ابن سینا درباره تامین اجتماعی، بازی کودکان، دادگاه خانواده، تفکیک قوا و سربازی عمومی چگونه می اندیشید؟
حوزه فرهنگی و اجتماعی تاثیر گذاری ابن سینا با توجه به وزارت، ارتباط با علما و سیاست مداران و حکام و عرفای هم عصرش بسیار متنوع بوده است. در فرهنگ ما حکیم بودن با جامع الاطراف بودن همراه است که حضور در جامعه را می طلبد. خود ابن سینا در زندگی نامه اش که یکی از شاگردانش نقل می کند می گوید در هجده سالگی چیزی از علوم زمان بر من مخفی نبود اما حضور جدی او در عرصه های اجتماعی تازه پس از آن شروع می شود. اگر ممکن است بخشی از این فعالیت های فرهنگی و اجتماعی وی را برای ما باز کنید.
ابن سینا یک شخصیت جامع الاطراف است. در دستگاه های سیاسی هم یک آدم گوشه نشین و منزوی نیست چون مشاهدات نشان می دهد همه افراد با او مرتبط بودند. بسیاری از رجال بزرگ از جمله دانشمندان و رجال سیاسی اجتماعی از او درخواست رساله کرده اند و از او خواسته اند جواب سوالاتی را بدهد. بسیاری از آثار او در پاسخ به همین رساله ها شکل گرفته و حتی با بغداد هم که رابطه نداشته خودش برای علما و حکام آنجا رساله هایی نوشته است. ابوریحان بیرونی هم نامه هایی برای وی دارد مثل خیلی دانشمندان دیگر که از او سوالاتی می پرسد و گفت و گوهایی در این نامه ها شکل گرفته است. وی در عین اینکه فیلسوف و طبیب است یک مقام اجتماعی خاص دارد. داستان زندگی او هم همین را نشان می دهد. این ارتباطات اجتماعی او سبب می شد که در مسائل مختلف نظراتی ارائه دهد. مثلا برای لشکرکشی و سلامت و بهداشت، مسیر حرکت، توقف و استراحت و تغذیه و به خصوص از لحاظ بهداشتی یا مواجهه با آب و هوای مختلف که از او خواسته اند و او درباره «تدبیر عسکر» رساله نوشته است. همچنین برای افرادی که مسافر بوده اند، درمورد درمان و غذا و آب و… بسیار سخن گفته است. از تعداد رساله های او معلوم می شود حوزه اجتماعی اش بسیار وسیع بوده است. خب فلسفه فقط برای افراد خاصی بوده که برای آنها هم رساله ها و کتابهایی نوشته اما مسائل دیگری را هم که مردم با آن درگیر بوده اند پوشش داده است. یکی از اینها حکومت است و یکی شریعت. او در این مسائل با زبان قابل فهم برای عوام سخن گفته و این فرق دارد با کار یک فقیه. فقیه می گوید این کار را بکن و دلیلی نمی آورد مثل دکتر که می گوید این دارو را بخود اما دلیلی نمی آورد، ولی فیلسوف مرتبط با مردم به فکر دلیلی آوری برای آنها هم هست.
نگاه جامع و فلسفی ابن سینا به جامعه و فعالیت در آن چگونه بوده است؟
ابن سینا کل مردم جامعه را در سه دسته تقسیم می کند. او نگاه می کند به جامعه و می بیند در سه دسته اند: یکی اهالی تدبیر امور که دانشمندان، اهل قلم، اهل منبر و تمامی اهالی فرهنگی و اندیشه ورزان جامعه را دربر دارد. گروه دیگر سرمایه گذاران یا صنعتگران یا گروه عمومی تولید کنندگان اند. اینها را که کشاورزان و صنعتگران و تجار و… را تشکیل می دهند مسئول رزق و تحرک اقتصادی جامعه می داند.
