آیا نگاه کردن به عکسهای برهنه، اخلاقی است؟
علی هراتی
در جامعه و زمانهای که جوانان سرزمین ما زندگی میکنند، اندکاندک معیارها و ملاکهای اخلاقی درباره خوب و بد بودن یا حلال و حرام بودن را، نهادهای دینی و حوزههای علمیه مشخص نمیکنند. گاهی اوقات حتی با شنیدن فتواهای عجیبوغریب و ضد علمی و ضد انسانی، این گسست بیشتر میشود. حالا سؤالی که برای اکثر قریب بهاتفاق جوانان در جستجوی معنویت و عقلانیت پیش میآید، این است که اگر نهادهای رسمی و بیرونی، شایستگی اعتماد درباره قضاوتهای اخلاقی و فقهی را کم یا بیش ازدستداده است، پس تکلیف چیست و باید به کدام اتوریته و مرجعیت رجوع کرد؟ پاسخی که من از تجربههای روزمره و تأملهای فکری به دست آوردهام، رجوع به منابع اولیه و اصیل دینی و همچنین سعی در پاکیزه کردن برکه وجدان برای شنیدن فرمان اخلاقی است.
به هر ترتیب، یکی از پرسشهایی که بهطور متعدد و مداوم، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، برای نسل جوان بوجود آمده است، درباره اخلاقی بودن یا نبودن، گناه بودن یا نبودن، تماشای عکسهای برهنه و تقریباً برهنه، پوششهایی مانند bikini، میباشد. خوب، این سؤال و پرسشها صرفاً به خاطر احمق بودن و یا بیبندوبار بودن نسل جوان نیست، بلکه به خاطر دگرگونیهای عمیقی است که به خاطر تکنولوژی و فناوری اطلاعات در زیست جهان مردم بوجود آمده است و دسترسی به هر محتوایی را راحتتر از آب خوردن و تنها با چند کلیک، کرده است. پس این پرسش محصول توطئه و نقشهکشی خائنانه نسل جوان نیست، پس پاسخ آنهم نمیتواند با رویکرد پلیسی و امنیتی داده شود.
پرسش این است که اصلاً چرا نگاه کردن به بدن و تن جنس مخالف جایز نیست؟ اتفاقاً خود خالق انسان، این جسم را درنهایت هارمونی و ظرافت و زیبایی ساخته است، پس چرا باید خودمان را از دیدن این مخلوقات دلربا محروم کنیم؟ و اینکه در قرنهای گذشته امکان داشت این کار به دیگران صدمه فیزیکی وارد کند، اما حالا با توجه به پیشرفت تکنولوژی و در دسترس بودن موبایل چرا نباید از امکانات آنها استفاده کنیم؟ اصلاً چرا بدن برهنه زشت تلقی میشود و چرا لذت بردن از نگاه کردن به تنانگی زنانه حرام است؟
در پاسخ، ابتدا دو مقام را از هم تفکیک میکنم. یکی مقام احساس و وجدان عملی است و یکی مقام نظریه و نظام اخلاقی است. چهبسا امکان دارد کسی نتواند توضیح بدهد که چرا مثلاً دزدی کردن، غیراخلاقی است و نتواند ما را ازلحاظ نظری و مفهومی قانع کند؛ اما بههرحال، نمیتوان گفت این قضاوت او که دزدی کردن، غیراخلاقی است، بیپشتوانه است و اعتبار ندارد. در بحث موردنظر ما هم، باید این نکته را در نظر بگیریم که بحثهای نظری و استدلالهای مفهومی، فقط برای نزدیک شدن به ساحت اخلاق است و چهبسا استدلالهای و اثباتهای ما خالی از ایراد نباشد، اما این به مخاطب اجازه نمیدهد اصل قضیه را انکار کند. بنابراین، در اینجا، ما صرفاً در مقام نظریه و بحث هستیم و مقام رجوع به وجدان، که در متون مقدس قلب نامیده میشود، را به خواننده واگذار میکنیم.
در دیدگاه دینی، دو اصل بنیادین وجود دارد: اول اینکه جهان هستی از سطوح و مراتب گوناگون تشکیلشده است و دوم اینکه انسان برای اینکه به سعادت و موفقیت برسد باید بتواند با این جهان، هماهنگ شود و با ساز آن خود را موزون کند.
