از وبا تا کرونا
عبدالرحیم اباذری
در ماجرای شیوع ویروس کرونا که از اوائل اسفند ماه 1398 کشور و مردم ایران گرفتار آن شدند و به دنبال آن حاشیههایی رخ داد و موضع گیریها و عکس العمل هایی از سوی اقشار مختلف مردم، گروهها و مسئولین انجام گرفت که هر کدام جای تحقیق و بررسی دارد. در این میان تکرار و مشابهتهای برخی ماجراها قابل تحقیق و تأمل بیشتر است و میتواند نقاط ضعف و منفی آن مورد عبرت و نقطههای مثبتش مایه الگو و سنبل قرار بگیرد.
وبا به بیماری فراگیری گفته میشود که موجب مرگ و میر بسیار شود و به سبب آلودگی آب و هوا آشکار گردد. حاجی خلیفه کتابی را به نام «فنون المنون فی الوبا و الطاعون» به یوسف بن حسن، متوفای 880 هجری قمری میدهد که اگر این نسبت درست باشد، حکایت از آن دارد که وبا در قرن هفتم هجری رایج بوده است. چنان که پیش ازآن، ناصر خسرو از شعرای قرن پنجم در اشعار خود از وبا سخن گفته است: ترسم ز آرزو به وجودت وبا رسد – زیرا که آرزو، خرد خلق را وباست. [1]
برابر نوشته مورخان، بیماری وبا درطول تاریخ در دنیا شیوع داشته است، تا سال پیش از قرن 19 میلادی منحصر به شبه قاره هند بوده، اما در سال 1232 قمری تاجران خارجی عامل اصلی ویروس این بیماری به کشورهای دیگر شدند و تلفات بسیاری از مرگ و میر انسانها را رقم زدند. در این قرن وبا مناطق مختلف اروپا را نیز فرا گرفت و همه را به وحشت انداخت، بدین ترتیب تقریباً میتوان گفت که تا آخر قرن بیستم میلادی همه کشورهای دنیا گرفتاری به وبا را ولو یک بار تجربه کردند.
به نوشته برخی از پژوهشگران، در فاصلههای سال 1235 تا 1320 قمری (1820- 1903 میلادی) که بیشتر دوران قاجار را شامل میشود، در هفت مرحله بیماری وبا در ایران شیوع پیدا کرده است و در هر بار تعداد زیادی از مردم را به کام مرگ فرو برده است. سال 1236 ق وبا از ناحیه خلیج فارس، سال 1244 ق و سالهای 63 – 1261 ق از طریق هند و افغانستان، وبا وارد ایران شد که در سال 1262 ق، جان 12 هزار نفر از مردم تهران را ستاند. چنانکه وبای سالهای 69 – 1267 ق حدود 15 هزار نفر را در تهران طعمه مرگ کرد. وبای سال 1284 ق از عراق وارد ایران شد؛ و وبای سالهای 1306 ق و 1320 ق از طریق عراق و خلیج فارس به ایران رسوخ پیدا کرد. [2]بعضی دیگر نوشتند در سال 1286 ق بعد از قحطی، شهر تهران گرفتار وبا شد، منشأ آن کاروانی بود که از مشهد به تهران باز میگشتند و هیچ گونه پیشگیری و اقدام احتیاطی نسبت به آنها انجام نگرفت.[3]
چگونگی انتقال وبا به ایران
سیریل الگود، نویسنده کتاب «تاریخ پزشکی ایران» و پزشک سفارت انگلیس در ایران مینویسد: چون شهرهای ایران در ارتفاعات قرار دارند، هرگز منشأ پیدایش وبا و طاعون نیستند و این بیماری معمولاً از کشورهای همسایه وارد ایران میشود و شهرها را آلوده میکند.[4]
پژوهشگرانی که درباره وبا در ایران تحقیقاتی انجام دادند به چند عنصر مهمی که در انتقال این ویروس به مناطق مختلف کشورمان بیش از عناصر دیگر نقش داشتند اشاره و تاکید کردند. در اینجا به گونه مختصر به آنها مروز میکنیم.
