دلالتها و پی آمدهای الهیاتی بحران ویروس کرونا
سعید رحیمیان*
کرونا را یک پدیده طبیعی بدانیم یا جهشی نادر در طبیعت، مرحلهای ناهمساز با حیاتش بدانیم یا ژنی دستکاری شده توسط بشر، معضلش بدانیم یا بحران یا فاجعه و مصیبت درهرحال آمده است و تا روزگاری مهمان آدمیان خواهد بود. اما قدوم این میهمان ناخوانده آنقدر مهم بوده است که شیوه زیست و سبک زندگی جدیدی را بر ملتها، جوامع، خانوادهها، روابط، سیاستها و شیوه حکمرانی حاکمان تحمیل کرده است[1].
تاثیرات و بازتابهای این ریزساختار بدینجا خاتمه نیافته و تحولات، شکافها، بحرانها و مسائل ریز و درشت عقیدتی و فلسفی و علمی را نیز با خود همراه آورده است. مانند هر معضل و بحرانی میتوان تهدید و فرصت و رنج و عبرت را در آن توامان دید، بشرط آنکه یکسویه بدان نگریسته نشود.
واضح است که از ابعاد گوناگون این پدیده موحش و عجیب قرن 21 میتوان سخن به میان آورد از منظر علمی پزشکی، روانشناختی، جامعه شناختی، سیاسی، اقتصادی و … میتوان به تجزیه و تحلیل جهان پیش از پدیده کرونا و پس از آن پرداخت اما این مقال به دلالتها و پی آمدهای الاهیاتی – اخلاقی این پدیده، تا حد وسع خواهد پرداخت در این میان به برخی از شکافها و تناقضات و آرا متفاوت، با جان مایه فلسفی، اعتقادی اخلاقی و احیاناً فقهی خواهد پرداخت.
الف) از منظر الهیات
پیدایش و شیوع این ویروس به عنوان عامل بیماری و تهدید نسل بشر و به عبارتی دیگر مصداق و نمونه کاملی از شر، چه در بین مومنان خداباور و چه در بین غیر مومنان، بازتابها و پی آمدهایی را با خود داشته است. در ناحیه عمل حتی در جوامع کمتر متدین- تا هنگامی که راه مهار این ویروس یافت شود _ کمابیش دستان انسانها به سمت بالا متمایل شده است و احتمال مرگ و یاد هر روزه آن، برخی را به خلوت خویش سوق داده است بعضی دیگر را در تأمل در معنای مرگ و زندگی فرو برده است و برخی را نیز دچار یاس فلسفی کرده است.
از سوی دیگر متدینان – که آن را آزمونی برای صبر و تحمل یا توکل و نیایش و اعتماد خود میدانند – را به خداوند نزدیکتر کرده است. و البته ایشان چه بسا این مصیبت را برای کافران، کیفر ناسپاسی و عبور از حدود الهی میدانند.
برخی نامتدینان و خدا ناباوران آن را شاهدی بر اعتقاد خود و مویدی بر دلیل شر تلقی کردهاند و برای برخی متدینان نیز سوالهایی در مورد حدود فاعلیت الهی و غایات اینگونه پدیدهها در ارتباط با حکمت و عدل الهی و نیز مسئله دعا مطرح شده است. رابطه علم و دین و مسئله دین حداقلی یا حد اکثری، رابطه فقه و مرجعیت با اداره مملکت و علم سیاست و اقتصاد و مدیریت، همچنین وظیفه عالمان در برابر افراطها و تفریطها و بدعتها از دیگر نزاعها و پی آمد های نظری این کارزار است. از سوی دیگر این که مرگ صرفاً برای ” دیگری” و در دور دستها معنا نمیشود، مرگ اندیشی و تأمل در معنای زندگی را از جمله ثمرات چنین وضعیتی قرار داده است. دلالتهای حوادث آخرالزمانی برای عده دیگری جالب توجه بوده است.
