پویش «برکههای بههم پیوسته»
علی موحدیان عطار
شرایط فراگیری ویروس کرونا، علاوه بر تحمیل خسارتهای جانی به جامعه بشری، سبب شده است که بیش از ۴۰ درصد از اقتصاد کشورهای درگیر تعطیل شود و یا در آستانه تعطیلی قرار گیرد.
در این شرایط بسیاری از مردم در این کشورها منبع درآمد خود را از دست دادهاند یا بهزودی از دست میدهند.[1] به گزارش ایلنا و به نقل از بلومبرگ، سازمان بین المللی کار نسبت به اخراج تقریباً ۲۵ میلیون نفر در صورت عدم کنترل این ویروس هشدار داده است، تعدیل نیرو در کشورها از اتریش تا ایالات متحده نشان دهنده عمیقترین رکود اقتصادی از زمان صلح از دهه ۱۹۳۰ است. در ایران، که از قبل هم به سبب تحریم و عوامل دیگر تحت فشار رکود و تورم بوده است، این بحران معیشتی شاید شدیدتر هم باشد.
متأسفانه در روزهای اخیر، کارگران بسیاری به دفاتر انجمنهای صنفی مراجعه و درخواست حقوق بیکاری ناخواسته میکنند. این مشاهدات از آن حکایت میکند که با شیوع کرونا، بیش از ۵۰ تا ۶۰ درصد کارگران ساختمانی در برخی استانهای بحرانزده بیکار شدهاند و این بیکاری محدود به این چند روز عید نیز نخواهد بود. در واقع بسیاری از صاحبکارها به کارمندان و کارگران خود صریحاً یا تلویحاً گفتهاند که تا دو ماه یا سه ماه دیگر، تعطلیم و شما بروید و هر زمان اوضاع مثل سابق شد، برگردید![2]
بنابراین، شمار زیادی از کارمندان بخش خصوصی و کارگران فصلی و خدماتی، از جمله کارگران پمپ بنزینها، هتلها، رستورانها، مغازهها، مراکز تفریحی و حتی مغازهداران، رانندگان، صیادان و … درآمدهای خود را در این روزها از دست داده و یا میدهند و بهزودی منابع مالی ذخیره آنها ـ اگر اصلاً ذخیرهای داشته باشند ـ تمام میشود. این یعنی بحران و یعنی فلاکت یک خانواده از هر چهار خانواده.
ناتوانی دولت و حکومت از تأمین زندگی بحرانزدهها
در چنین شرایطی، دولتها و حکومتها حتی اگر هم بخواهند، نمیتوانند همه مردم بحرانزده را، که ممکن است تا ۴۰ درصد مردم را شامل شود، از این بحران نجات دهند. بنابراین، راه حل این مشکل تنها در دست خود مردم است.
از طرفی، تجربه تاریخی ملتها نشان داده است که هرکجا خود مردم به فکر خود بودهاند، توانستهاند از بحرانها خارج شوند و کاری را از پیش ببرند؛ و هرکجا به امید دولتها و حکومتها نشستهاند، ناکام و درمانده شدهاند.
ناکارآمدی روشهای معمول در دفع این معضل
ممکن است ما نیز مانند بسیاری از مدیران و سیاستگذاران، نخستین و تنها راه حلی که برای این نوع مشکلات و دیگر مسائل معیشتی به نظرمان میرسد این باشد که برای آسیبدیدگان از بحران، یارانه و سبد معیشتی تعریف و تصویب کنیم. اگرچه این نوع اقدامات بیاثر نیست، اما به هیچ وجه کافی و حتی بیتبعات منفی نیست. باید بدانیم که روشهایی مانند وام بانکی، یارانه نقدی و جنسی، سبد معیشتی و حتی وام بلاعوض گاهوبیگاه نمیتواند مردم را از بحران بیدرآمدی نجات دهد؛ چرا که اولاً، این کمکها معمولاً تداوم نداشته و گاه هست و گاه نیست؛ ثانیاً، این کمکها حتی اگر هم تداوم داشته باشد، اصلاً کافی نیست؛ و ثالثاً، این روشها امنیت خاطر ایجاد نمیکند، در حالی که استرس، نگرانی از آینده و آسیب روانی ناشی از آن، از خود بحران خسارتبارتر است؛ رابعاً، این روشها با عزت نفس انسانها در تضاد است و برخی از مردم آبرومند هرگز حاضر نیستند از این روشها استفاده کنند، …
از طرفی، روش صندوقهای قرض الحسنه خانوادگی و صنفی هم در این مورد ناکارآمد است؛ زیرا معمولاً منابع کمی دارد و در این صندوقها همواره افراد زیادی در نوبت برنده شدن در قرعهکشیاند و خانواده بحرانزده یقیناً نمیتواند معطل چنین اتفاقی بمانند. علاوه بر این، از این روش فقط یک بار میشود در طول چند سال بهره گرفت. و این را نیز نمیتوان نادیده انگاشت که این روش نیز با عزت نفس مردم کمیابیش در تضاد است.