1 – تاجران خارجی: در سال 1232 ق عامل عمده انتقال وبا از شبه قاره هند به کشورهای دیگر، تجارت دریایی بود که از طریق تاجران به افراد گوناگون انتقال پیدا کرد.[5] سال 1321 ق که شهر بصره گرفتار این بیماری شده بود، تجارت دریایی و تاجران، آن را به بنادر عربی و از طریق خلیج فارس به ایران گسترش دادند؛ از سوی دیگر صیادان بحرینی که در دریا به دنبال مروارید بودند از سمت شهر «محرق» به ویروس وبا آلوده شدند؛ سپس از همین منطقه به شهرهای بوشهر، کازرون و شیراز رسید.[6]
2 – نیروهای نظامی: سال 1236 ق که وبا در بغداد شیوع پیدا کرد و در آن ایام این شهر تحت سیطره نیروهای نظامی ایران قرار داشت. هنگامی که این افراد از طریق کرمانشاه به وطن باز میگشتند ناخواسته، این بیماری را نیز با خود به ایران آوردند و در مناطق مختلف انتشاردادند. [7]
3 – کاروانهای زیارتی: در سال 1321 ق باز منشأ وبا کشور عراق تشخیص داده شد، اما این بار عامل اصلی انتقال وبا به ایران، اغلب کاروانهای زیارتی بودند که از عتبات بر میگشتند و درمرزهای ایران تن به قرنطینه نمیدادند و اغلب به دلایل گوناگون مقاومت میکردند[8] که در ادامه به بعضی از آنها اشاره خواهد شد. در گزارش دیگری بخش دیگری از این بیماری نخست از شهر بمبئی به حجاز رسید و ایام موسم حج که زائران ایرانی معمولاً هنگام بازگشت از حج به عتبات مشرف میشدند و از آنجا به ایران میآمدند، وبا را در عراق و ایران رواج دادند. در سال 1321 ق وقتی وجود وبا در کربلا تأیید شد، مقامات ایرانی تصریح کردند که قادر به مقابله با مهار آن نخواهند بود؛ زیرا انبوه تعداد زائران ایرانی به شهرهای مذهبی عراق و بالعکس بسیار چشمگیر و قرنطینه آنان هم مشکل است.[9]
علل شیوع وبا در ایران
1 – عدم رعایت مسائل بهداشتی: استفاده از آبهای غیر بهداشتی و عدم اعتنا به بهداشت فردی و اجتماعی از جمله مشکلات روزهای گرفتاری مردم به بیماری وبا در ایران بود. دکتر فووریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که در آن ایام در ایران حضور داشت مینویسد: وسیله عمدهٔ سرایت مرض (وبا) جویهای آب است که در هر چند قدم به چند قدم، سرِ آنها را باز میگذارند و از محلهای به محله دیگر میرود و خانه به خانه را مشروب میسازد … در همین اواخر یکی از زائران که از مشهد آمده بود مقداری از لباسهای یک حاجی را که در آنجا یا در بین راه مرده بود با خود همراه داشت و چون به تهران رسید آنها را در آب روانی شست، و طولی نکشید که وبا در خانههای مجاور و بعضی نقاط دورتر بروز کرد؛ همین طرز تقسیم آب، خود به تنهایی کافی است که مرض را از نقطهای به نقطه مجاور منتقل سازد و در فواصل دورتر، کانونهای تازهای برای سرایت مرض ایجاد کند. به خصوص که مسلمین را عادت بر این جاری است که اجساد مردگان خود را در کنار همین نهرها و حوضها بشویند و به این شکل آب پاک را آلوده کنند. [10]