خلاصه کرونا هم به ایمان مومنان افزوده است و هم به الحاد ملحدان. از سوی دیگر هم روزنههایی از نور برای برخی ملحدان گشود و هم رخنهای در ایمان برخی مومنان انداخته است. همانطور که این ویروس به نوبه خود برخی بیماریهای فرهنگی مانند عدم تعادل و فقدان قرائت عقلانی از دین و نیز ضعف عقلانیت و مدیریت و مانند آن را نیز هویدا کرد. این موارد را در ادامه به تفصیل پی میگیریم.
1. مسئله شر: معروف است ولتر پس از زلزله لیسبون (پایتخت پرتغال) که در زمان او جان حد اقل دهها هزار انسان را گرفت، گفته بود: زین پس کسی که به خداوند – یا خدای مهربان و عادل -قائل باشد ساده لوح است. (این جمله پیام و چکیده کتاب او با عنوان کاندید به معنی ساده لوح یا احمق است). در مقابل استدلال به شرور و فجایع توسط خداناباوران، متالهان، ضمن تقسیم شر به اقسامی (مانند شر طبیعی، اخلاقی، متافیزیکی، ساختاری و..) و ارجاع برخی اقسام آن به امور عدمی یا نسبی و تبیین عقلانی نوع اخیر یعنی شرور وجودی مانند درد و رنج به آزمون، هشدار، کیفر و مانند آن از غایات معقول همچنین با تعلیل برخی شرور به تساهل و بی تدبیری انسانها نیز با تمسک به اصالت نداشتن زندگی دنیوی؛ بروز شر در جهان را لزوماً با اداره عالم توسط خداوند عالم، عادل، حکیم و مهربان در تنافی نمیدانند. همانطور که هشدارهای جدی و حتی تنبیه شدید پدر و مادر برای کودک با مهربانی و علم و عدالت آنها ناسازگار نیست. بعلاوه ظهور شروری که دست پرورده بشرند چه بسا حاصل تعدی او از اصول اخلاقی و احکام عقل عملی یا حدود شریعت الهی باشد. لذاست که این گروه تنها راه دفاع از خداباوری را اعتقاد به خدای غیر شخصی و یا عدم دخالت او/ آن در عالم نمیدانند. بر این اساس ظهور و پیدایش ویروس کرونا یا طاعون یا وقوع زلزله یا وقایعی که چه بسا بسیار بیش از این ویروس از بشر تلفات گرفته است تعارضی با خداباوری ندارد.
2. دخالت خداوند در عالم: این مورد هم به مورد پیشین مربوط است و هم با برخی موارد که پس از این میآید (مانند رابطه علم و دین و نیز مسئله دعا)؛ در جنبه عملی نیز به تبیین وضعیت مؤمن خداباور در قبال حوادث و معضلات و بحرانها باز میگردد؛ از این منظر که آیا اصولاً دعا و نیایش به درگاه خداوند، تاثیری در کارگاه آفرینش دارد یا نه؟ نیز آیا توسل به مقربان درگاه میتواند در گره گشایی معضلات مزبور و رفع فجایع نقشی ایفا کند یا خیر؟ بعدی دیگر از ابعاد این بحث به رابطه علم و دین باز میگردد.
