادواری خدمت میکردند؛ سنگهایی مشخصْ مقدس محسوب میشدند؛ و آب سرچشمه توانایی[8] و حیات[9] دانسته میشد.
الیاده مفاهیم «زمان مقدس» و «مکان مقدس» را نیز بسط داد. به نظر او انسانِ خردمند باستانی یا انسانِ دینورز[10] همواره داستانهایی از افعال خدایان ’در آغازِ‘ آفرینش نقل میکردند. آنها زمان را از طریق تکرار و بازگویی این اسطورههای کیهانی تقدیس میکردند و مکانهای مقدس را بر اساس رابطهشان با «نمادباوری درباره محور عالم»[11] اختصاص میدادند. این فرایند شامل کوه مقدس[12] یا محور کیهانی[13] -نقطه ازلیِ تقابل مقدس و نامقدس- و حتی شهرهای مقدس، مکانهای مقدس و معابد مقدس نیز میشد. البته اسطورهها، مناسک و مکانهای خاص به طور فرهنگی و تاریخی مشخص بودند اما الیاده آنها را به مثابه نمونههایی از طرحی جهانشمول در نظر میگرفت.
الیاده بر اسمیت عمیقاً تاثیر گذاشته بود. وقتی اسمیت دانشجو بود تقریباً خواندنِ هر اثری را در کتابشناسی شاهکار الیاده، طرحوارههایی در دینشناسی تطبیقی (1985)، آغاز کرده بود. به اقرار وی اقدام او برای پیوستن به دانشکده الاهیات دانشگاه شیکاگو در سال تحصیلی 1968-69 تا اندازهای ناشی از اشتیاق برای کار زیر نظر ’استادش‘ بود. به هر حال طولی نکشید تا طرح فکریاش را آغاز کند؛ طرحی که او را در تقابل با پارادایم الیاده قرار میداد.
نخست اسمیت برساختهای الیادهای از زمان مقدس و مکان مقدس را، که کاملاً جهانشمول بودند، به چالش کشید. او منکر این نشد که این برساختها به درستی راهنمای برخی فرهنگهای کهن هستند. اما در مقاله قدیمیاش، «محور لنگان»[14] (1972)، خاطر نشان کرد که برخی فرهنگها برآنند تا گسترده شوند یا از زمان و مکان دوری بجویند، به جای اینکه زمان و مکان را محترم شمرده یا متجسّمشان کنند (مکاتبِ مختلف گنوسیزم[15] را در نظر بیاورید که در دو قرن اول میلادی رشد کردند و معتقد بودند جهان مادی اثرِ یک نقص بود؛ حتی روح بدطینتی که دمیورژ نامیده میشود و مادونِ حق است خدای پنهان است.). او طرحوارههای «آرمانشهری» را، که امر قدسی را بیرون از امر اجتماعی و طبیعیِ چیره جستجو میکند، از طرحوارههایی که الیاده مکانمند توصیفشان میکند، و طرحوارههای آرمانشهری را تقویت میکند، تفکیک کرد –اقدامی که در پاسخ به فرهنگِ واژگان عامِ الیاده است.
در مرحلهی دوم اسمیت تواضع و نوع تازهای از خودآگاهی را در مطالعه دین باب کرد. در مقالهی “ Adde Parvum Parvo Magnus Acervus Erit”، منتشر شده در سال 1971 (این عنوان اقتباسی از اووید[16] است، به معنای اینکه «مقدار کمی را به کمی دیگر اضافه کن و تودهای بزرگ به پا خواهد شد»)، اسمیت نشان میدهد چگونه ارزشهای ایدئولوژیک و سیاسی با تشبیهات[17] متون ’دینی‘[18] آمیخته شده است.[19] آنچه او به عنوان رویکردهای جناح راست[20] مشخص کرده است، مانند رویکرد الیاده، جدّ و جهدی برای تمامیت کامل و وحدت بنیادین است. او میگوید: اشتیاق وافر به این رویکرد سرسپردگی به اقتدار[21] و ساختارهای اجتماعیِ سنتی است. از سوی دیگر، رویکردهای جناح چپ به تحلیل و نقد تمایل دارند؛ بدین معنا که نظم موجود را بر هم زده و تصورهای بدیل درباره جامعه را ممکن میسازند. با فهمِ بهتر رویکرد الیاده به دین و براساس غایتِ محتاطانه این طیف از مسائل درمییابیم که لزوماً اسمیت قصدِ بیاعتباری رویکرد الیاده را نداشت. در عوض او در پی مشخصکردن این رویکردها بود تا محققان را از درآمیختنِ نامحتاطانه با این رویکردها باز بدارد.
