باز هم انصاف شرط داوری است؛ حاشیهای بر نقد
علیرضا واسعی
مطالب دغدغهمندانه و وزین جناب موسیوند را که نشان از دانایی، ادب و بزرگواری ایشان دارد، به جان نیوشیدم، به ویژه دو نکته بسیار مهمشان؛ یکی آن که در حوزهای که آدمی تخصص ندارد نباید ادعایی داشته باشد و دیگر آنکه بدون سند نباید حرفی زد. این دو از آرزوهای بنده و امثال من است که امید داریم روزی فرا برسد هیچکسی در غیر حوزه تخصصیاش وارد نشود؛ نه طلبهای در حوزه پزشکی بنویسد و نه پزشکی در باب علوم انسانی قلم بزند و نه آنان که چیزی مینویسند یا میگویند، غیرمستند و بی مبنا سخن بگویند.
اما اندکی دقت در آن چه نوشتهام، معلوم میگردد که نه ادعایی در غیر حوزه تخصصم داشتهام، نه بی سند چیزی گفتهام، چون اولا در آن نوشته ادعای نویسنده آن بود که آقای تبریزیان در طب و طبابت موفق بود و موفقیت امری اجتماعی و زاده اموری عینی و محسوس است و چنین ادعایی به تخصص پزشکی نیاز ندارد. کافی است به میزان مراجعهکنندکان و افرادِ در نوبتِ درمان ایشان نگاهی شود، آنگاه به آسانی موفقیت ایشان مورد تایید قرار خواهد گرفت، البته این غیر از شایستگی ایشان در امر طبابت است و تشخیص آن نیز از عهده بنده خارج است، ولی حداقل نشان میدهد که دیگرانی که به عنوان متخصص آن رشتهها تابلوداری میکنند، ناتوان از جلب اعتماد و جذب و ارتباط با مریض اند. کتمان این موفقیت، به معنای توفیق دیگران نیست. ثانیا آنچه در باره رفتار اخلاقی بسیاری از پزشکان گفتهام، ابراز امر بدیهی است که سندش با خودش است؛ کافی است به مطب چند پزشک سری بزنید، آنگاه متوجه رفتار خدایگانی دسته کثیری از آنان خواهید شد و بنده البته میزان مراجعهام به اینان هنوز اندک است و بیشترین مراجعهام برای درمان والدین است که همیشه با اندوه و درد همراه است، چون در همین تعاملها، کمتر رفتاری اخلاقی و مبتنی بر روابط عاطفی انسانی را به چشم میبینم، به ویژه آن که کمتر گفتوگویی محترمانه و اکتشافی از آنان دیده میشود و اساسا هنجار جدیدی را پایهگذاری کردهاند که گویی جز این نباید باشند، مگر در تعامل با مقامات مسئول که خود داستان دیگری است! این که پزشکی در یک روز بیش از پنجاه مریض را میبیند یا برای دیدن آزمایش یا عکسی، مجدد پولی دریافت میکند، هم نشان تجاری بودن کسبشان است و هم نشان بیاخلاقی و این در بیشتر مطبهای خصوصی دیده میشود.
اما نکات دیگری نیز باید در حاشیه آن حاشیه تاکید شود:
یکم: در سراسر نوشته بارها و بارها بر عمل نکوهیده و غیر صحیح جناب تبریزیان تاکید شد و اکنون نیز بر آن پای میفشرم و اساسا دفاع از ایشان را شایسته نمیدانم، ولی تاکیدم آن بود که در نقد عمل یا اندیشه هر کسی باید راه انصاف پیموده شود و همه جوانب کار را دید، از جمله آن که بیسوادخوانی ایشان به دور از انصاف است. این که ناقد محترم با نگاه تحقیری به علوم حوزوی نگریسته و آوردهاند «سطوح عالی حوزههای علمیه به همه دروس پایه هفتم تا درس خارج گفته میشود که شامل کتابهایی مانند رسایل و مکاسب و کفایه است. فهم و تدریس این کتابها نه چندان دشوار و پیلافکن است و نه زمام تدریس این دروس در دست فحول و بزرگان حوزه است» شاید سخن درستی باشد، اما نه به بحث بنده مرتبط است نه به آقای تبریزیان، زیرا بنده عرض کردم ایشان مدرس درس خارج در حوزه تخصصی خود بودند، نه سطوح عالی، و این به معنای گذراندن سطوح عالی حوزه و توانایی و تسلط بر مبانی مربوطه است، چنان که این جانب در شش هفت سالی که در دروس خارج فقه و اصول حاضر میشدم، به خوبی آن را لمس کردم. از قدیم نیز در حوزهها ادعا چنین بود که اگر کسی توانایی تدریس کتاب معالم و لمعه را بیابد، صلاحیت بالای علمی ایشان پذیرفتنی است تا چه رسد به تدریس رسایل و مکاسب و کفایه که به راستی از عهده هر کسی برنمیآید، لذا نمیفهمم چگونه میتوان گفت «طلاب جوانی که تا دیروز مشغول تحصیل لمعه و مکاسب بودند، امروز در مسند تدریس مکاسب و رسایل شیخ نشستهاند»! به نظرم این دیگر قابل توجیه نباشد که برای رد اندیشه یک نفر، اساس دانش وآموزش حوزه، و اصالت و اعتبار آن زیر سوال برود! زمانی میگفتند هر که خواند صرف میر میر را، بشکند یک صد و هفتاد زنجیر را، و الان گفته شود که حتی سطوح عالی هم هیچ نیست!