اما بعدی دیگر جنبهای علمی و متافیزیکی دارد که به نحوه فاعلیت الهی یا تأثیر فاعلهای فوق طبیعی در متن طبیعت باز میگردد. آیا دخالت خداوند یا مقربان درگاهش (اعم از فرشتگان، انبیا و امامان) در تنافی با علل طبیعی و قوانین عالم طبیعت است یا خیر؟
اگر فاعلیت الهی در عرض یا جایگزین فاعلهای طبیعی و قوانین طبیعت تفسیر شود، دعا و نیایش و توسل بلا موضوع خواهد بود و وظیفه افراد در برابر بیماریها جز پیشگیری یا درمان نخواهد بود. اما اگر فاعلیت الهی در طول فاعلهای طبیعی باشد و دخالت خداوند و مقربانش به نحوی از انحا که فلاسفه و متکلمان خداباور تبیین کردهاند [2]، معنا شود، دعا، نیایش، توکل و توسل در اینگونه وضعیتها جایگاهی خاص خواهد داشت چرا که امور عالم همانطور که به سلسله علل طبیعی منسوباند سلسله علل غیبی نیز در آنها مؤثر تواند بود و اعتقاد به قضا و قدر نیز نافی تأثیر علل طبیعی یا علل فوق طبیعی مانند دعا نیست؛ چون فی المثل در مورد بیماری؛ ممکن است مقدر این باشد که با علل طبیعی و داروها درمان شود ممکن است مقدر باشد با دعا و نیایش یا در حالت سوم مقدر باشد با ترکیبی از آندو و یا در حالت چهارم مقدر باشد اساساً درمان نشود. لذا عقلا نمیتوان هیچیک از سه راه نخست را منتفی دانست. از اینرو مومنان مأمور شدهاند در عین حال که به دوا و طبیب مراجعه میکنند برای سلامتی و شفایشان از خداوند مدد بخواهند و دعا کنند. چه آنکه در عالم طبیعت نیز حول و قوه اسباب طبیعی از جانب خداوند حاصل میشود و دوا با پزشکان و شفا با خداست و در امور روزمره نیز گفتهاند: با توکل زانوی اشتر ببند..
این به معنی تأیید علل طولی است که دخالت و فعالیت خداوند و مقربانش را در طول اسباب و با احاطه و اشراف نسبت به آنها میداند نه جایگزین و معارض با اسباب طبیعی. لذاست که هم دعا و توسل و استشفا جایگاه خود را در بهبودی بیماری میتواند داشته باشد هم دوا و مداوا.
زیارتگاهها و حرمها
ذیل این مسئله بحث زیارتگاهها و حرمها مطرح شده است که آیا ورود آنها به حیطه قرنطینه (هر چند موقت) با تقدس معصومان و نقش معصومان بنحو اعجاز و استشفا و.. منافات دارد یا نه؟
در پاسخ گفته میشود که: اعجاز و شفا و مانند آن استثناست و چنان که در روایات وارد شده است بنای خداوند بر آن است که هر کاری بر طبق نظام سبب و مسببی انجام شود و بر اساس قوانین طبیعی (و در مواردی فوق طبیعی) صورت پذیرد. و بنا نیست دعا و توکل و توسل و اعجاز و کرامت جانشین و جایگزین این موارد باشد. استثناها در مواردی خاص بحسب حکمت و تقدیر الهی واقع میشود بعلاوه آنچه باعث شفا و دیگر کرامات است روح معصومان و اولیاست نه طلا و نقره ضریح آنها. وانگهی معصومان خود بیمار میشدند و بر اساس آنچه گذشت هم از دعا و هم از مراجعه به طبیب خود را بی نیاز نمیدیدند.
3. مسئله معجزه، کرامت و شفا: بدینسان مسئله معجزه و استشفا و شان معصومان و نقش ایشان در شفایابی بیماران روشن میشود. سببیت طبیعی با علیت فوق طبیعی در تعارض نیست لذا در مورد ویروس کرونا تمسک به دعا و معصومان در کنار رعایت دستورات پزشکی جهت پیشگیری و درمان هر یک جایگاه خود را خواهد داشت.
در این میان احادیثی نیز در ارتباط با شهرهایی مانند قم مطرح شده است که برخی آنرا با انتشار ویروس کرونا از قم منافی دانستهاند. در پاسخ گفته شده که: اولاً اگر بنا بود شهری دافع بلا باشد مکه مکرمه و مدینه منوره اولی به این وصفاند اما به این دو شهر گرامی بلاها و آفات ارضی و سماوی و بشری فراوان رسیده است. اصولاً بنا نیست شهرها و امکنه خاص از ابتلا و آزمونهای الهی استثنا باشند همچنانکه خود انبیا و اولیا نه تنها از ابتلا مصون نبودهاند بلکه در معرض بلاها و آزمونهای بیشتر واقع میشدند که: هرکه در این بزم مقربتر است/ جام بلا بیشترش میدهند.
