نویسنده رمان برگزیده کتاب سال: مبنا در داستان با مبنا در قصههای قرآن متفاوت است
حامد جلالی، نویسنده و منتقد ادبی در نشست «آسیبشناسی دراماتیزه کردن قصههای قرآنی» در قم، با بیان اینکه وقتی قصه را مطرح میکنیم، طرحی جامع در نظر میآید، اما در سورهها وحدت حادثه، زمان و مکان بهگونهای که در درام مطرح است، وجود ندارد، گفت: قرآن بهشکل سوره به ما منتقل شده است، نهقصه.
حامد جلالی نویسنده و منتقد ادبی در نشستی که در حوزه هنری استان قم با موضوع «آسیبشناسی دراماتیزه کردن قصههای قرآنی» برگزار شد، گفت: کتابهای زیادی در مورد دراماتیزه کردن قصههای قرآن منتشر شده است و کتابهای خوبی هم هستند. اما من در ابتدای بحث یک جمله را تاکید میکنم و آن اینکه این جلسه صرفا بررسی نظریه آسیبشناسی دراماتیزه کردن قصههای قرآنی است و اثبات این امر بحثی است طولانی که از حوصله این جلسه خارج است و من هم ادعای اثبات این نظریه را ندارم.
جلالی ادامه داد: درام هم شاید در این پروسه در خیلی از جاها معنای خاص خود را از دست داد و حالا به داستان و رمان هم درام میگویند و مثلا میگویند که فلانی داستانِ فلان را دراماتیزه کرد.
این نویسنده ادبیات داستانی به جنبههای دراماتیک قرآن اشاره کرد و یادآور شد: وقتی میگوییم جنبههای دراماتیک قرآن، یعنی اینکه قرآن دارای یک سری خصوصیتهاست که ما میتوانیم از آنها یک فیلم سینمایی و تئاتر کار کنیم. ساختن، یعنی اینکه قبلش متنی بر این اساس نوشته شود.
نویسنده رمان «وضعیت بیعاری» به مبنای ارسطو در رابطه با هنر سخن گفت و بیان کرد: ارسطو مبنایش بر اساس تقلید از واقعیت است که منجر به حسبرانگیزی در مخاطب است و این انتقال حس بیشتر ریشه در تزکیهای دارد که ارسطو بهوضوح بیان کرده و روی آن بحث دارد.
وی تحمیل فرهنگ غرب به ایران را مورد بررسی قرار داد و گفت: روی دیوارههای تخت جمشید اگر دقت کرده باشید اشکالی که از انسان در نگارههای سنگی دوره قبل از سلوکیان کشیده شده، یک شکل است. بعد از ظهور اسکندر و حکومت سیصد ساله سلوکیان فرهنگ غرب به ایران تحمیل میشود و دراین دوره و پس از آن است که میبینیم دیگر صورتها شکلهای مختلف دارند و مثلا آن مجسمه سرباز یکدست ساخته میشود که دیگر صورت خدایگانی و واحد ندارد.
این منتقد ادبی تصریح کرد: بعد از سلوکیان که محصول اندیشه غرب هستند، در ایران باستان «شکل» ظهور میکند. غربی که نزدیک به فلسفه ارسطویی است، نمیتواند بهوضوح نوک هرم را مشخص کند و فقط در دامنه این هرم انسان را بحث میکند. بعد به تقلید میرسد و نهایتا تزکیهای که محصول انسان و اعمال و رفتارش است.
مهمان نشست حوزه هنری استان قم بیان کرد: ما با قصههای قرآنی روبرو هستیم. این قصهها از اندیشههای شرقی و اسلامی بیرون میآیند که اعتقاد دارد نوک هرم خدایی وجود دارد که علت العلل است و نور علی نور است.
وی با بیان اینکه بهقول استاد بیضایی یکی از مواد اولیهای که غرب را به درام در 2500 سال گذشته میرساند، چندخدایی است، ادامه داد: چندخدایی به انسان اجازه میدهد راحت راجع به همه چیز داستانسرایی کند و خدایگان هم تقدسشان را از دست میدهند و میشود حتی آنان را نقد کرد، اما در شرق تکخدایی جایگاهی برای خدا میسازد که انسان اجازه ندارد در مورد آن داستانسرایی کند و آن را به چالش بکشد.
جلالی گفت: متاسفانه ما در فلسفه درجا زدیم و بعد از ملاصدرا انگار فلسفه در اسلام خشکید و این گسل باعث شد نتوانیم اندیشه را پیش ببریم. با عدم پیشرفت اندیشه، مجبور شدیم از غرب اندیشه و فلسفه وارد کنیم و مخصوصا در هنر مقلد شویم.
وی در بخش دیگری از سخنانش با مطرح کردن این سوال که آیا خداوند قرآن را در واحد قصه تعریف کرده است یا نه، گفت: قرآن به شکل سورههایی به ما منتقل شده و نه در قالب قصه؛ ما وقتی قصه را مطرح میکنیم، طرحی جامع در نظر میآید که وحدت زمان و مکان و حادثه دارد، اما خداوند سورههایی آورده است که ابتدایش داستانی نیست، اشارهای به داستان پیامبری دارد و میانه داستان اندرز میدهد و یا تذکرهای دارد و تا انتها هم همین رویه ادامه دارد و حتی سورهها وحدت حادثه، زمان و مکان بهگونهای که در درام مطرح است، ندارند.
جلالی در پایان بیان کرد: در تمام بررسیهای که صورت گرفته است، هیچکس جنبههای دراماتیک سورههای قرآن را بررسی نکرده است چون اگر از این منظر نگاه کنیم دیگر نمیتوانیم بهراحتی اثبات کنیم.
وی گفت: مبنا در داستان و قصههای قرآن فرق دارد. در داستان و درام، مبنا داستان است که در لفافه پیامی داده میشود، اما قرآن پیام میدهد و برای پیامهایش قسمتهایی از داستانی تاریخی را به عنوان نمونه ارائه میکند.