ورای آثار اسمیت تِزی اغواگر وجود داشت. هیچ نظریه یا روشی برای مطالعه دین نمیتواند به نحوی خالصْ عینی باشد. بلکه شیوههای طبقهبندی در تصمیمگیری برای تشخیص ’دینی‘ و غیردینی همیشه بر هنجارهای پیشنی تکیه دارد. او استدلال کرد که طبقهبندیِ گزینشی مفروضاتِ دینی از فرهنگها، تاریخها و جوامع نتیجه «فعالیتهای ایدهپردازانه[22] محققان به وسیله مقایسه و تعمیم»[23] است. زمانی دینْ بدیهی و پدیدهای جهانشمول[24] بوده است اما آنچه اکنون باقی مانده است چهلتکهای[25] از تجربیات، اعمال و باورهای خاص است.
سنتهای زیادی در طول زمان زیستهاند که امکان دستهبندی در قالب دین را دارند. اما متدیّن بر اساس گزینشِ یک شیوه یا شیوههای دیگر ابتدا تعریفی به دست میدهد که براساس آن برخی سنتها در زمره دین شمرده شوند[26] و دیگر سنتها خارج شوند. همانطور که اسمیت در مقدمه به تصویر کشیدن دین نوشته است «مادامی که میزانی ولو اندک[27] از مفروضات، پدیدهها، تجربیات و تعابیر[28] انسان باشد که امکانِ توصیف در یک فرهنگ یا دیگر فرهنگها را با عنوان دینی داشته باشد، با یک معیار یا معیارهایی دیگر، در این صورت امری معین و ضروری برای دین وجود نخواهد داشت». ممکن است شاهدی بر گونههایی[29] مختلف از آیین هندو، یهودیت، مسیحیت و اسلام وجود داشته باشد؛ اما تنها از طریق امری درجه دوم، یعنی تاملِ محققانه، ’دین‘ میشوند. تعریفِ یک محقق میتواند به دستهبندیِ برخی چیزها به عنوان دین، که طبق عرف آن دین جزءِ آن نیست، منجر شود (مانند الکلیهای بینام[30]) در حالی که همین تعریف دیگرانی را که در دین هستند خارج میکند[31] (فرقههای مشخصی[32] از بوداباوری).
اگرچه تحریکبرانگیز و در ابتدا گیجکننده باشد اما در حال حاضر ادعای اسمیت که دین «برای اهداف تحلیلیِ محققان ابداع شده است» در دانشگاهها به صورت وسیع پذیرفته شده است. با این حال اسمیت قدردانی ویژه خود را برای کار الیاده در دو مورد از آخرین آثار منتشرشده قبل از مرگش (در دسامبر 2017) مجدداً اظهار کرد؛ و یکی از آخرین درسگفتارهایش، که در شیکاگو تدریس کرد، مطالعه کامل و دقیقِ کتاب طرحوارهها بود. هدف او هیچگاه از میدان به در کردنِ الیاده نبود؛ بلکه قصد او در مقام تعلیمِ دانشجویانِ ادیان جلوگیری از فریبِ خودگواه بودن [دین][33] بود؛ تا جایی که باید روشهایی که انتخاب میکنند یا تمایلات سیاسی-اعتقادیشان -در باب اعتبار و محدوده نتایجی که لاجرم اتخاذ میکنند- واضح باشد. اسمیت معتقد بود دانشجویان ادیان باید بیش از همه خودآگاه باشند؛ «در حقیقت، این خودآگاهی مهارتِ ابتدایی آنها و بهترین هدفِ تحقیق را تشکیل میدهد».
ارجاعات:
[1]– ترجمه مقاله «is religion a universal in human culture or an academic invention?» منتشر شده در: https://aeon.co/ideas/is-religion-a-universal-in-human-culture-or-an-academic-invention
[2] phenomenon
[3] Framing concpts
[4] Second order
[5] The sacred
[6] The profane
[7] rational
[8] potentiality
[9] regeneration
[10] HOMO religiosus
[11] The Centre
[12] sacred mountain
[13] axis mundi
[14] the wobbling Pivot
[15] Gnosticism
[16]. Ovid.شاعری رومی در عهد آگوستوس، نخستین امپراتور روم. او در کنار ویرژیل و هوراس یکی از سه رکن شعرِ لاتین است. [م]
[17] comparisons
[18] Religious data
[19] are laced with
[20] Rgiht-wing approach
[21] Authority
[22] imaginative
[23] generalisation
[24] Universal phenomenon of religion
[25] patchwork
[26] Cab be included
[27] staggering
[28] expression
[29] expressions
[30] alcoholic anonymous
[31] excluding
[32] Certain strains
[33] افزودهی مترجم