ثانیاً بر فرض صحت سندی روایات مزبور، اساساً روایات مربوط به مدح یا ذم شهرها (بلدان) یا ناظر به زمان و شرایط خاصاند نه بطور مطلق [3] و یا ناظر به ابعاد معنوی و یا سیاسی شهر قم (که شیعیان در زمان اختناق خلفای عباسی میتوانستند تاحدی بدور از تقیه در قم بسر برند لذا استراحتگاه مؤمن و شیعه نامیده شد).
در مورد شفابخشی حرمها نیز میتوان گفت این مطلب منافی آن نیست که آنها که اعتقاد تام یا توکل کامل داشته باشند در حرمهای معصومان در حریم امن قرار گیرند اما مشکل آن است که مراجعان به حرم هت فقط آن قشر عالیقدر یا دلشکسته نیستند و چه بسا بسیاری زائران بواسطه عدم قوت در اعتقاد و توکل یا عدم اعتنا مبتلا شوند.
آنها که بر لزوم شفا گرفتن از حرمها در این وضعیت تاکید و پافشاری دارند میبایست توجه داشته باشند که در چنین وقایعی بحسب الهیات ادیان، انسان است که در معرض آزمون و امتحان قرار میگیرد نه خداوند لذا نمیتوان مبحث دعا، نیایش، کرامات و مانند آن را محکی برای صحت و سقم این عقاید دانست[4].
4. نقش عالمان دین: از آنچه گذشت اهمیت نقش عالمان و مراجع دین در نفی بدعتها، تحجرها و قشری گری ها نیز مقابله با جهل مقدس روشن میشود. این چالشها در دو جهت خود را نمایانده است:
یکم. طب اسلامی و مسئله دین حداکثری یا حداقلی
چالش بین دین حد اکثری و دین حداقلی در مبحث انتظار از دین، خود را در این واقعه چنان نمایاند که گروهی مدعی شدند دین نه تنها به هدایت معنوی و راهنمایی اخلاقی و رفتاری بشر و درمان دردهای معنوی او میپردازد بلکه در دیگر عرصهها از جمله درمان دردهای جسمی انسان نیز سخن دارد و بر دستاوردهای طبی پزشکی رجحان دارد. در مقابل گفته شده که این بار سنگینی که بر دوش دین نهادند عملاً نه تنها به نفع دین و دینداری مردمان نیست بلکه به نفی کارآمدی و کارگشایی و اعتماد به دین در همان حوزههای اصیلی که انبیا در پی آن آمدهاند (یعنی هدایت معنوی و راهنمایی اخلاقی و رفتاری انسانها) میانجامد. وانگهی احادیث راجع به امور پزشکی و طبی در نود در صد موارد به ضعف سندی یا دلالی مبتلاست.
بهر روی قائلان به طب اسلامی که از پشتوانه اندک عقلی و نقلی برخوردارند نوعی اخباریگری را تداعی میکنند که تعامل صحیح عقل و دین را منسد مینمایند و بدینسان بحث به مسئله دوم منتقل میشود.