دسته سوم نظامیانند که امنیت مملکت را شکل می دهند. نکته مهم این است که ابن سینا معتقد بود اینها باید مستقل باشند و اگر یکی به کار دیگری وارد شد نشانه فساد است. اگر سیاست با اهداف سرمایه دار گردانده شود سیاست فاشد می شود. یا اگر نظامیان به سیاست وارد شوند هم از وظیفه امنیت بخشی خود باز می مانند و هم بخاطر اینکه زور دارند با تفکر نظامی گری کار سیاست را هم خراب می کنند. پس هر کدام باید مجزا از دیگری کار خود را بکند. این از توجهات بسیار مهم ابن سیناست. وی برای هر دسته هم سلسله مراتب قائل است که از مهم ترین فرد تا پایین ترین مردم هر دسته باید مطرح باشد. در این فرایند هیچ فردی از افراد جامعه نباید بیکار باشد. ابن سینا بسیار درمورد بیکار بودن حساس است و عده ای را که کار نمی کنند و از روزی دیگران ارتزاق می کنند به شدت نفی می کند و می گوید هر فرد جامعه در برابر جامعه مسئول است. معلم فرزند نانوا و خیاط را آموزش می دهد، نانوا به تغذیه معلم و خیاط کمک می کند و خیاط هم نقش خود را دارد و هرکس نقش خود را ایفا باید کند. وی حتی می گوید بی کاری حرام است و می گوید دولت باید به شدت با بی کاران مبارزه کند و حتی آنها را تهدید به قتل می کند! از طرف دیگر مسئله دیگری که برای او اهمیت بسیاری دارد امروز استثمار نام گرفته است. یعنی اینکه از نتیجه کار فردی استفاده زیادی ببرید اما مزد ناچیزی به او بدهید. در اواخر قرن 19 میلادی و بعد از صنعتی شدن کارخانه ها به ویژه در صنعت نساجی این اتفاق افتاد که از کارگر دو برابر کار می کشیدند اما مزد ناچیزی به آنها می دادند. اینکه امروزه ساعت کار و درآمد متناسب اهمیت دارد در همین راستاست.
امر دیگری که ابن سینا در حوزه اقتصادی به آن اشاره می کند وجه مال مشترک است که خزانه یا بیت المال هم می گفتند. این پول برای این است که نظامیان کار نکنند و کارشان همین نظامی گری باشد و این نشان می دهد در نگاه ابن سینا یک نظامی حرفه ای مطرح بوده که عمر خود را وقف این کار را می کند و تمام تمرکز آنها بر حفظ کشور و امنیت می گذارند و شغل دیگری ندارند.
یعنی دوره سربازی عمومی را قبول نداشته!
نه! آنچه مطرح بوده یک نظامی گری حرفه ای و متمرکز بود که کارش فقط همان نظامی گری است. البته یک مورد استفاده دیگر از این وجه مال مشترک این است که برخی بیماران هستند که نمی توان آنها را معالجه کرد. برخی می گویند اینها را باید کشت زیرا بار اضافی جامعه اند. ابن سینا مخالفت می کند و می گوید اینها آنقدر نیستند که فشار بر دولت بیاید، بلکه باید خرج با دولت باشد. ببینید این چه نگاهی دقیقی درمورد سازمان تامین اجتماعی است! وی می گوید اگرخانواده متمکنی داشت پرداخت هزینه باید با آنها باشد و الا با دولت است. این خیلی جالب است فکر بسیار مهمی است که متاسفانه ما آن را دنبال نکردیم و به عنوان یک طرح غربی آن را مدتها بعد پذیرفتیم.