یکی از سیاحان به نام گوترود بل که در تابستان 1309 ق (1892 م) در تهران حضور داشت، از بی تفاوتی مردم تهران نسبت به این بیماری مینویسد: برغم تهدیدات بیماری وبا، هیچ اقدامی برای دفاع و پیشگیری فراهم نکردند، نه بیمارستانی و نه نظام امدادی تشکیل ندادند، گاریهای پر از میوههای آلوده مرتب وارد شهر میشد، زبالههای انباشته شده در خیابانها فضای شهر را مسموم و آلوده ساخته بود، وقتی ماه محرم شد مراسم عزاداری و اجتماعات مردم شدت بیشتر گرفت و سرانجام آب آلوده و میوههای آلودهتر پیامدهای ناگواری را به بار آوردند.[11] دکتر فووریه، مینویسد: قدری عقبتر از اردوی شاه، در آن طرف رودخانه دستور دادم سه چادر زدند و در نزدیکی آنها دستگاهی (بیمارستانی) شامل دواخانه و چند پرستار ترتیب دادم و یکی از اطبای جوان (ایرانی) را که تازه از مدرسه طب (دارالفنون) بیرون آمده و زیرک و عاشق کار بود، یعنی میرزا محمود، پسر میرزا کاظم معلم را به سر پرستی آنجا گذاشتم و چون تمام کارکنان این دستگاه مسلمان بودند، خیال میکردم، دیگر هیچ کس برای معاجعه به آنجا و قبول معالجات اعضای آن، اکراهی نداشته باشند، اما چنین نشد.[12]
2 – عدم اعتماد به پزشکان خارجی: شخصیتهای سیاسی و پزشکی خارجی اعم از بلژیکی، انگلیسی، ترک و روسی که در ایران حضور داشتند و مشغول خدمت بودند اگر چه درمورد مبارزه با وبا قصد خدمت داشتند، اما بنا به برخوردهای خشن و مشکوکی که از پیش به آن مرتکب شده بودند، طبیعی بود که اقدامات به ظاهر انسان دوستانه آنان مورد استقبال مردم به خصوص قشر روحانی و مذهبی قرار نگیرد. چون به آنها سوء ظن داشتند کارهای مثبتشان هم علیه اسلام و مسلمانان تجزیه و تحلیل میشد و نمیتوانستند درماجرای وبا خدمات بدهند. [13]
شاید به همین سبب بود وقتی وبا در اهواز شیوع یافت یک روحانی سید به مردم هشدار داده بود که از کمکهای دارویی که توسط نماینده شرکت تجاری هلندی توزیع میکند استفاده نکنند چرا که احتمال کشندگی آن از خود وبا بیشتر است. [14]
3 – مقاومت قشر مذهبی با قرنطینه: سال 1320 ق (1903 م) که مراکز قرنطینه در پست مرزی قصر شیرین تأسیس شد تا ورود کاروانها را کنترل و محدود کند، در این میان اعضای کاروانها واکنش متفاوت به این موضوع داشتند، کاروانهای شیعیان هندی چندان مقاومت نمیکردند چون در کشور خود با این گونه مقررات بهداشتی از سوی انگلیسیها آشنا و به آن عادت کرده بودند و کنار میآمدند. اما ایرانیها اغلب تن به قرنطینه نمیدادند. به خصوص کاروانهایی که از عراق میآمدند و به قصد تشرف به حرم امام رضا علیه السلام داشتند. [15]
وقتی خبر ورود چنین کاروانهایی در منطقه پیچید، موجب نگرانی مسئولین دولتی از جمله مأمور بلژیکی، ژوزف نائوس (رئیس پست گمرک) گردید. او از دولت ایران خواست مسافرت این کاروانها را به مشهد به تأخیر اندازد ولی موفق نشد. این کاروانها با بی توجهی به توصیههای بهداشتی، حلقه قرنطینه را شکستند و از مرز عبور کردند؛ وارد کرمانشاه شدند. در این شهر، دکتر عثمانی (ترک) خیلی تلاش کرد آنها را در قرنطینه نگه دارد ولی اعضای کاروانها این اقدام را تلاش برای ممانعت مسلمانان از انجام وظایف دینی (زیارت امام رضا) تعبیر کردند و کاروان را به سوی شهر کنگاور حرکت دادند. در این شهر نیز شبیه همین برخوردها تکرار شد و کاروان راه خود را به سوی شهر قم ادامه داد.[16] برابر همین گزارش با توجه به سوء ظن و بد بینی که معمولاً به عنصر غیر ایرانی وجود داشت طبیعی بود که در مورد مبارزه با وبا خود را ملزم به پیروی از توصیههای آنها نمیدانستند. البته این گزارش در منابع ایرانی منعکس نشده، و به همین دلیل باید در باره صحت و سقم آن بررسی بیشتری صورت گیرد.