دوم. مرجعیت عالم دینی و دانشمند تجربی و رابطه علم و دین
در مورد ارتباط بین علم و دین (و به تبع آن مرجعیت عالمان هر یک در قلمرو خاص خود) اقوال متعددی وجود دارد که از تقابل و تباین گرفته تا اتحاد و یگانگی را در بر میگیرد اما اگر چنانچه رأی اغلب متفکران اسلامی بر آن قرار دارد یعنی قول به تکمیل را لحاظ کنیم. قلمروها و عرصههای دین (وحی) و علم تجربی مشخص است. بحسب عقل در قلمرو دین، سخن وحی حجت است و در قلمرو تجربه پذیر، سخن علم و جامعه علمی و دانشمندان تجربی. اگر وضعیت علوم تجربی را به علوم اجتماعی (حد اقل علوم اجتماعی تجربی) نیز تسری دهیم طبعاً مرجعیت تصمیم سازی در باب نحوه مقابله پزشکی یابسیج اجتماعی در قبال یک بحران یا فاجعه جمعی مشخص خواهد بود. عدم تمایز مرزهای مزبور و عدم رعایت عقلانیت در تصمیم سازی ها میتواند به فجایعی در اداره یک کشور منجر شود که به هلاکت حرث و نسل منجر شود.
ب) از منظر اخلاق
پالایشی که موقعیتهای زوال اعم از زوال نعمتها، زوال صحت و سلامت و زوال عمر نصیب افراد میکند حاصل بصیرت و تجدید نظر در ارزشداوری هایی است که شخص در مورد دنیا، مناصب و مقامات آن، برخورداریهای آن و کم و کیف این تنعمها حاصل میکند.
در چنین وضعیتی مؤمنان معنای صفاتی همچون توکل، صبر، رضا، تحمل، دعا، توسل و ….. را به نحوی زندهتر در زندگی معنوی خویش مییابند.. از سوی دیگر برای همگان نوعی احساس قدردانی و قدر شناسی از نعمتها و برخورداریهای روزمره (مانند نعمت بدن وسلامتی آن ارتباط نزدیک با دیگران و حضور در اجتماعات) که عادی شده بود و دایمی تلقی میشده و حسرت از دست دادن آنها پیدا میشود که” قدر نعمت کسی داند که به مصیبتی گرفتارید”.
توجه به ماهیت غم و شادی راههای مواجهه با بحران و مصیبتها تمایز بین خود مصیبت و ترس از مصیب از دیگر ابعاد این واقعه است. توجه به ارزش و اهمیت “دیگری“ و هرکسی که در راه سلامت وبهروزی دیگری کاری انجام میدهد از جمله پزشکان و پرستاران و…این که برخی خدمات با پول قابل سنجش نیست نیز از دیگر تذکرات این بحران بوده است.
از بعدی دیگر این بحران همان طور که نفع طلبی (مانند احتکار)، خودخواهی، بی اعتمادی و بی عدالتی را به عنوان ابعاد منفی سرشت بشر هویدا کرد از سوی دیگر مهربانیها، ایثارها و توجه به دیگران را نیز به عنوان ابعاد مثبت بشریت آشکار ساخت.. هرچند این ویروس به عدالت و به نحو دمکراتیک به شهروندان درجه یک و درجه دو هجوم آورد. اما لزوماً همگان در دسترسی به امکانات بهبودیابی یکسان نبودند و نیستند.
در بعد اخلاق اجتماعی و سیاست و مدیریت نیز کرونا آزمونی بزرگ پیش پای کشور ما و جوامع مختلف نهاد وضعف ها و پرده پوشیها و اعتمادسوزیها و بی عدالتیها فقدان عقلانیت و شکافهای بین مسئولان و مردم و نگرش مصلحت محور بجای نگرش انسان محور در برخی ممالک و صداقت و عدالت و نگرش عقلانی در برخی دیگر را به نمایش گذاشت و از زاین حیث برخی آن را آزمون آزمونها در مملکت داری نامیدند.
از جمله پیامهای این ویروس در بعد اخلاقی و معنوی را میتوان چنین برشمرد: توجه اصیل به زندگی و مرگ، حقیقت غم و شادی، امید ونا امیدی، رنج وراحت، اهمیت”دیگری” در زندگی من، یکسانی فقر و غنا در هنگام مصیبت جمعی، تمایز فاجعه از ترس از فاجعه، اهمیت انسان از آن جهت که انسان است در مقابل قوم قبیله و جناح وآیین، توجه به رابطه گناه و بلا، توجه به عدالت، رحمت و مودت در سختترین شرایط، و بالاخره توجه به رابطه انسان و خدا.