درمورد مسائل روانی و خانوادگی هم می توان به ابن سینا پرداخت؟
بله. یکی از مسائلی که به نظر من لازم است به آن بپردازیم بحث خانواده است. ابن سینا حرفهایی زده که هیچ کس نرفته روی آنها دقیق فکر کند. ابن سینا می گوید خانواده برای این است که نسل را تولید کند و جامعه برای بقای نسل است. پس ازدواج مایه بقای نسل آدمی است و خداوند هم همین را خواسته پس خانواده خیلی مهم است. می گوید حال که اینگونه است پس در انتخاب همسر و اینگونه مسائل هم باید خیلی دقت کرد. هدف لذت و این چیزها نیست. درعین حال در بحث مهریه، نفقه و دیگر چیزها را مطرح می کند. چون آن روزگار امکان کار زن نبوده می گوید باید مرد پول زن را بدهد. از مسائل جالب این است که ازدواج باید علنی باشد و همه بدانند و الا ممکن است اتفاقات بدی بیافتد. مثلا مرد، زن خود را منکر شود، یا بچه خود را، یا اتفاقاتی در نسب یا حتی ارث بیفتد. درمورد طلاق هم می گوید دلایلی هست که نمی توان طلاق را نفی کرد اما باید خیلی سخت گرفت. می گوید ممکن است دو نفر بعدا بفهمند کفو هم نیستند پس نمی توان آنها را مجبور کرد تا آخر عمر در مضیقه زندگی کنند. شاید زن یا مرد در ازدواج بعدی خوشبخت باشند. اصلا شاید بچه دار نشوند و زن یا مرد را نمی توان از بچه دار شدن محروم کرد. ولی نباید گذاشت طلاق با هرکار کوچکی رخ دهد پس باید به یک دادگاه صالحه ارجاع داده شود.
اینجا من باید نکته تاریخی را ذکر کنم. کمی قبل از انقلاب طرح دادگاه خانواده مطرح شد که متکفل همین مسائل بود. بعد انقلاب گفتند این کار اصلا لازم نیست و حق طلاق با مرد است و او هر وقت صلاح بداند طلاق می دهد و آن را لغو کردند. اما بعد از کمی که مشکل بوجود آمد دوباره دادگاه خانواده را راه انداختند. اگر ما می دانستیم که طرح دادگاه خانواده اصلا مال فیلسوف خود ما است هیچگاه آنقدر شتابزده در حذف آن اقدام نمی کردیم. ابن سینا معتقد بود طلاق سبب آسیب فرزندان و مرد و زن در ازدواج مجدد می شود بنابر این نباید اجازه داد با هر دلیلی خانواده از هم بپاشد. این فکرها که نظام های اجتماعی را سامان می دهد در افکار فلاسفه ما بوده است. در غرب هم فلاسفه نظر می دهند و دانشمندان آن حرف ها را عملی می کنند و پیاده می کنند اما ما اصلا این کار را با فلسفه و فلاسفه نکرده ایم. حتی ممکن است ترجمه آثار ابن سینا در مدارس اسکولاستیک و قرون وسطی سبب تدوین نظریات قرون جدید غرب باشد. کاری که خود ما با این فیلسوف بزرگ نکردیم.
ابن سینا در عین حال تحلیل شریعت هم می کند و از لحاظ عقلی می گوید چرا احکام اینگونه است. مثلا درمورد نماز جماعت می گوید مسلمانان باید به زندگی اجتماعی اهمیت دهند و برای همین هر پنج نماز را در مساجد محله جمع می شوند و از احوال خود با خبر می شوند. در هفته هم مسلمانان شهر در نماز جمعه جمع می شوند و این کار در سطح وسیع تری رخ می دهد. باز سالی یک مرتبه در نماز عید فطر مسلمانان شهرهای اطراف هم جمع می شوند و هر مسلمان هم در عمر خود اگر بتواند باید یک بار در تجمع مسلمین جهان در مکه حاضر شود و اینگونه مسلمانان باید مسائل خود را در اجتماع خود حل و فصل کنند. این نگاه نظام مند اجتماعی را یک فیلسوف دارد. این طرحی است که خیلی طول کشید تا به سازمان ملل و اجتماع ملل و افراد مختلف جهان رسید.