شیوع خرافات با شیوع وبا
1 – وقتی وبا در شهر اصفهان شیوع پیدا کرد، برخی تحلیلشان این بود که وبا نشانهای از خشم خدای متعال از آنهایی است که فرزندان خود را در مدارس مسیحیان ثبت نام کردند و تربیت آنها را به مبلغان مسیحی سپردند، چون در اصفهان مسیحیان مدارس داشتند. [17] در مشهد میگفتند وبا علامت نارضایتی خداوند از استخدام ماموران بلژیکی در خدمات پستی و گمرکی است و نباید این کار انجام میگرفت. گروه سومی تحلیلشان این بود که شیوع وبا به سبب این است که برای روشنایی حرم امام رضا به جای شمع و روغن از لامپهای الکتریکی استفاده کردند. [18]
2 – سال 1322 ق (1905 م) که وبا در شهر ارومیه شایع شد، طبیعی بود که مسیحیان به توصیههای میسیونرهای آمریکایی آب مصرفی خود را میجوشاندند و بعد استفاده میکردند، اما مسلمانان هیچ اعتنایی به این امور نداشتند. همین باعث شد که تلفات مسلمانان به چهار هزار نفر رسید و از مسیحیان فقط 5 نفر مردند. فلذا در میان مردم جوک درست شده بود، میگفتند که عزرائیل از مسیحیان حمایت میکند، و گویند که بعضی مسلمانان صلیب بر در منازل خود زدند تا او را به اشتباه افکنند![19]
3 – سال 1236 ق (1821 م) هنگام شیوع وبا در شیراز، چون یهودیان و ارامنه، شاید به سبب عمل به دستورات پزشکان خود، کمتر به این بیماری گرفتار شدند، بخشی از مسلمانان خیال کردند که این به خاطر مصرف مشروبات الکلی قوی است که اینها را بیمه کرده است، فلذا به گونه حریصانه شرابخواری و مست میکردند و در خیابانهای شیراز خطاب به وبا رجز میخواندند و حریف میطلبیدند.[20]
4 – از جمله خرافات این بود که بعضی مرض وبا را با صُوَر فلکی از جمله ستاره سهیل مرتبط میدانستند، یا خیال میکردند شلیک تفنگ و تولید هر گونه صدا گوش خراش، مرض را از مردم دور میکند و بعضی دیگر وبا را نتیجه گناهان و خشم خدا بر مردم تلقی میکردند.[21]
تکرار تاریخ در کرونا
در ماجرای شیوع ویروس کرونا که از اوائل اسفند ماه 1398 کشور و مردم ایران گرفتار آن شدند و به دنبال آن حاشیههایی رخ داد و موضع گیریها و عکس العمل هایی از سوی اقشار مختلف مردم، گروهها و مسئولین انجام گرفت که هر کدام جای تحقیق و بررسی دارد. در این میان تکرار و مشابهتهای برخی ماجراها قابل تحقیق و تأمل بیشتر است و میتواند نقاط ضعف و منفی آن مورد عبرت و نقطههای مثبتش مایه الگو و سنبل قرار بگیرد. در این بخش تنها به چند مورد شاخص و مهم بسنده میشود:
عدم اعتماد و سوء ظن به بیگانگان: یکی از نقاط مشترک این است که میبینیم هم در دوره قاجار و هم در روزگار ما، حد اقل بخش چشمگیری از مردم و مسئولین نگاه منفی به کشورهای بیگانه و شخصیتهای سیاسی و حتی بهداشتی و درمانی آنها دارند و به توصیههای تخصصی و دلسوزانه و کمکهای دارو و درمانی آنها اعتنا و اعتمادی نمیکنند. با این تفاوت که از مردم دوره قاجار مشاهده نشده است که به گونه جدی کشورها و دولتها و شخصیتهای بیگانه را متهم به ایجاد و توسعه ویروس وبا و انتقال آن به کشورهای اسلامی بکنند، اما در نظام اسلامی با توجه به تنش و اختلاف چندین ساله ایران با جهان غرب، این اتهام زنی و نسبت دادنها بسیار پر رنگ و در حد اعلی دیده میشود. در این مورد بعضی دولت چین و بعضی دیگر آمریکا را مورد هدف قرار دادند و احتمال بیولوژی بودن کرونا را مطرح کردند..
