وقتی شرق و غرب به هم میرسند
علیرضا بیاباننورد
امروزه جهان شاهد وقایع زیادی است که به تبع کرونا ویروس پدید آمده است، از ابتلای مقامات کشورهای مختلف گرفته تا مردم عادی، ارزان شدن قیمت نفت تا منفی 36 دلار(نیمه شب 20 آوریل 2020)، سقوط شاخص بورس جهانی، بر هم خوردن معادلات و نظم اقتصاد جهانی، ابتلای نیروهای موجود در ناو «ترومن» و «روزولت» حاضر در خلیج فارس به این ویروس مرموز، کمبود سراسری دارو و تجهیزات مقابله با ویروس، توقف کامل سفرهای هوایی بین المللی، قرنطینه کامل کشورهای دنیا و…
اما از طرف دیگر نیز جهان نظاره گر افزایش فشارهای رئیس جمهور آمریکا به جهانیان و از جمله تشدید و تمدید تحریم های ایران، رجز خوانی های «ترامپ» و هزاران تهدید دیگر، مخالفت بانک جهانی تحت فشار آمریکا با تقاضای وام از جانب ایران، افزایش تهدید گونه حضور آمریکا در خلیج فارس، افزایش تجاوزهای نیروهای سعودی به یمن، تشدید حملات رژیم صهیونیستی به فلسطین اشغالی و کارشکنی های این رژیم در کمک رسانی به مردم این کشور و… است.
1-همه اینها حکایتگر حال بد جهان است که ظاهراً هر چه پا به سن می گذارد بدتر هم می شود همانطور که هابرماس می گوید علی رغم پیشرفتهای چشمگیر و خیره کننده علم و حاصل آن یعنی تکنولوژی که تاکنون بشر مشابه آن را تجربه نکرده است، «هیچ گاه تا به امروز چنین آگاهی نسبت به جهل و اجبارمان در شرایط زندگی تحت شرایط نامعلوم نداشته ایم.» حال این سوال پیش می آید که از اقرار سقراط به نادانی در برابر معبد دلفی تا دنیای مدرن و پسامدرنِ حال حاضر چه بر بشر گذشته است. گویی در برابر بی کرانگی طبیعت و خلقت هنوز هم اظهار عجز می کند و روز به روز قدرت خداوند و کوچک بودنش در برابر او پیش رویش آشکارتر می شود و به این می رسد که « وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا »[1] و این طور که از این آیه بر می آید تمام علوم بشری هدیه خداوند است و دانش انسان در برابر دانش و قدرت او بسیار محدود و اندک است.
2-بشر غربی و چه بسا برخی از همراهان شرقیِ غرب، همواره هر چه بیشتر بر طبل جدایی از هم نواخته اند و گر چه «وجود دیگری» همیشه هویت بخش بوده است، اما این دیگر سازی و تلاش برای جدایی اینک و به تبع دنیای مدرن و گسترش آن ابعاد تازه ای یافته است. البته نمی توان منکر نقش های مثبتِ «تنوع و تفاوت» بود که تا حدی برای ادامه حیات بشری و لذت آنها لازم است اما ای کاش این به همکاری و عدم خصومت می انجامید نه اختلافِ خصومت گونه که راه را برای هر گفتگوی عالمانه و عاقلانه می بندد.
بشر غربی همواره هویت خود را در دو گانه سازی های علم و دین، غرب و شرق، سنت و مدرنیته و… و تسری آن به همه جوامع یافته است و این به خستگی ها، آشفتگی ها و تنهایی های انسان مدرن بیشتر دامن زده است و حتی کار به جایی رسیده که شرقی ها را نیز به دام خود فرو کشیده است. اینک پس از ندای «مرگ خدا» توسط نیچه که به نوعی پایان بخش تفکر معنوی در غرب محسوب می شود، به تعبیر میشل فوکو می توان از «مرگ انسان»، انسان متکی به عقل خود بنیاد سخن گفت. در اینجا به وضوح می توان دید که تکنولوژی که قرار بود با تکیه بر عقل رهایی بخش به رهایی انسان ها از تصلب و جزمیت بینجامد نه تنها به رهایی منجر نشده بلکه جزمیت و اسارت بیش از پیش را به دنبال داشته است.
3-بد نیست هم اینک به گفته ای از یک استراتژیست مطرح در دنیای غرب اشاره کنیم که در عنوان مقاله اش متذکر مساله ای مهم شده است: «غرب غریب، نه غالب»[2]. بله هم اکنون غرب بیشتر از آنکه مسلط باشد بیش از پیش از غربت و تنهایی در رنج است و به قول گادامر، بخش کوچکی از انسان های غربی با تسلط خود این غربت را رقم زده اند و همگان را به صورت اسیر و تنها در آورده اند و بخش زیادی اسیر و مبهوت و منتظر عملکرد و نوع نگاه آن عده محدود.
حال در این بزنگاه تاریخی، وقت آن رسیده است که غرب (سلطه گر) از نگاه شرق شناسانه به شرق دست بردارد و به جای تلاش برای یکسان سازی و غربی سازی جهان و بر نشاندن غرب برتر بر شرقِ فروتر که حاصلی جز تنهایی انسان مدرن غربی و چه بسا پیروان شرقی اشان نداشته است دست بشورند و برای «بر سر عقل آوردن عقل» تلاش کنند و «عقلِ افسرده» را نوایی دیگر بخشند و به گفته «یاسپرس» پناه ببرند که: «…انسانیت منشأ واحد و غایتی واحد دارد…ما آدمیان، همه از نسل آدمیم و همه با هم خویشیم.»
اینجاست که ما در مقطعی از تاریخ ایستاده ایم که هوشمندانه یا ناهوشمندانه، درست یا غلط، از روی میل یا بی میلی در برابر یک ویروس ناشناخته باید بگوییم و اعتراف کنیم که: «شرق و غرب به هم رسیده اند.»
ارجاعات:
[1] – (آیه 58 سوره اسراء)
[2] – ساموئل هانتینگتون
* علی رضا بیاباننورد(عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز)
به نام خالق هستی بخش
با عرض سلام و تبریک ماه نزول قرآن، این مقاله ی بسیار جامع علاوه بر بیان کلیات در عالم، جزئیات نیز به زیبایی بیان شده و معرف هستی، آفریننده ی آن و نقش انسان درجهان است. سپاس از استاد گرامی، جناب دکتر بیایان نورد با این قلم شیوا، خداقوت.
سلام و درود بر دکتر بیابان نورد جالب بود.
با عرض سلام شما چه دلیلی برای مرگ انسان متکی بر عقل خود بنیاد دارید ؟ اینکه در فضایی سخن بگویید که همفکرانتان تاییدتان کنند هنر نیست در تبادل افکار باید بتوانید از گفته هایتان دفاع کنید
سلام
نتیجه تضاد وتناقض رفتار دوگانه شرق وغرب که با تسط فرهنگ غرب برشرق به هم رسیده اند تحلیلی دقیق وحساب شده است-اما را هکار نوین برای رهایی از سلطه پوزیتویستی غرب برشرق را در کدام طریق ومسیری می دانید؟چه باید کرد؟