چنان که گفته شد در بعد اخلاق فردی جمعی و سیاسی ویروس کرونا بیماریهای دیگر را در بعد اجتماع و فرهنگ و مدیریت و نحوه مدیریت مملکت آشکار کرد. که به مورداخیر در مبحث بعد میپردازیم.
ج) از منظر فقه
میتوان گفت بحران یا فاجعه ویروس کرونا از سه بخش اساسی دین یعنی اعتقاد، اخلاق و فقه؛ بخش اخیر را درمعرض بیشترین اعتراض و تعارض قرار داد و بعبارتی محکی برای فقه حکومتی لااقل در قرائت غالب آن و آزمونی فیصله بخش برای آن تلقی شده است. در هم آمیختن تقدس سازی با ابعاد عقلانی و عرفی حاکمیت و حکمرانی – آنچنان که درتامل و تردید حاکمیت در قرنطینه سازی شهر قم پیش آمده است- عدم توجه به سازوکارهای عقلانی و تجربی دیگر جوامع به توهم استغنا از آن – چنان که در تَأخیر در استفاده از تجارب دیگر کشورها، از جمله تأخیر در قرنطینه گیلان پیش آمد.- عدم توجه به اخلاق در بعد اجتماعی و حاکمیتی چنان که در نحوه اطلاع رسانی در مورد ویروس کرونا روی داد و تقدم مصالح نظام بر مصالح مردم و سکوت عالمان و مراجع و حوزههای علمیه در همه این موارد علی رغم هشدارهای اساتید دانشگاهی و نهادهای مرجع علمی از جمله ناکامیها و نامرادیهایی بود که به نظر میرسد در آینده کلیت رابطه فقه و حاکمیت را با عنوان ناکارآمدی فقه حکومتی تحت الشعاع خویش قرار خواهد داد.
به هر روی واقعیت، خود را بر تصمیمهای نسنجیده تحمیل میکند و بوضوح رسید که به جای قرنطینه یک شهر کلیت یک کشور قرنطینه خواهد شد و دیگر کشورها به حکم تصمیم عقلایی آن را بایکوت میکنند[5].
این همه جدا از حق الناس است که در طی تصمیم سازی های غیر کارشناسی شده و مدیریتهای ناکارآمد در باب جان و عمر و مال مردم بر ذمه حکمرانان قرارمی گیرد، نیز جدا از وهن مذهب است که از سیستم تصمیم گیری برخی مسئولان (با سکوت روحانیون) در منظر مردمان و عقلای دیگر کشورها پیش میآید.
البته روزنههایی از امید در پذیرش (یا تحمیل و تحمل) واقعیت در این اثنا مشاهده میشود از جمله پذیرش تعطیلی اجتماعات حتی اجتماعات مذهبی، نمازهای جمعه و جماعت وتعطیلی برخی اماکن متبرک مذهبی (علی رغم مقاومتهایی که صورت میگرفت) که به نوبه خود به بازگشت اهمیت عقلانیت و تخصصها و تفکیک قلمرو علم و دین دلالت داشت که از آن جمله است: ارتقای جایگاه پزشکان و دست اندر کاران سلامت تا بدانجا که بر اساس حکم ایشان در کنار مراسم عرفی؛ یعنی برگزاری کنفرانسها کنسرتها، سینماها، دید وبازدید یا سفرها در ایام تعطیل؛ مراسم نماز و دعا و دیگر مناسک دینی نیز موقتاً به تعطیلی گرایید.