چاره کار: به هم پیوستن برکهها
بهیقین خواهید پرسید: پس چاره کار چیست؟ همانطور که از حقایق پیشگفته باید معلوم شده باشد، چاره هرچه هست، در پویش مردمی خودجوش است. این البته چیز تازهای نیست، بلکه همان عمل به دستورات دین و عقل سلیم است که البته به شکلی خاص و مشخص مطرح میشود.
همانطور که میدانید، ادیان بزرگ و از جمله اسلام عزیز، دستوراتی در خصوص فقرزدایی و نوعدوستی و اهتمام به امور همنوعان و تعاون در کارهای نیک دارند که در عرف دینی از آنها با عنوان زکات، خمس، صدقات، خیرات و … یاد میکنند. پویش «برکههای بههمپیوسته» استفاده از همین راهکارها، اما بهنوعی خاص و متناسب با اوضاع کنونی و نیز شئون انسانی است.
روش کار در پویش مردمی «برکههای بههمپیوسته»
همه میدانیم که، جامعه انسانی متشکل از خانوادههاست. هر خانواده نیز معمولاً متشکل از پدر، مادر و فرزندان است. اما، یک خانواده خود عضو خانواده بزرگتری است که به آن «فامیل» میگویند. البته فامیل ممکن است از چندین خانواده دور و نزدیک تشکیل شده باشد. اما هسته یا لایه اولیه فامیل معمولاً متشکل از چنین مجموعهای است: یک خانه و خانواده پدری (یعنی پدربزرگ و مادربزرگ، که ممکن است در قید حیات باشند و یا از دنیا رفته باشند)؛ تعدادی خانواده بهوجود آمده از فرزندان آنها (دختران و پسرانی که خود اکنون پا به سن گذاشته و الان ممکن است دارای فرزند و گاه نوه باشند)؛ فرزندان آنها که ممکن است در خانه باشند و یا ازدواج کرده و خود تشکیل خانواده داده باشند.
این هسته اصلی و لایه اولیه فامیل است که در عرف ما به آن «فامیل نزدیک یا درجه یک» میگویند. در این پویش، ما به همین شبکه و شبکههای مشابه آن (مراد از مشابه را توضیح خواهیم داد) کار داریم و فعلاً به لایههای بعدی و شبکههای دیگری که در کل فامیل هست، یعنی فامیل درجه دو و خانوادههای آنان، کاری نداریم.
اگر بخواهیم ملموستر توضیح دهیم، برای مثال، شبکه فامیلی درجه یک من که حدود ۵۰ سال سن دارم و دارای فرزندانی هستم، متشکل از تعدای خانواده است که عبارتند از: ۱ ـ خانواده پدر و مادرم (که میشوند بزرگ و مادربزرگ بچههای من)؛ ۲ ـ خانواده خودم، که شامل خودم، همسرم میشود؛ ۳ ـ خانوادههای سه فرزند دیگرم، که ازدواج کردهاند؛ ۴ ـ خانوادههای برادران و خواهرانم (که عموها و عمههای فرزندانم میشوند)؛ ۵ ـ و بالأخره، خانوادههای فرزندان آنها.