درمورد مسائل تربیتی هم ابن سینا خیلی حرف دارد. مثلا در قانون که ذیل مباحث طب اوست در تربیت کودک بسیار با تفصیل حرف می زند. وی به شدت برای کودک احترام قائل است و می گوید نباید او را عصبی و تحت فشار بار آورد و باید کاری کرد که او به آرام بودن عادت کند. یکی از مسائل بسیار جالب، اهمیت ابن سینا برای بازی کودکان است. امروزه در جهان بسیار جا افتاده است که بازی کودکان را ساده نگیرید چون بازی برای آنها تمرین زندگی کردن است. وی برای تغذیه و بهداشت کودکان هم مطالبی دارد که حتی گاه اوامر او مثل استحمام هر روزه کودک برای خانواده های متمکن امکان پذیر است اما به هرحال در شرایط فقر آن روز باز هم اشارات جالبی به بهداشت و سلامت کودک دارد. ابن سینا می گوید تا هفت سال باید کودک را برای بازی و خواب و تغذیه آزاد گذاشت. هدف او این است که کودک آزاد اندیش و مستقل بار بیاید و بتواند برای مسائل خود توان اندیشه و راه حل داشته باد و به خصوص عصبی و عصبانی بار نیاید و آرام بزرگ شود.
آقای دکتر نگاه ابن سینا به اعتراف خودش به همه این مسائل از موضع یک فیلسوف است. وی حتی مابعدالطبیعه را درمقام جایگاه علم ماقبل الطبیعه می داند. او چگونه فلسفه را به عنوان یک رشته کاربردی به کار برده که ما در کشور و جامعه خود از آن عاجزیم و نتیجه آن بی اهمیت شدن یا حداکثر لوکس شدن فلسفه در اذهان جامعه است؟
این البته بستگی دارد به فلاسفه ما. اگر فیلسوف ها نظریه پردازی نکنند و فقط نظریات محض بپردازند در عمل کم بازده خواهند بود. موضوعات فلسفه امروز حتی گاه تنزل یافته است اما اگر بخواهیم فلسفه را کاربردی کنیم باید فیلسوف ما در اجتماع باشد و در اجتماع و مسائل آن بیندیشد. ابن سینا در جامعه خود خیلی می اندیشد و حتی درمورد کوچک ترین چیزها هم می اندیشد. در همین مساله پرورش کودک درمورد اینکه چگونه برخورد کنید، کودک را کنار اجسام تیز نگذارید، کجاها بیشتر مواظبت کنید، بالش کودک چگونه باشد، قنداق نوزاد را چگونه بسازید و این تفصیل نشان دهنده اهمیت وی درمورد مسائل اجتماعی است. مثال دیگر درمورد مسافر و آب و غذای اوست. وی چندین مدل برای تصفیه آب معرفی می کند. این شیوه فیلسوفی گری ابن سینا برای من خیلی جالب است که دست جامعه خود را می گیرد و تک تک افراد را در زمینه های مختلف رشد می دهد. مثلا خود فرد را می کند طبیب. زکریای رازی هم کتابی دارد به نام «من لا یحضره الطبیب»، یعنی برای افرادی که به طبیب دسترسی ندارند خود بتوانند از پس مسائل پزشکی بر بیایند. ابن سینا این را ریز کرد. این نشان می دهد حکمای ما به سلامت فکری و جمعی افراد اهمیت می دادند. یعنی فیلسوف در یک برج عاج ننشسته بود و برای جامعه اهمیت زیادی قائل بود.
اینکه شما حضور نداشتن فلسفه را به گردن جامعه و مسئولان نینداختید و گفتید فیلسوف نظری پرداز نداشتیم به نظر من پاسخ دقیق و درستی بود اما چرا ما با فقر فلسفه زنده و پویا مواجهیم؟
یکی از دلایلش همین است که فیلسوف ما در جامعه حضور جدی ندارد. به غرب نگاه کنید؛ در قرون 16 تا 18 یکی از مهمترین بخش های فلسفه، فلسفه سیاسی است و این تغییرات غرب همه از نگاه فلاسفه آنها درآمده است. فلسفه سیاسی آنها خیلی به بشریت خدمت کرد. تقبیح دیکتاتوری و احترام به حقوق مردم از کارهای فلاسفه بود. فلاسفه ما تا این اندازه وارد نشدند. هرچند ابن سینا وارد شد اما دیگران ادامه ندادند. برخی می گویند خب شرع این ها را گفته است اما این خیلی فرق می کند با شرح فیلسوفانه مسائل. خود ابن سینا در بحث نبی می گوید نبی نباید مسائل اجتماعی متغیر را تبیین کند چون جامعه دائما متحول می شود و آن حرف ها کهنه می شود. مثلادرمورد مدل حکومت اسلامی می گوید اسلام فقط اصول حکومت و حاکم را گفته اما شکل حکومت را نگفته چون گفتنش خلاف عقل است و باید همواره افرادی از درون جامعه با قدرت استنباط خود مدل های زمان خود را مشخص کنند. مثلا فرض کنید درمورد حجاب، اسلام فقط گفته چگونه باید باشید، اما مدل دقیق حجاب را باید جامعه هر عصر انتخاب کند که چگونه باشد. خداوند که نظام عالم را ثابت خلق نکرده و دائما درحال تحول است و اداره آن به عقل انسان ها واگذار شده و فلاسفه این را یادآور می شوند و کار تعقل را هم به بهترین وجه انجام می دهند.