دو سطح و دو مرتبه بنیادین یعنی: جسم و روح یا تن و جان. در همه رویکردهای دینی اصیل مانند مسیحیت و اسلام و هندویی و تائویی، این دو سطح و مرتبه بنیادین وجود دارد، اما در ادامه درباره چگونگی و نسبت میان این دو قطب، اختلافنظر وجود دارد. در دین اسلام و با توجه به قرآن و سنت پیامبر، ما متوجه میشویم این دوگانگی وجود دارد و یکی اصل و اساس و یکی فرع و تابع قلمداد میشود؛ اما بههرحال، در هیچ کجا این دوگانگی، دوگانگی حق و باطل، یا خیر و شر معرفی نمیشود. پیامبر اسلام، هم ازدواج کرد و هم در جهاد و مبارزه شرکت میکرد و هم اهل تجارت بود. بنابراین میتوان گفت پیامبر عنصرهای سهگانه شهوت، قدرت، ثروت و در یککلام دنیا و نیازهای مادی را به رسمیت میشناخت و اهمیت میداده است. همچنین در قرآن درباره رهبانیت عالمان مسیحی گوشزد شده است و اینکه ایشان درباره رهبانیت دچار انحراف و زیادهروی شدهاند.
و مبحث دیگر، درباره هماهنگ شده انسان با کیهان و ارتباط موزون او با غایت جهان است. به زبان ساده میتوان گفت در دیدگاه دینی، انسان در جهان در حال بازی کردن است، با این تفاوت که در این بازی برخلاف بازیهای معمولی و سرگرمکننده، اولاً قانونها قراردادی و اعتباری نیستند بلکه تکوینی و حقیقی هستند و ثانیاً بردوباخت هم تصنعی و ساختگی نیست، بلکه محصول و حتی عین عمل انسان است. خوب، در این بازی کیهانی، مرد باید عاشق و زن باید معشوق باشد و سپس خانهای و خانوادهای تشکیل شود و غیره. و وقتی زن میتواند محبوبیت و مطلوبیت داشته باشد، که بیشتر پوشیده و کمتر ناپوشیده، بیشتر مستور و کمتر نامستور باشد. اما اگر کسی قوانین بازی را رعایت نکند، گیج میشود و نمیتواند جهان را درک کند و گمان میکند دنیا بیمعنی و absurd است.
برگردیم به پرسش خودمان و اینکه چرا نگاه کردن به عکسهای برهنه یا تقریباً برهنه جایز نیست؟ پاسخ این است که این عمل شایسته نیست چون ((درگیری جنسی)) ایجاد میکند و زمانی درگیری جنسی نابهجا بوجود بیاید، انسان نمیتواند نقش خود را در جهان و خانواده بهدرستی ایفا کند و همچنین از غایت و ساحت معنوی جهان دورافتاده میشود. موضوع این است که در مواجهه با این مسائل در اینترنت و فضای مجازی، شخص نمیتواند خنثی و بیتفاوت و فقط تماشاگر باشد. بدن و تنانگی زنانه بهدرستی جذابیت و گیرایی دارد و اگر مردی خود را درگیر این عکسها و تصاویر با جذابیت و گیرایی منحصر بفردشان بکند، بههیچوجه نمیتواند تحت تأثیر قرار نگیرد و لاجرم ذهن و اندیشه او متمرکز بر یک بخش از وجود زن میشود و بهتدریج بهغفلت از زیبایی روح و عظمت معنوی انسانی طرف مقابل مبتلا میشود. بهعبارتدیگر، در این مواجهه شخص با زن، مانند یک ابزار رفتار میکند که قابل تعویض و جانشینی میباشد. شخصیت انسانی زن نادیده گرفته میشود و دیگر فرقی نمیکند این زن یا آن زن، بلکه همه میتوانند موضوع لذت طلبی او باشند. به زبان سادهتر، زن در تن، خلاصه میشود.