شاید وقت آن باشد که فقه اجتماعی و حکومتی بار دیگر با لحاظ جایگاه انسان و تقدم ارزش حیات او و اهمیت جان او در مقاصد شریعت مورد تجدید نظر قرار گیرد. همچنین دایره دخالت فقیهان که علی القاعده تنها میبایست در حکم و مفهوم و نه مصداق و نحوه اجرا باشد، تجدید نظر صورت گیرد. چرا که تشخیص مصداق و نحوه اجرای احکام را میبایست به اهل فن و تخصص سپرد. شاید در جریان این بحران معنای این دعای پیامبر (ص) بهتر درک شد که: خدایا در نان ما برکت ده زیرا اگر آن نباشد قادر به انجام نماز و روزه نخواهیم بود. مسئولان نیز در یافتند اگر جان نباشد یا حیات انسانها در معرض تهدید باشد نماز جمعه و جماعت و مناسک دینداری و نیز دیگر شئون اجتماعی و حاکمیتی در امان نخواهد بود و موضوعیتی نخواهد داشت[6].
*دکتر سعید رحیمیان استاد دانشگاه شیراز
ارجاعات:
[1] کافی است که به تحولی که در اجرای اصل مناسک دینی مانند نمازهای جمعه و جماعات و دیگر مراسمات یا در نحوه اجرای واجبات مانند صله رحم یا مصافحه و… روی داده توجه شود همچنین به تعطیلی مجلس و بسیاری نهادهای کشور آن هم به حکم وزیر بهداشت یا ستاد بحران کرونا.
[2] از مرام اشاعره که بگذریم که اساساً فاعلهای طبیعی و قوانین طبیعی را به رسمیت نمیشناختند ف برخی متالهان از فلاسفه و متکلمان، فاعلیت خاص الهی را همراه با تعلیق یا نقض موقتی قوانین پذیرفتند، برخی فاعلیت الهی را همراه با جریان قوانین طبیعی که از این گرو. ه، برخی یه علیت طولی و بالا به پایین باورمند شدند، بعضی به عاملیت مستقیم او در هر رخداد و برخی او را طراح فرایندهای خود سامانده مطرح کردند. از دیگرسو چنان که در بخش پیشین گفته شد برخی ضمن انکار فاعلیت خاص الهی در پدیدههای طبیعی؛ یا به خدای غیر شخص وار قائل شدند یا به خداوند غ فقط به عنوان فاعل نخستین یا فاعل هستی بخش و نگهدارنده جهان.
[3] چنان که در روایت است هنگام اجازه خواستن زکریا ابن آدم (از اصحاب امامان معصوم) از امام هشتم (ع) برای مهاجرت به طوس، امام به او در نامهای نگاشتند: چنین مکن زیرا خداوند بواسطه تو و امثال توست که بلا را از قم و اهل آن دفع میکند.
[4] حکایتی مهم در انجیل موجود است که این نکته را واضح میکند: ابلیس عیسی (ع) را به پرتگاهی برد و به او گفت: اگر به خدا ایمان و اعتماد داری خود را پرت کن و او ترا حفظ خواهد کرد. پاسخ روشن و رسای عیسی (ع) چنین بود: مکتوب است که: خداست که بندگان را امتحان میکند و خدای را امتحان مکن.
[5] گفتهاند مراحل مواجهه با وقایع و فجایع ناخوشایند چنان چه مدیریت صحیح نشود بدین قرار است:
۱-شوک ۲-انکار ۳-خشم ۴-دست و پا زدن در مشکل ۵- افسردگی ۶-پذیرش و تسلیم. و اگر مدیریت شود: ۱- شوک ۲- کنترل و مهار ۳- شفافیت ۴- حفظ آرامش ۵- تدبیر صحیح ۶- حل مشکل. و این اخیر فرع بر استفاده صحیح از عقلانیت و احساس نیاز به استفاده از تجارب بشری است
[6] و این خود محل نزاعی دیگر در الهیات است که آیا دین برای انسانها ست یا انسانها برای دین.