مثلا درمورد مشورت حکما و مسئولین بخصوص در جنگ اصول مشاوره را می گوید که دو دسته مشاور برای مسائل کلان و مسائل خرد لازم است. هر کدام باید چه مسائلی را توجه کنند و چگونه با حاکم کار کنند.
اگر فلاسفه بعد از ابن سینا این راه را ادامه می دادند و مسائل اجتماعی را باز می کردند وضع ما خیلی بهتر از این بود و جایگاه برتر علمی و اجتماعی از آنِ جامعه مسلمین بود. فکر کلان باید بر عهده فلاسفه باشد که مقررات و نظامات اجتماعی را بیان کند و راه را برای جامعه باز می کند. ملاصدرا می گوید شیخ الاسلام ها در جامعه هستند و این کار را می کنند. او باید خیلی بیشتر از ابن سینا مسائل را باز می کرد اما می بینیم که این اتفاق نیافتاد.
ما از بزرگی ابن سینا زیاد گفتیم اما چگونه می توان ابن سینا را درون چارچون انتقادی دید که بتوان از وی فراتر رفت. یکی از اساتید فلسفه روزی می گفت در حوزه علمیه نظرسنجی شد و اکثرا می گفتند ملاصدرا برای فلسفه ما کافی است. این درحالی است که بزرگی ابن سینا برای ما این بود که در ارسطو باقی نماند و حتی از بنیان اختلافهایی اساسی با ارسطو داشت. چگونه می توان کاری کرد که از حکما اصولی را استخراج کرد اما آنها خود به بتی علیه پیشرفت تبدیل نشوند؟
پاسخ این را خود ابن سینا گفته است. وی حتی درمورد نبی هم گفته مسائل چون به روز می شوند نباید نبی حرف آخر را بزند. این ماییم که خطا می کنیم و فکر می کنیم ابن سینا یا ملاصدرا حرف را تمام کرده اند. باید از آنها استفاده کرد که پاسخ های تازه به مسائل اخلاقی و اجتماعی و فلسفی داشتند. اینکه ابن سینا می گوید نمی توان به مسائل اجتماعی پاسخ ثابت داد خود بهترین حرف است. ابن سینا متعلق به زمان خود بود اما ما مسلمانان و اندیشمندان جامعه فعلی باید راه جدید بسازیم. سهروردی اول حکمت الاشراق می گوید خداوند برای هرکسی ذوقی قرار داده، کم یا زیاد، اما باید بر اساس آن هرکسی اجتهاد کند. استدلال می کند به آیه قرآن که خداوند بخیل نیست و اینکه علم را باید انسان بدست آورد. این که برخی اساتید ناگهان می گویند اصلا فلسفه اسلامی ما نه تنها بدرد نمی خورد بلکه دست و پاگیر است نشانه افق دید کوتاه آنهاست. آن افراد متعلق به زمان خودشان بوده اند اما تقصیر ماست که نمی رویم بر پایه دانش روز جستجو کنیم و به اصلاح و ترقی فلسفه خود بپردازیم. امیدوارم از حکمای خود بیاموزیم که تحول جامعه را درنظر بگیریم و فلاسفه ما بیاموزند در اجتماع و با دغدغه های اجتماع بیاندیشند و نظریه پردازی کنند.
منبع:سایت جماران
دکتر نجفقلی حبیبی