درحالیکه در دیدگاه دینی به جهان، خانواده اهمیت ویژهای دارد چون میتواند میان این دو سطح از انسان هماهنگی ایجاد کند و محبت به روح را با شهوت به جسم، در تعادل با یکدیگر قرار بدهد. بله با امکانات جدید و فضای مجازی ظاهراً صدمه فیزیکی به طرفین وارد نمیشود، اما صدمه تنها این قسم از صدمه نیست و میتواند شامل روح و روان انسان هم بشود. وجود آدمی مانند یک آهنربا است و با هر چیز او را مشغول و سرگرم کنیم، رنگ و بو و خوی آن چیز را به خود میگیرد. و اگر کسی مدام درگیر لذت و حظ چشمی به بدن جنس مخالف باشد، نمیتوان از او انتظار داشت که به قول حافظ، خوبی اخلاق و زیبایی روحی را هم متوجه شود (حسن مه رویان اگرچه دل میبرد و دین/ بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود). بله بدن و تنانگی زن، زیبا است اما اولاً این زیبایی صرفاً زیبایی تن و بدن میباشد و ثانیاً این زیبایی، صرفاً محصول نگاه هنری و استتیک شخص نمیباشد، بلکه در اینجا عوامل روانشناسانه و غریزی هم دخیل میباشد. و زیبایی وقتی زیبایی بنیادین و اصیل است که با خوبی همراه باشد و اگرنه مقوله زیبایی تا حد خوشایند بودن و مطبوع بودن و حظ چشمی تنزل داده میشود.
اگر کسی فیلمهای مارتین اسکورسیزی مانند رفقای خوب را دیده باشد، بهخوبی متوجه میشود امکان دارد کسی جنایتکار و آدم کش باشد، اما برای پوشاک و غذای مورداستفادهاش حساسیت هنری خرج بدهد. اما آیا این حساسیت هنری، به زیبایی بنیادین که قلب انسان را روشن و گرم میکند، راهی دارد؟ بههیچوجه. با دیدن عکسهای برهنه و تقریباً برهنه هم، انسان به زیبایی بنیادین راهی پیدا نمیکند بلکه فقط بهطور پنهانی غریزه جنسی خود را ارضا میکند و با جنس زن مانند یک کالا و یک عروسک رفتار میکند. و البته وجدان خود را هم با توجیههای زورکی خاموش میکند بیخبر از آنکه به قول سعدی (نبینی که جایی که برخاست گرد/ نبیند نظر گرچه بیناست مرد). یاد حرف استاد الهی قمشهای افتادم به این مضمون که: تنها انسانهای پارسا و باتقوا از وجود زن، بهره کامل میبرند و اگرنه بقیه فقط خیال میکنند عشرت میکنند درحالیکه این نعمت گرانبها را ضایع میکنند.[1] با عرض معذرت، کسانی که از وجود زن تنها گوشت و پوست او را میشناسند، چه میفهمند نجابت و کرامت زن یعنی چه؟ خوب تفاوت آدمها در اینجا مشخص میشود که چه کسی حاضر است به خاطر امری والاتر، دست از تمایلات نفسانی خود بکشد و برده احساسات خود نباشد. از سوی دیگر، خواستههای نفسانی، یک حالت پارادوکس گونه هم دارند و وقتی شخص متوجه میشود این چیزهایی که اینقدر حرص و ولع آنها را داشت، جز یک تیکه گوشت و پوست و ماتریال نیست، سرخورده میشود و برای ارضای غریزه جنسی خود، بیشتر و بیشتر در منجلاب فساد و تباهی فرو میرود. و حکایت او مانند کسی میشود که بهجای آنکه تشنگی خود را با آب شیرین فروبنشاند، با خوردن آبشور فقط تشنگی و نارضایتی خود را بیشتر میکند.