دوم: این که آقای تبریزیان آثار درخوری ندارند و طبعا اگر کسی چنین باشد نباید مدعی مرجعیت علمی باشد، حرف بسیار ارزشمندی است و کاش در مورد همه مدعیان صاحبنظری و باسوادی حوزه در نظر گرفته شود، به ویژه اگر فردی همه داشتههای علمیاش حاشیه بر فلان کتاب فقهی باشد که بارها و بارها حاشیه خورده یا نوشتن تقریرهای درس خارج استادی باشد که به تعبیر شما چندان اهمیت ندارد. البته گویا ایشان چندین کتاب در زمینه علوم فقهی و حدیثی دارند که البته بنده از سطح علمیت آنها بیخبرم چون اساسا از حوزه علاقمندی من خارج است، چنان که کتابهای پرشمار طبی ایشان برای بنده چنین بود.
سوم: سخن بسیار ارزشمندی در این چند روز در نقد عمل آقای تبریزیان نوشته شده و بر این نکته عموما تاکید رفته که ایشان به احادیث ضعیف استناد جسته است که واقعا سخن درستی است، چون نگاهی به نوشتههای ایشان به خوبی آدمی را به این نکته رهنمون میکند، اما سه نکته بسیار مهم در این باره باید مد نظر قرار گیرد: یک: چرا ناقدان ارجمند در طول سال و در فرصتهای بسیاری که در اختیار دارند از وجود چنین احادیث بیپایه و سست سخن به میان نمیآورند و در نقد و اصلاح آنها چیزی نمیگویند یا ناقدین ارج نمیبینند تا چنین افراد سودجو در استناد به آنها سیهروی شوند؟ دو: نگاهی به برنامههای مذهبی، اعم از صداوسیما و منبرها و مداحیها، انسان منصف را متوجه بهرهگیری همهزمانی و حداکثری از این دست روایات میکند که سوگمندانه هیچ انسان دردمندی برنمیآشوبد و دینداری فریاد برنمیآورد که اینان نه اسلامشناسند، نه آنچه میگویند به اسلام و تشیع ربط دارد. سه: آقای تبریزیان نیز فرد حدیثنشناسی نبود و نیست. ایشان مدتی طولانی به عنوان پژوهشگر محوری حدیثپژوهی در دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی فعالیت داشت و مورد مراجعه اهل فن بود، بنا بر این یادکرد این نکته برای ایشان زیره به کرمان بردن است، جز این که جامعه او را مثل بسیاری از دیگر روحانیون به سوی استناد به احادیث ضعیف و بیسند کشانده است، اما چون او دست در لانه زنبور کرد چنین نقرهداغ شد. وی با استناد به روایات ضعیف به جدال با منافع عدهای وارد عمل شد و همین جرم او را سنگین کرد و الا روشش امری شایع و مورد تایید است!
تاکید بر این نکته نیز شایان ذکر است که برخی از عزیزانی که وی را در استناد به چنین روایاتی سرزنش کردهاند، همانان کس دیگری را که در حوزههای دیگر به ضعیفترین روایات تکیه داشت، به شدت ستودهاند! این یک بام و چند هوا خود مایه تامل است.
چهارم: القای نقش تخریبی یهود، به ویژه اقدامهای ریز و درشتی که به آنان خصوصا علیه شیعه نسبت داده میشود، به طور طبیعی افرادی را به سوی چنین نگاههایی میکشاند که کتاب طبی مرجع نیز حتما حاوی مداواگری دشمنانه است. آن نهال دشمنی به چنین باری مینشیند، پس در نقد دیگران، حتی یهودیان باید منصفانهتر عمل کرد.
و در آخر این که: عدم مراجعه بنده و خانوادهام به ایشان، تابع دو علت بود: یکی آن که به مریضیای که بخواهم به ایشان مراجعه کنم مبتلا نشدم و دیگر آن که نوبت گرفتن از ایشان بسیار سخت و زمانبر بود و البته همانطور که در نوشته آوردم، ایشان نیز به شدت در این دورههای اخیر، به خصوص پس از برخوردهای تند رقیبانش، نگاهی تجاری یافته بود. البته از جناب موسیوند هم انتظار نیست که برای نقد نوشته، هر چیزی را بزرگ نمایند و به چالش بکشند.
باز هم اندکی منصفانهتر ۱۰/ ۱۱/ ۹۸
این نوشتار در نقد این مطلب نوشته شد.