حالا فرض کنید پدر و مادر من چهار فرزند پسر و دختر داشتهاند: و فرض میکنیم که همه آن چهار فرزند، ازدواج کرده و هر کدام دارای فرزندانی باشند که آنها هم ازدواج کردهاند. بر پایه این فرض، ما تا اینجا پنج تکخانواده داریم: ۱ ـ خانواده پدرم، ۲ ـ خانواده من، ۳ ـ خانواده برادرم، ۴ ـ خانواده خواهر بزرگترم، ۵ ـ خانواده خواهر کوچکترم. حالا بیاید فرض کنیم که من و برادر و خواهرانم نیز هرکدام دارای سه فرزند باشیم که همگی ازواج کرده و خانواده مستقل خود را تشکیل دادهاند. به این ترتیب، مجموع خانوادههای فرزندان من و فرزندان برادر و خواهران من نیز میشوند ۱۲ خانواده، که با احتساب پنج خانوداده اولیه، ما در این نمونه فامیلی فرضی دارای با ۱۷ خانواده هستیم. البته تعداد به هیچ وجه در اینجا مورد نظر نیست؛ فقط مهم این بود که ما یک فامیل درجه با چندین خانواده را تصور کنیم و از این تصویر برای توضیحات بعدی بهره ببریم.
آنچه روشن است این است که هر خانواده در این فامیل فرضی و یا هر گروه مشابهی، معمولاً برای خود درآمد و منبع مالی مستقلی دارد که در شرایط عادی، با همان منابع مالی خود ـ چه کم باشد و چه زیاد ـ میسازد و زندگی میکند و بجز در موارد خاص، نیازمند کمک دیگران نمیشود. اما، در شرایط بحرانی، برخی از این خانوادهها ممکن است منابع مالی خود را بهکلی از دست داده باشند یا در آینده بدهند. حال اگر مطابق آنچه گفته شد، ۴۰ درصد اقتصاد کشور تعطیل شده باشد، بایستی از این فامیل فرضی نیز یک، دو، سه و یا حتی پنج خانواده، منابع مالی خود را از دست داده باشند. در حالی که، بقیه منابع مالیشان مانند قبل برقرار است و یا حتی به دلیل شغلی که دارند، درآمد آنها بیشتر و یا تا حدودی کمتر شده باشد، اما به هر حال، باقی است.
این وضعیت بدون شک، یک وضعیت خاص است و اگر فامیل فرضی من در این وضعیت از حال هم خبر نداشته باشند و یا نسبت به آن بیتفاوت باشند، آثار و تبعات بسیار بد اخروی و حتی دنیوی را باید انتظار بکشند. اما خبر خوب اینکه، وجود همین شبکه فامیلی، بهترین سرمایه و امکان را برای مدیریت این بحران و رفع مشکلات ناشی از آن، در اختیار ما میگذارد.
چگونه؟ برای اینکه منظورم را بهتر توضیح دهم، یک تمثیل میآورم: تعدادی برکه کوچک و بزرگ را در نظر بگیرید که در هرکدام از آنها تعدای ماهی زندگی میکنند. در شرایط عادی یا شرایطی که ترسالی حاکم است، هرکدام از این برکهها با منابع آبی که دارند، کم یا بیش پر میشوند و ماهیهای درون آنها زندگی خوبی را سر میکنند. اما در شرایط خشکسالی، تعدای از این برکهها آب خود را از دست میدهند و رو به خشک شدن میگذارند. آشکار است که در این روند، ماهیهای داخل این برکهها سرنوشت بسیار غمباری را خواهند داشت. اما فقط آنها نیستند که در این روند هستی خود را از دست میدهند، بلکه این سرنوشت ممکن است تا روزهای آینده برای بقیه برکههای کوچک هم پیش بیاید و علاوه بر آن، فساد و گند لاشه ماهیهای برکههای خشک شده، دیگر برکههای پرآب و حیات درون آن را هم دستخوش فساد و آلودگی و مخاطره کند.