عدم توجه به توصیههای پزشکی: این پدیده، درهر دو ماجرای وبا و کرونا تقریباً به حسب شدت و ضعف وجود داشت و دارد ولی در دوره قاجار جدیتر و عمیقتر بود و در هر دو مورد تا حدودی از همان «عدم اعتماد و سوء ظن» ریشه میگیرد. اما مردم دوره قاجار را هرگز نمیتوان در این خصوص سرزنش و توبیخ کرد، چرا که اغلب مدیران و مسئولان بهداشتی و درمانی آن دوره از اتباع بیگانه مانند، انگلیسی، بلژیکی، آمریکایی، روسی و غیره بودند و سابقه دشنمی، خشونت و جنایت داشتند و هر نسلی به جای آنها بود جز این نمیکرد. اما امروز به رغم این که همه مسئولان و مدیران بهداشت و درمان در نظام اسلامی از خود مردم هستند و جز خدمت هدف دیگری ندارند در ماجرای شیوع ویروس کرونا، شاهد عدم اعتنا به توصیههای مسئولان در ابعاد گوناگون و در سطح وسیع از سوی مردم شدیم. به رغم توصیه و تاکید رهبری معظم انقلاب، تعدادی از اشخاص و خواص، راه دیگری برگزیدند و سرنا سازگاری آغاز کردند.
دوقطبی سازی شفاعت و طبابت: مقابله ظاهری علم و دین که سالهاست توسط برخی از اشخاص ظاهر نگر و متحجر دامن زده میشود، متاسفانه در ماجرای کرونا نیز درسطح گستردهای به نمایش گذاشته شد، دوقطبی سازی «شفاعت» و «طبابت» و اصرار بر عدم تعطیلی حرمهای رضوی، معصومی و تاکید بر برگزاری نماز جمعهها ازآن جمله بود. از سویی مسئولین بهداشت و درمان توصیه و تاکید داشتند که دست دادن، روبوسی، معانقه، تجمع در اماکن مذهبی و غیره باید تعطیل شود در مقابل بعضی مقدسین ظاهر نگر و متعصب که متاسفانه بعضی معمم هم بودند و هستند اصرار داشتند که این امور مستحب مؤکد است و حرم شفاخانه میباشد و نباید دربشان بسته شود. همان طوری که در ماجرای وبا ی دوره قاجار، کاروانهای زیارتی، تن به قرنطینه نمیدادند و با زبان حال و قال میگفتند: زائر حسینی و حرم رضوی نیازی به این امور ندارد. در حالی که علم و دین هیچ منافات و تضادی با هم ندارند و بلکه مکمل و عین هم هستند و این تحجر، بی سوادی و کوته بینی است که تضاد توهمی و ظاهری میان آن دو ایجاد میکند.
البته، آنچه که مایه خوشحالی و افتخار دارد در هیچکدام از این دو واقعه، متولیان اصلی امور مذهبی و در رأس همه مراجع معظم تقلید و فقهای عظام موضع مثبت و کاربردی داشتند و همواره از نظر کارشناسی و تخصصی مسئولین بهداشت و درمان حمایت کردند و مردم را هم به آن توصیه نمودند و جهت حفظ جان و حراست از سلامت مردم همه اجتماعات مذهبی، نماز جمعه و جماعات و بیوت خود را تعطیل کردند..
