اتفاقی نادر به نام رضا بابایی
ابراهیم احمدیان
آشنایی من با او به نزدیک بیست سال قبل میرسد برای کار ویرایش که چند سالی با هم انجام دادیم و این مقدمهای شد برای ارتباط نزدیک و خانوادگی و رفت و آمدهای بسیار و پیادهرویهای شبانه و سفر رفتنها. برای او دوستی با من چندان سودی نداشت چون این من بودم که از او مدام میآموختم.
رضا بابایی در حوزه نگارش و ویرایش بسیار دانشمند بود و هیچ سوالی از او نپرسیدم که درباره آن قبلا نیندیشیده باشد و پاسخی برای آن نداشته باشد.
در بخشیدن آنچه میدانست، بسیار بخشنده بود. در نقد و نقادی، منصف و نرمخوی و میانهرو بود ولی در اظهار نقد در مسائل سیاسی و اجتماعی شجاعت و بلکه تهوری عجیب داشت و نگاه داشتن زبان و قلم از روی مصلحت شخصی برای او ذاتا سخت بود.
جمع شدن تحصیلات حوزوی و مطالعات دانشگاهی و اطلاعات نسبتا جامعی از تاریخ اسلام و تاریخ معاصر ایران و انواعی از برخی رشتههای علوم انسانی و درست نوشتن و خوب سخن گفتن، صبور بودن و آداب علمی و بحث را نگاه داشتن و خوشمجلس بودن، وارستگی از قید نان و مرکب و مسکن و رفیق شفیق بودن برای دوستان و پدری خوب بودن برای فرزندان، جز این که به صورت اتفاقی در یک نفر گرد آید، راهی دیگر ندارد.
بیمبالغه، سخن گفتن درباره او برایم سخت است و فقط باید بگویم: رضا بابایی یک اتفاق بود؛ یک اتفاق خوب؛ یک اتفاق نادر.