این درست وضعیت شبکه فامیلی فرضی ما در شرایط بحران است. اگر خدای ناکرده تعدادی از تکخانوادههای درون فامیل ما (یا همان برکههای کوچک) در این شرایط منابع مالی خود را از دست داده و دچار فلاکت شوند و ما نفهمیم و یا نسبت به آن بیتفاوت باشیم، آثار و تبعات آن گریبانگیر همه فامیل ما خواهد شد؛ با این تفاوت که، ما داریم در باره یک جامعه انسانی حرف میزنیم و بر خلافت تمثیل برکهها، آثار و تبعات چنین اتفاقی در جامعه انسانی فراتر از این دنیا و مناسبات آن است و بلکه به عالم آخرت و حیات جاودان انسانها هم سرایت میکند؛ چرا که انسانها در قبال یکدیگر مسئولند و قطعاً بیخبری و یا بیتفاوتی آنها هم نسبت به هم و بویژه اقوام و خویشان درجه یک، گناهی نابخشودنی خواهد بود.
اما چارهای که گفتیم: اگر در تمثیل برکهها فرض کنیم آن ماهیها نقب یا کانال کوچکی به برکههای مجاور بزنند، تا آب از برکههایی که منبع آبی آنها برقرار است، در دیگر برکهها جریان یابد، هرگز هیچ برکه کوچکی خشک نمیشود و هیچ ماهیای نمیمیرد.
تا اینجا باید فلسفه و مراد و منظور از عنوان «برکههای بههمپیوسته» برای شما معلوم شده باشد. اما ممکن است بپرسید در شبکه فامیلی فرضی ما این نقب یا کانال چگونه باید ایجاد شود؟ در پاسخ باید بگوییم که نکته مهم و اصلی این پویش دقیقاً همینجاست. مهم این است که این نقب و یا پیوستگی چگونه ایجاد شود که بیشترین تأثیر را با کمترین اثر منفی داشته باشد. این پویش در واقع پیشنهادی مشخص در باره همین پرسش است.
پیشنهاد پویش «برکههای بههمپیوسته» این است که هر شبکه فامیلی یک حساب مشترک در بانک ایجاد کنند. مراد از این حساب مشترک، حسابی است که همه اعضای فامیل (البته مراد، افراد اصلی هر خانواده است) بتوانند بهطور مستقل از آن حساب برداشت کرده یا به آن واریز کنند. برای این منظور، میتوان یک حساب متمرکز باز کرد و نام کاربری و رمز آن را به همه اعضای اصلی فامیل (مثلاً در فامیل فرضی من، به پدر یا مادرم، خود من، برادران و خواهرانم، فرزندان ازدواجکرده من و فرزندان ازدواج کرده برادران و خواهرانم) داد. سپس، همه اعضای فامیل یا آن تعداد از اعضا که منابع مالی آنها خوب و برقرار است، متعهد شوند که آن حساب را یک شارژ اولیه بکنند. مقدار این شارژ بستگی به توان مالی آن فامیل و اعضایش دارد، اما مثلاً در شبکه فامیلی من، که یک خانواده معمولی و متوسط ایرانیاند، این مبلغ میتواند از ۱۵ تا ۵۰ میلیون باشد.
تا اینجا بخش عمده راه برای تحقق «برکههای بههمپیوسته» طی شده است. اما کار بعدی این است که پس، از شارژ اولیه صندوق، به همه اعضای اصلی فامیل اجازه داده شود که هرگاه دچار نتگنای مالی اضطراری شدند، بدون آنکه به کسی اطلاع دهند و یا از کسی اجازه بگیرند، مخفیانه و آزادانه به این حساب مراجعه و از آن به اندازهای که نیاز ضروری و فوری آنها را برآورده کند، برداشت کنند؛ و سپس، هر زمان که منابع مالی آنها برقرار شد و یا پولی به دستشان رسید، آن را برگردنند؛ همین.
