سخنی در حیطه علم معصومان؛ در نقد عطاء الله مهاجرانی
سعید رحیمیان
اخیراً دو توئیت از دکتر مهاجرانی[1] نقل شده است که هر چند میتوان با قصد ایشان و روح کلی آن در نقد جهل مقدس موافق بود اما سخن ایشان از جهاتی نیز قابل نقد است. بر این اساس علم معصومان به زمان و نحوه شهادتشان مورد اشاره قرار گرفته و تلویحاً نفی شده است.
ذیلاً پاسخ مختصری پس از سه مقدمه تقدیم میشود.
- چنان که خواهد آمد این مسئله مورد اتفاق همه عالمان و متکلمان شیعه نیست لذا انکار آن، نفی ضروری مذهب تلقی نمیشود.
- هدف از نوشتار حاضر نوعی احصاءاقوال و جمع بندی آراء علمای امامیه در این باب است و در عین حال تبیین مفصلتر قول اصح از از نظر راقم این سطور؛ اما دامنه بحث و ذکر ادله هر قول و نقد و بررسی آن مجالی طولانیتر میطلبد. (هم چنین بجهت ضیق مجال، ارجاعات بحث در صورت توفیق نگارش مقاله تفصیلیتر ذکر میشود).
- گذشته از ادله عقلی و آیات مورد استناد صاحبان هر قول, احادیثی دال بر هر دو قول یافت میشود که هر مسلک به ناچار بخشی از احادیث وارده را تأویل میکنند.
علم معصوم به زمان و نحوه شهادت یا رحلت خویش
اقوال در این زمینه به دو گروه عمده تقسیم میشود:
- قول به نفی علم معصوم به شهادت خویش
یا: الف) بجهت محدودیت علم امام (و انحصار علم ایشان به حکم هر واقعه یا قضیهای که روی میدهد)، که قول برخی متکلمان مانند شیخ مفید است.
ب) علی رغم نامحدود بودن علم امام بر اساس انساء (فراموشی دادن حضرات توسط خداوند به نحو استثناءبه جهت امتحان ایشان) یا به جهت فنا و استغراق حضرات، که قول برخی حکماست.
- قول به علم معصوم به شهادت خویش:
الف) یا به جهت تکلیف خاص امام (ع) بر اساسی نا معلوم (بر طبق صحیفه هر امام) یا بر اساس معلوم (فدا شدن و تضحیه برای دین در مورد هر امام): قول علامه حلی
ب) یا به جهت ملغی بودن این علم و اثر آن در مقابل قضا و قدر (به واسطه عدم امکان تخلف مسببات از اسباب): قول علامه مجلسی
ج) وجود علم نا محدود امام و نیز علم ایشان به زمان و کیفیت شهادت خویش: اما به نحو علم موهبتی نه علم مادی: قول علامه طباطبایی
عدم حجیت علم به شهادت در عرصه عمل:
قائلان به وجود علم معصوم به شهادت خویش با اتکاء به یکی از سه نظریه. اصولی، کلامی یا فلسفی این علم را حجت در تکلیف و مؤثر در عمل نمیدانند در نتیجه اقدام بر طبق این علم را القاء نفس در تهلکه (یا انتحار) نمیدانند.
الف) با تحلیل اصولی: با تشبیه آن به قطع قطاع که حجیت ندارد.
ب) با تحلیل کلامی: چون با علم به مقدرات و علل آن تکلیف کردن فرد به خلاف آن مستلزم خلف است پس امامان (ع) به جمیع حوادث و بلایا عالمند اما تکلیف ندارند که طبق این علم عمل کنند و از آن اجتناب نمایند همان طور که رسول خدا (ص) و امیر مؤمنان (ع) منافقان را میشناختند و مکلف به طرد آنها نبودند، نیز امیر مومنان بر عدم ظفر بر معاویه آگاه بودند در عین حال جنگ صفین را ترک نکردند. (قول علامه مجلسی)
ج) با تحلیل فلسفی: در مقابل علم عادی که از راه مجاری ادراکی بشر و حدسهای عقلی حاصل میشود معصومان را علمی موهبتی است که مربوط به مقام نورانی ایشان به عنوان انسان کامل است. این علم بخلاف علم عادی تاثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف ندارد. اینگونه علم همانند علم خداوند و لوح محفوظ در سلسله علل طولی فعل قرار میگیرد نه در عرض دیگر علل طبیعی یا ارادی فعل و لذا تخلف ناپذیر است و براین اساس قصد و طلبی بر محور آن انجام نمیگیرد چون قصد و طلب مربوط به امور ممکن الوقوع است که عدم آن نیز احتمال وقوع دارد، در عین حال این علم موهبتی میتواند متعلق رضا به قضاء باشد، چنان که در موارد متعدد از سید الشهدا این رضا به قضای الهی نقل شده است. (قول علامه طباطبایی)
نکته 1: حتمی بودن فعل انسان از نظر تعلق قضاء الهی به آن منافاتی با اختیاری بودن آن ندارد (چون قضاء الهی به هر فعل با همه چگونگیهایش – از جمله اراده بشر – تعلق میگیرد).
نکته 2: ظواهر اعمال امام (مثل ارسال مسلم به کوفه توسط سید الشهدا) را که قابل تطبیق با اسباب ظاهری است، نباید شاهدی بر جهل ایشان به واقع گرفت، چون در این امور علل و اسباب ظاهری و نیز سنتهای الهی (مثل سنت امتحان و ابتلای عوام و خواص و..) رعایت میشود: (در این زمینه ر. ک: علامه طباطبایی، بررسیهای اسلامی جلد دوم).
غرض از تقدیم این مختصر این بود که اثبات علم عام معصومان که شامل علم ایشان به زمان و نحوه ارتحالشان میشود نزد قائلان به این قول، امری است اولاً مختص به ایشان و ثانیاً منافاتی با تکلیف عمومی حفظ نفس و عدم القای نفس در تهلکه ندارد.
ارجاعات:
[1] آقای عطاالله مهاجرانی در توییت خود اینگونه بیان کردهاند: “امام رضا علیه السلام در 55 سالگی در سال 203 هجری در طوس مسموم و شهید شد. حتماً ایشان نمیدانست که میوه یا غذا را مسموم کردهاند. چرا وقتی فهمید مسموم شده و دچار التهاب و درد ناشی از مسمومیت بود، خود را شفاء نداد؟ پیداست مرقد ایشان دارالشفاء امراض جسمی نیست، کانون توجه و معنویت است”.
ایشان در توئیت دیگری اینگونه بیان کردهاند: “حضرت معصومه که سلام بر او باد، در جوانی، در بسست و هفت سالگی در قم بیمار شد و در گذشت. چرا خودش را شفاء نداد؟ بدیهی است که حرم و مرقد ایشان دارالشفاء نیست. مرکز توجه انسان به معنویت است. هر کاری اسباب خودش را دارد و مقرونه باسبابها. این جماعت که از جهل مقدس آکندهاند، بیمارند”.