بیراه نیست که در متن مقدس قرآن، حساب چشم در یک کفه ترازو و حساب همه اعضا و ارگانهای دیگر، در یک کفه ترازو قرار دادهشده است و بهاینترتیب، به حفظ نگاه و کنترل نظر، تأکید قابلتوجهی میشود. (قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ؛ سوره نور آیه 30). و حتی جالبتوجه است متن مقدس، لباس را امری مندرآوردی و صرفاً ساخته دست انسان معرفی نمیکند. خوب بعضی وقتها گفته میشود، انسان بهطور طبیعی عریان و برهنه است؛ پس چرا ما باید به خاطر نگاه کردن به بدنهای عور، شرم داشته باشیم. اما اگر از بصیرت قرآنی مدد بگیریم، متوجه میشویم، بله انسان طبیعتاً برهنه و عریان است، اما درعینحال، لباس هم امری مندرآوردی و اتفاقی نیست، بلکه به خاطر الهام الهی و مصلحتهای عمیق زندگی اجتماعی است. (یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِکَ خَیْرٌ ذَلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ؛ سوره اﻷعراف آیه 26)
- در این یادداشت، من فقط و فقط درباره عکسهای برهنه و تقریباً برهنه صحبت کردم و اگرنه درباره محتواهایی به نام پورنوگرافی، آنها را اصلاً قابلبحث نمیدانم و صددرصد و کاملاً آنها را غیراخلاقی میدانم و محکوم میکنم.
- و در این یادداشت، مخاطب ما فقط نسل جوانی است که با انواع بحرانها و مشکلات دستوپنجه نرم میکند و متأسفانه از (شهوت پاک) محروم مانده است. و ملتفت هستم وظیفه حکومت اسلامی، تنها نصیحت و توصیههای اخلاقی نیست، بلکه هموار کردن زیست دینی و هرچه کمهزینه کردن زندگی اخلاقی است.
[1] زین بتان خلقان پریشان میشوند
شهوت رانده پشیمان میشوند
زآنک شهوت با خیالی رانده است
وز حقیقت دورتر وا مانده است
با خیالی میل تو چون پر بود
تا بدان پر بر حقیقت بر شود
چون براندی شهوتی پرت بریخت
لنگ گشتی و آن خیال از تو گریخت
پر نگه دار و چنین شهوت مران
تا پر میلت برد سوی جنان
خلق پندارند عشرت میکنند
بر خیالی پر خود بر میکنند
مثنوی معنوی
سلام
لذت بردم از متن نوشته شده.
ممنونم
مقاله بسیار مفیدی بود
عالی بود و موثر بیشتر از مقاله ها بگذارید امروزه خیلی نیازمند به اینجور مقاله ها نیاز است با سپاس از نویسنده محترم موفق و سربلند باشید
پورنوتوپیا چیست؟”
پورن + اتوپیا = (مدینه فاضلهی پورن)
✍️ رسول اسدزاده
✅نانسی بائر (فیلسوف معاصر آمریکایی) در کتاب پورنوتوپیا مینویسد : [شئ انگاشتنِ آدمهای دیگر از لحاظ سکسی تحریککننده است. نه همیشه، نه تحت هر شرایطی، نه برای هرکس در هر موقعیتی. اما هرکسی بالاخره زمانی با اوبژه کردن فرد یا افراد دیگری برانگیخته یا تحریک میشود بدون آنکه در آن لحظه انسانیت آن فرد ذرهای اهمیت داشته باشد. این تجربه منحصر به مصرفکنندگان پورن نیست؛ هر آدم معمولی با این احساس آشناست که با دیدن فردی غریبه، در واقعیت یا در تصویر، یکباره خواهشی در او شعله می کشد. پورنوتوپیا جهانی را تصویر میکند که در آن انجام هرکاری که به ارضای غرایز زیستی بیانجامد مجاز است.]
✅پورنوتوپیا یک ایده فلسفی است که بیشتر با نامِ مارکی دوساد شناخته میشود، ایدهای که آدمیزاد را به فرار از باید و نبایدهای اخلاقی دعوت میکند. بازگشت به طبیعت و نکوهیدنِ اخلاق، دست آویز طرفدارانِ این ایده است. آنها معتقدند آدمی یک پستاندارِ دوپای گلهزیست بوده و شکل کنونی زندگیاش توسط شهرنشینی به او تحمیل شده است. آنها سعی در اثبات این حقیقت دارند که آدمیزاد همواره با خودش درحال ستیز است که جلوی ارضای نیازهای غریزیاش را بگیرد چون ناچار به رعایت اخلاق است، اخلاقی که به محض مهیا بودنِ موقعیت از آن تخطی خواهد کرد.
پوریا
حرف هاتون خیلی دقیق و درسته من چون درک کردم برایم قابل فهم تر است،
و همچنین بهترین و علمی ترین مطلبی بود که دیدم