به این گونه، درست انگار که همه آن برکههای کوچک با کانالهای باریکی به هم وصل شده باشند، دیگر خطر خشک شدن و نابودی ماهیهای درون این برکهها متفی خواهد بود و آب حیات و آسودگی خاطر برای همه ماهیهای «برکههای بههمپیوسته» بهطور دائم جریان خواهد داشت. به این صورت، هیچ یک از خانوادههای عضو این شبکه فامیلی دچار بیچارگی و فلاکت نمیشود و مهمتر اینکه نگران چنین وضعیتی هم نخواهد بود؛ زیرا میداند اگر زمانی تلاشهایش برای تأمیل مالی خانواده خود به جایی نرسید و دچار بیپولی شدید شد، جایی هست که بدون منت و شرمساری، از آن تا زمان مقتضی، نیاز ضروری خود را رفع کند.
البته، همانطور که باید دانسته باشید، پیشفرض این روش این است که دسترسی به این صندوق به صورت مخفی و بدون اطلاع همدیگر باشد. این سبب میشود که آبروی اعضا حفظ شود و راز آنها از همدیگر پنهان بماند. اما، اگر در فامیلی این کار به دلایلی ممکن یا مورد پسند نباشد، میشود این صندوق را در اختیار یکی از بزرگترهای فامیل که حکم رازدار و سنگ صبور را برای همه دارد، مثلاً پدربزرگ یا مادربزرگ، نهاد تا اعضا در صورت نیاز، به او مراجعه کنند و او بدون اینکه راز افراد را به دیگری بگوید، حساب و کتاب کار را داشته باشد.
یک پرسش دیگر باقی میماند، و آن اینکه اگر منابع مالی این صندوق تمام شد، چه باید کرد؟ روشن است، تا زمانی که بحران باقی است و برخی اعضا منابع مالی خود را از دست دادهاند، این صندوق باید توسط دیگر اعضایی که منابع مالیشان برقرار و مناسب است، شارژ شود.
امتیازات و ویژگیهای «برکههای بههمپیوست»
نیازی به ذکر نیست که این کار یکی از مصادیق عالی از کار خیر است و نباید در آن به خاطر برخی احتمالات یا تردیدها و شکها کنار گذاشت و یا در چنین موردی تنگنظری و حسابگری کرد. بنابراین، حتی اگر بر فرض، یکی با برخی از اعضای فامیل، بدون نیاز ضروری، از این صندوق برداشت کنند و یا بعد از توانایی مالی، بدهی خود به این صندوق مشترک را برنگردانند، نباید آن را چندان مهم دانست و به این خاطر از این کار خیر سر باز زد و منصرف شد؛ زیرا بهیقین، ضرر این فرض، بسیار کمتر از ضررهای مادی و معنوی ناشی از بیخبری یا بیتفاوتی نسبت به فلاکت برخی از اعضای فامیل و یا تحقیر و سرشکستگی آنهاست.
از طرفی، کسانی که در این کار خیر از جیب مایه میگذارند و یا بهتنهایی و بدون چشمداشت از سرمایه خود خرج میکند، نباید از این کار خود احساس ضرر یا فریبخوردگی کنند؛ زیرا، علاوه بر جبران اُخروی و اجر بیپایان الاهی، خیر این کار در نهایت به خود او و خانوادهشان میرسد و یا دستکم از تبعات و خسارتها و خطراتی که در صورت بیخبری و یا بیتفاوتی نسبت به بروز فلاکت برای دیگر اعضای فامیل، گریبانگیر همه خواهد شد، مصون میمانند.