ماجرای حکیم باشی ها و پزشکان جوان: امروز که در جریان شیوع ویروس کرونا شاهد نزاعهای زرگری و یا به تعبیر مثبتتر رقابتهای مروجان طب سنتی و به اصطلاح حامیان طب اسلامی با علوم پزشکی جدید هستیم، خیال نشود که این پدیده اخیراً و به تازگی به وجود آمده است، بلکه این قصه سر دراز دارد و شاید سابقهاش به بیش از چند قرن برسد. از آن روزی که علوم جدید پزشکی پدیدار شد، این گونه نزاعها و رقابتها نیز شروع گردید؛ لیکن در ماجرای گرفتاری وبا بیشتر بروز و ظهور پیدا میکرد. وقتی امیر کبیر مدرسه طب را زیر مجموعه «دارالفنون» به راه انداخت و پزشکان جوان مسلمان تعلیم و تربیت کرد و به جامعه ایرانی تحویل داد، مخالفت و حسادت حکیم باشی ها نیز آغاز شد. در این خصوص فقط به یک نمونه بسنده میشود که در آن، ابعاد ماجرا به وضوح گزارش شده است: وقتی در سالهای 1319 – 1320 ق (1902-1903 م) بیمارستانهایی در شهر اصفهان، یزد، کرمان، شیراز زیر نظر دارالفنون تأسیس شد، در بیمارستانهای شهرستانها … جوانان تحصیل کردهٔ ایرانی، ضمن کارآموزی، به طبابت نیز آشنا میشدند و در این رشته اطلاعات کافی به دست میآوردند به طوری که آنچه که در این زمینه به ایشان آموخته میشد در همان حدی بود که میتوانستند در مدرسه طب (دارالفنون) فرا بگیرند و به این دلیل دولت ایران برنامههای آموزشی برخی از این بیمارستانها را به رسمیت شناخت و اجازه داد به فارغ التحصیلان خود دیبلم طبابت بدهند. طبیعی است چون این مراکز توسط مسیحیان اداره میشدند، عدهای از ملأ نماها، (به اصطلاح امروزی کاسهٔ داغتر از آشها) با آن موافق نبودند، حکیم باشی های محلی نیز به علت کساد شدن بازارشان از مخالفان جدی آن محسوب میگشتند. اما این مخالفتها هرگز نتوانست دوام زیادی بیاورد به طوری که در مدتی کمتر از بیست سال همان کسانی که عدهای را به جلوی بیمارستانها و در مانگاه ها میفرستادند تا مانع از مراجعه بیماران به آنها بشوند، اینک خود برای درمان به آنجا میرفتند و کار به جایی کشید که حکیم باشی ها به هنگام عاجز ماندن از درمان بیماران خود، نظر مشورتی پزشکان تحصیل کردهٔ ایرانی (مسلملن) یا خارجی را جویا میشدند. این موجب شد که سرانجام در سال 1332 ق (1914 م) دولت بودجه مخصوصی برای بیمارستان اصفهان در نظر گرفت. [22]
دیروز این تنشها در قالب «حکیم باشی ها و پزشکان» رخ مینمود، امروز با عنوان «طب سنتی و طب جدید» یا «طب اسلامی وطب نوین» خودنمایی میکند. آنچه که روشن است این دو هرکدام واقعیتهای جامعه دیروز و امروز ما هستند؛ هر کدام در جای خود مفید و مؤثر میباشند وباید مکمل هم تلقی بشوند؛ نفی یکی و اثبات مطلق دیگری به هر دو زیان آور خواهد بود.
شیوع خرافات: شبیه نمونههایی از خرافات را که در ماجرای وبا در پیش مطرح شد، در کرونا هم، کم و بیش رخ نمایاند. در اینجا نیز بعضیها به جای این که در بیماری ویروس کرونا به طبیب حاذق و متخصص مراجعه بکنند که توصیه بزرگان دین هم همین بوده وهست، اما به مانند: لیس زدن ضریح، خلط میان شفاعت و طبابت، روی آوردند. ما شیعیان ضمن این که اعتقاد داریم امامان معصوم علیهم السلام شفیع روز قیامت هستند، در عین حال معتقدیم آنها در بیماری به پزشک مراجعه میکردند، حضرت امیرعلیه السلام وقتی سر مبارکش با ضربه شمشیر ابن ملجم شکسته شد پزشک بالای سرش آوردند، خود حضرت معصومه (س) با بیماری از دنیا رفت. حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به سبب انگور آغشته به سم به شهادت رسید. حتی در برخی نقلها هست که به پزشک ارمنی و یهودی حاذق مراجعه میکردند. چنان که فقهای عظام نیز چنین میکردند.
