زائری: چادری و بی حجاب ، انقلابی و ضد انقلاب و کراوات و چفیه؛ همه باید با هم زندگى کنند
نه جریان حزب اللهی و انقلابی می تواند طرف مقابل را به دریا بریزد و خودش را خلاص کند و نه گروه غیر ارزشی و غیر متعهد ( با فرض پذیرش این مرزبندی ها ) …
یکی از مهمترین چیزهایی که ما بلد نیستیم و فرزندانمان هم نمی آموزند حرف زدن است . اهمیت حرف زدن با دیگران برای ساختن یک زندگی بهتر چیزی نیست که بشود آسان از کنارش گذشت .ضرورت گفت وگو و آموزش مهارت گفت وگو به کودکان و نوجوانان با اندکی تأمل در وضع موجود روابط اجتماعی به خوبی آشکار می شود . واقعیت این است که بچه های ما بلد نیستند زندگی کنند .
حجت الاسلام زائری با ذکر این مقدمه در روزنامه خراسان نوشت؛ آمار وحشتناک طلاق نه فقط در نخستین سالهای زندگی بلکه در دوران عقد ! به خوبی نشان دهنده عمق این فاجعه است و برای حل این مشکل باید نخست بپذیریم که زندگی کردن آموزش و مهارت آموزی می خواهد . چه در روابط خانوادگی ، چه در مسائل شغلی و چه در سطح گسترده تر در قضایای سیاسی و اعتقادی فکر می کنیم می شود با حذف طرف مقابل موضوع را حل کرد ، در حالی که باید بپذیریم قرار نیست هیچ یک از دو طرف با نابود کردن دیگری مشکل خود را حل کند .
این مشکل در همه ما وجود دارد و باید صادقانه بپذیریم که ربطی به قیافه و ایدئولوژی و موضع سیاسی و جناحی مان ندارد .
متأسفانه در این قضیه دوم خردادی و بیست و سوم تیری مان همه مثل هم هستیم و تجربه سالهای اخیر هم نشان داده که هر گروه بر سر کار آمده با همین روش حذفی عمل کرده است . نه جریان حزب اللهی و انقلابی می تواند طرف مقابل را به دریا بریزد و خودش را خلاص کند و نه گروه غیر ارزشی و غیر متعهد ( با فرض پذیرش این مرزبندی ها ) می تواند آنها را به چوبه دار بکشد و کار را به پایان برساند .
واقعیت موجود این است که ما همه باید با هم زندگی کنیم . راست و چپ ، سنتی و مدرن ، چادری و بی حجاب ، انقلابی و ضد انقلاب ، ماهواره و صداوسیما ، کراوات و چفیه ، عروسی و عزا و … همه هست و هیچ کدام را نمی شود با چماق کشی و اسید پاشی از بین برد .
باید با پذیرش اقتضائات زندگی جدید و تحولات اجتماعی و تغییرات نسلی همه در مقابل اصولی مشترک تسلیم باشیم و با پذیرش ضابطه و معیار قانون به عنوان فصل الخطاب به وجود اختلاف در دیدگاهها اعتراف کنیم و تفاوتها را به رسمیت بشناسیم و آزادی را حق طبیعی افراد بدانیم .
ما هر یک در محیط خصوصی و چاردیواری خودمان اختیار داریم اما وقتی به محیط عمومی پای می گذاریم باید وجوه مشترک همدیگر را در نظر بگیریم و اینجاست که چارچوب های قانونی می توانند نظام محیط مشترک ما را تعریف کنند و سامان بدهند .
پیش از این در خانه های مستقل بزرگ زندگی می کردیم و کاری به کار هم نداشتیم اما اکنون در آپارتمانهای کوچک یک مجموعه مسکونی مشترک ساکن هستیم و یکی مان چادری است و یکی نیست ، یکی به مسجد می رود و یکی نمی رود ، یکی اهل موسیقی است و دیگری نه و اینجاست که وضعیت راهرو و حیاط مجتمع را نظام و قانون باید سامان دهد و همه باید بدان گردن نهند .
در چنین وضعیتی برای درک طرف مقابل ، برای آشنایی با دیدگاه و فهم او از زندگی و جهان ، برای حل مشکلات مشترک باید گفت وگو کرد . بدون توهین و تهمت ، بدون استهزاء و مسخره کردن و نیشخند زدن ، بدون ایجاد تنش و درگیری باید با احترام و ادب با هم حرف بزنیم و باید حرف زدن و گفت وگو کردن را به فرزندانمان هم یاد بدهیم ، شاید نسل آینده بتواند دنیای بهتری برای زندگی بسازد .
در چنین دنیایی آن که به جای رگهای گردن دلایل قوی و معنوی بیاورد و بنیان فکری و اعتقادی محکمتر ی داشته باشد به یقین پیروز است و ما اگر به باورهای عمیق خود بنگریم و به استظهار " إن تنصروا الله ینصرکم " دلخوش باشیم نه دوستان همسایه و همشهری و هموطن خود ، بلکه دشمن های غریبه مرزهای دور را با چنین گفت وگویی می توانیم به گفت وگو دعوت کنیم.
نه جریان حزب اللهی و انقلابی می تواند طرف مقابل را به دریا بریزد و خودش را خلاص کند و نه گروه غیر ارزشی و غیر متعهد ( با فرض پذیرش این مرزبندی ها ) …