بد نیست یادآوری کنیم که این روش مصداق عمل کردن به چندین دستور بزرگ و اساسی دین است:
این کار مصداق بارزی از قرضالحسنه و نیز اعانه و یا صدقه است و بلکه بهترین نوع صدقه بهشمار میآید؛ زیرا اولاً، مخفیانه است و میدانیم که قرض و صدقه پنهانی بهتر از آشکار است؛ ثانیاً، با مراعات عزت نفس صدقهگیرنده همراه است و چنانکه میدانبم، دین تا حد زیادی بر مراعات عزت نفس و آبروی افراد تأکید میکند؛ و ثالثاً، با رعایت اصل الأقرب و فالأقرب (یعنی اولویت دادن به نزدیکان) انجام میگیرد، که بهفرموده پیامبر گرامی اسلام, مصداق صدقه در اصل همین است که با مراعات اولویت انجام گیرد و دادن صدقه به دیگران، در حالی که خویشاوندی بدان محتاج باشد، اصلاً مورد ندارد.[3]
علاوه بر اینها، این روش مصداق صله رحم، به بهترین شکل آن و نیز مصداق تعاون در کار خیر نیز هست؛ و میدانیم که در دین اسلام به صله رحم و در قرآن کریم به تعاون و همکاری در کارهای خیر دستور داده شده است («وَتَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقوی» یعنی، و در نیکی و تقوا با هم همیاری کنید. سوره مائده، آیه ۲)
و باز علاوه بر اینها، این کار موجب قرار گرفتن در زمره متقین است؛ زیرا قرآن قرار دادن حقی برای سائل و محروم در مال خویش را از نشانههای اهل تقوا برشمرده و فرموده است: «وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ؛ و در داراییهای ایشان (یعنی اهل تقوا) حقی هم برای درخواستکننده و محروم هست. (سوره ذاریات، آیه ۱۹). به این گونه، با این کار، ما خود را داخل در این گروه رستگاران خواهیم کرد.
و بلأخره، با این روش، همه اعضای فامیل موفق میشوند به وظیفه انسانی و دینی بسیار مهم خود، یعنی انسان بودن، عمل کنند و پیش وجدان خود آسوده و از از دعای خیر دیگران بهرهمند شوند.
گسترش شبکه «برکههای بههم پیوسته»
چنان که میدانیم، هر عضو از اعضای یک فامیل، بهطور معمول و طبیعی در فامیل دیگری نیز به عنوان داماد یا عروس، عضو است. بنابراین، در صورت فراگیر شدن پویش «برکههای بههمپیوسته،» هر خانواده میتواند به منابع مالی دیگری بجز فامیل اصلی خود، دسترسی داشته و به آن اعانه تقدیم کند و یا از آن اعانه بگیرد. به این گونه، حتی اگر صندوق مشترک یک فامیل پر و بلااستفاده بماند و یا بعکس، تکاپوی همه نیازهای ضروری آنها را ندهد، اعضای آن میتوانند به صندوقهای مشترک دیگر فامیلهای پیوسته نیز کمک کنند و یا از آن بهره ببرند.
علاوه بر این، پویش «برکههای بههمپیوسته» فقط منحصر به جمعهای فامیلی نیست و بلکه میان دوستان بسیار صمیمی و برادران ایمانی نیز چنین مناسبات خوب و زیبایی میتواند ـ و بلکه باید ـ برقرار باشد. به این گونه، چنین اقدامی میتواند فراگیر شود و منحصر در فامیلی خاص یا حتی در میان اقوام و خویشاوندان نماند و تبدیل به یک خصیصه و ویژگی ملی گردد و حتی به دیگر ملل جهان نیز توسعه یابد.
سخن آخر
بیایید تا وقت باقی ست و آب حیات برکههایمان خشک نشده، در عمل و در تبلیغ به پویش «برکههای بههمپیوسته» بپیوندیم و در این اقدام خداپسندانه و عاقلانه و انسانی پیشقدم شویم. بیایید، برای رضای خدا و نجات خود و خویشان و دوستانمان با شرکت در پویشی که دقیقاً باید اکنون به راه بیفتد، پیشتاز باشیم. پویش «برکههای بههم پیوسته.»
ارجاعات:
[3] برای آگاهی از اسناد این نقل قول میتوانید به روایات مربوط به صدقه در کتب روایی، از جمله به کتاب شریف من لا یحضره الفقیه، ترجمه بلاغی و غفاریجلد 2، صفحه ۳۷۶، مراجعه کنید. متن عربی روایت چنین است: «وَ قَالَ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ: «لاَ صَدَقَهَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاجٌ»، یعنی تا خویشاوندی محتاج است، صدقه معنا ندارد. این روایت و دیگر روایات این باب تلویحاً فهمیده میشود که کمک به خویشاوند، حق اصلی و طبیعی اوست، نه آنکه صدقه باشد.