اکبری دیزگاه: داستان دینی روایت انسان در پرتو حیات معنوی است
«ابراهیم اکبری دیزگاه»، داستاننویس و منتقد ادبی، با بیان اینکه داستان دینی را در موضعهای مختلف میتوان تعریف کرد، یکی از این تعاریف را روایت انسان در پرتو حیات معنوی عنوان کرد.
ابراهیم اکبریدیزگاه داستاننویس و منتقد ادبی در نشست کارگاه «قرآن در داستان» در مدرسه اسلامی هنر به تعریف داستان دینی پرداخت و گفت: داستان دینی را در موضعهای مختلف میتوان تعریف کرد. یکی از تعاریفی که من اینجا میخواهم ارائه بدهم این است که داستان دینی روایت انسان در پرتو حیات معنوی است؛ حیاتی که بر اساس قرآن شیطان میتواند در آن خلل ایجاد کند. داستان دینی میتواند روایت آن کشمکشی باشد که شیطان در رابطه انسان و خدا ایجاد میکند.
گزیده این سخنان را به نقل از ایبنا در ادامه بخوانید:
-
داستان دینی و مسئله خدا و شیطان
یکی از کانونیترین مسائلی که در قرآن از اول خلقت به آن پرداخته میشود مسئله شیطان است. قرآن چهار بار به گفتگوی خدا و شیطان پرداخته است. تصورم این است یکی از جاهایی که میتوانیم توقف کنیم و به داستان دینی بیندیشیم تأمل کردن در سرشت و رفتارهایی شیطانی است که قرآن از آن گزارش میدهد. منِ نویسنده میتوانم به نوعی از چشم قرآن به شیطان خیره شوم و در داستان این خیرهشدگی را روایت کنم.
-
اسنان در رابطه با دیگری
انسان در رابطه با دیگری – مراد من از دیگری در این بحث انسان دیگری است – میتواند هزاران ارتباط برقرار کند. انسان ارتباطش را با دیگری چگونه میخواهد ببیند؟ قرآن به این سوال پاسخ داده است. وقتی قرآن میفرماید در ارتباط عمودی باید عمل صالح هم باشد، لذا در ارتباط با دیگری باید عمل صالح باشد. اگر شخصیت داستانی نسبت به دیگری این نگاه را داشته باشد که خدمت به او و کمک رساندن به دیگری عبادت است حیات معنوی او به صورت افقی شکل میگیرد.
در قرآن تمام گزارشها به گونهای است که این دو محور با هماند. تقریباً تمام پیامبران به این ماجرا توجه دارند و آنهایی که توجه ندارند مورد مذمت قرآن قرار میگیرند. مثل حضرت یونس که رابطه عمودی با خداوند دارد اما وقتی به سمت قومش میرود آنها را رها میکند، بنابراین خدا او را در طبقات تاریکی قرار میدهد.
در تاریخ معاصر میتوانم دو نفر را مثال بزنم. اول امام موسی صدر که خدمت به خلق را مهمترین عبادت میداند و این در تمام آموزههایش به نمایش گذاشته میشود و دومین نفر، امامخمینی است که میفرماید دیگری هر کسی که باشد اگر نجات ندهیم ارتباط عمودی هم فایدهای ندارد.
-
ارتباط انسان با خود
یک مسئله ویژه وجود دارد و آن ارتباط انسان با خودش است. اگر حیات معنوی در اینجا شکل بگیرد، به دو محور افقی و عمودی جهت و عمق بیشتری میدهد.
شیطان از همان ابتدا کارش این بود که به هر سه این روابط لطمه بزند. به هر میزان کشمکش انسان با شیطان برای ترمیم این روابط موفق باشد، انسان شیطان را پشت سر میگذارد و به سمت حیاط معنوی حرکت میکند.
اگر موقف را بهمعنای نظرگاه و زاویه دید در نظر بگیریم، در قرآن سه موقف میتوانیم داشته باشیم. به این معنا که انسانی که یک نقطه ایستاده باشد میتواند از سه موقف شیطان، فرشتگان و الله به او نگاه شود.
موقف الله نسبت به انسان از زاویه کرامت و تکریم است. موقف فرشتگان این است که نسبت به سجده آدم امتناع میکنند و موقوف شان بدبینی است اما شیطان موقوف اش، موقوف تحقیر انسان است. به خاطر اینکه میگوید من از انسان بهتر هستم. وقتی موقوف شیطان نسبت به انسان این است لذا قسم میخورد که اجازه نمیدهم انسان حیات معنوی داشته باشد.
شیطان تمام ارادهاش این است که در سه محور حیات معنوی انسان خلل ایجاد کند. اگر در ارتباط با مسئله شیطان در رمان بخواهیم صحبت کنیم، میتوتنیم بگوییم به هر میزان کشمکش بین انسان و شیطان در رابطه با الله، دیگری و خود عمیقتر باشد اثری جذابتر و خواندنیتر تولید میشود و به مخاطب برای رسیدن به حیات معنوی کمک بیشتری میکند.