فراگیری و گستردگی: در ماجرای وبا، به قدری فاجعه گسترده و عمیق بود که همه اقشار مختلف مردم را گرفتار کرد، مردم مثل برگ خزان روی زمین میافتادند. در قاموس این ویروس خطرناک، فقیر و غنی، لشکری و کشوری، خان و رعیت، روحانی، مجتهد، فقیه و غیره فرقی نداشت هر کسی گرفتار میشد، به سختی و صعوبت درمان میشد؛ اغلب از دنیا رخت میبستند و به دیار ابدی میشتافتند، شخصیتهای علمی بسیاری در اثر بیماری وبا جان باختند از جمله آنها فقیه بزرگ و شخصیت اخلاقی و فلسفی، ملأ احمد نراقی بود که در سال 1245 ق در شهر کاشان با این بیماری چشم از جهان فرو بست.
در ویروس کرونا نیز شبیه همین گستردگی اتفاق افتاد و اغلب مردم آلوده شدند و البته در اثر تلاش مسئولین بهداشت و درمان و پزشکی خیلیها هم درمان شدند و سلامت خود را باز یافتند، اما تعدادی نیز از اقشار مختلف مردم، شخصیتهای حوزوی، دانشگاهی، رجال سیاسی، نظامی و اجرایی طعمه بیماری کرونا شدند و جان عزیز خود را از دست دادند؛ به ویژه شخصیت بزرگواری از تبار حوزویان پرتلاش و پژوهشگر سترگ، روحانی متواضع و دوست داشتنی و صمیمی، استاد حاج سید هادی خسرو شاهی بود که رحلت غریبانهاش همه دوستاران علم، دین، عقلانیت و اعتدال را شوکه کرد و محافل علمی جهان تشیع و تسنن را سوگوار نمود. به همین مناسبت رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام تقلید و شخصیتهای برجسته حوزوی و دانشگاهی و رجال سیاسی و اجتماعی داخل و خارج کشور طی پیامها و بیانیههایی این ثلمه و صدمه جبران ناپذیر را تسلیت گفتند.
منابع:
1 – الگود، سیریل، تاریخ پزشکی در ایران، ترجمه محسن جاویدان، تهران، اقبال، 1352 ش.
2 – ژوآنس، فووریه، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران، نشر علم، 1385 ش.
3 – فصلنامه تاریخ پزشکی، سال چهارم، شماره سیزدهم، زمستان 1391 ش.
4 – فصلنامه خرد نامه، وابسته به دانشگاه شهید بهشتی، سال چهارم، شماره 11، پاییز 1392 ش،
5- فلور، ویلم، سلامت مردم در ایران قاجار، ترجمه دکتر ایرج نبی پور، مرکز پژوهشهای سلامت خلیج فارس، 1386 ش.
منبع مقاله: هادی نامه، ارج نامه علمی و فرهنگی به مناسبت چهلم استاد سید هادی خسروشاهی، به کوشش رسول جعفریان. فروردین 1399.
ارجاعات:
[1]. دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، ج 15، 23116.
[2]. فلور، ویلم، سلامت مردم در ایران قاجار، ص 17 – 16.
[3]. سیریل، الگود، تاریخ پزشکی ایران، ص 737 – 738.
[4]. فصلنامه تاریخ پزشکی، سال چهارم، شماره سیزدهم، زمستان 1391 ش، ص 14.
[5]. فصلنامه خرد نامه، وابسته به دانشگاه شهید بهشتی، سال چهارم، شماره 11، پاییز 1392 ش، ص 2.
[6]. همان، ص 17 – 18.
[7]. همان، ص 3.
[8]. همان، ص 3.
[9]. همان، 6.
[10]. ژوآنس، فووریه، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران، نشر علم، 1385 ش، ص 289.
[11]. فصلنامه تاریخ پزشکی، ص 27.
[12]. ژوآنس، فووریه، ص 288.
[13]. فصلنامه خرد نامه (دانشگاه شهید بهشتی) سال چهارم، شماره 11 (1392)، ص 9 – 8. «مقاله همه گیری وبا در ایران در سال 1904 از آر.ام. بورل، ترجمه فریده فرزی و زهرا نظر زاده».
[14]. همان، ص 20.
[15]. همان، ص 8- 7.
[16]. همان، ص 8.
[17]. همان، ص 17.
[18]. همان، ص 15.
[19]. فلور، ویلم، ص 20.
[20]. فصلنامه تاریخ پزشکی، ص 31 – 32.
[21]. فلور، ویلم، ص 19.
[22]. فلور، ویلم، ص 766.