جامعه مدرسین حوزه علمیه قم؛ دوره جدید ثبات، تداوم عصر گذار
از سال ۱۳۵۸ که دو تشکل حوزوی جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز تهران و حزب نیمهحوزوی جمهوری اسلامی وارد عرصه سیاست شدند و حکومت را در دست گرفتند ولی نقد دولت تنها کارکرد جامعه مدرسین نبود. آنها که از بدو شکلگیری جلسات خود در ابتدای دهه چهل، ایده اصلاح حوزه را در سر داشتند، اکنون نظام سیاسی کشور را نیز همگام با خود میدیدند.
تشکیلات روحانیت را برخی تنها حزب واقعی تاریخ ایران نام نهادهاند. این سخن البته خالی از اغراق نیست، اما این را نیز نمیتوان انکار کرد که بخشی از کارکردهای مهم یک حزب در تشکیلات روحانیت به ویژه در دو قرن اخیر وجود داشته و تقویت شده است. روحانیت شیعه در قرن گذشته چندین بار تلاش کرده که حزب سیاسی تشکیل دهد. نخستین تجربهها را روحانیون ایرانی و عراقی در حوزههای علمیه نجف و کربلا و کاظمین تجربه کردند. آنگاه که در برابر اشغال سرزمین عراق از سوی بریتانیاییها در سالهای پس از جنگ جهانی اول، روی به تأسیس برخی احزاب مخفی سیاسی آوردند تا مقاومت علیه اشغالگران را سازماندهی کنند. این تجربه بعدها در جریان مبارزه با استبداد بعثیها در قالب حزب الدعوه ابعاد گستردهتری گرفت. حزب الدعوه در سالهای پس از سقوط صدام به عنوان یکی از احزاب حاکم بر عراق نقش مهمی در سیاستهای خکومت فعلی عراق داشته است.
در ایران نیز روحانیت شیعه سرنوشت مشابهی داشت و از تجارب عراقیها و ایرانیان مقیم عراق کم و بیش آموخت. البته حوزه علمیه قم نقطه تمایز دیگری با حوزه نجف داشت که بسترهای شکلگیری کارکرد حزبی را در آن بیش از نجف تقویت میکرد. حوزه قم دوره جدید خود را مدیون تلاش مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی میداند. حائری یزدی شاگرد مکتب میرزای شیرازی است و همچون استادش به مسئله تبلیغ و اعزام طلاب به شهرها و روستاها اهمیت میداد. نهادینه شدن فرهنگ تبلیغ در دوره آیتالله بروجردی ثمر داد و قارههای دیگر نیز مورد توجه روحانیون شیعه قرار گرفتند.
نخستین کارکرد حزبی روحانیت در جریان مقابله علمای قم با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی از حالت بالقوه به فعلیت رسید و قدرت خود را نظام حاکم نشان داد. امام خمینی مرجعیت دینی و سیاسی خود را با هوشمندی و فرصتشناسی کمنظیری تثبیت کرد. پس از آن بود که شاگردان امام خمینی تصمیم گرفتند جلساتی برای تبادل نظر و موضعگیری پیرامون مسائل سیاسی تشکیل دهند. فکر بنا نهادن یک تشکیلات حوزوی برای چنین کارکردهایی از همان دوره پیگیری شد. البته فضای بسته سیاسی کشور سبب شد که سالها طول بکشد تا این جلسات به حالت یک تشکیلات منسجم و سازمانیافته برسد. به تدریج در تهران نیز گروهی از روحانیون به فکر فعالیت مشابه افتادند.
آنچه روحانیون شیعه حوزههای قم و نجف را به سمت فعالیت حزبی و سیاسی سوق داد، دو پدیده دیرپای «استبداد» و «استعمار» بود. در واقع، آنها در واکنش به عملکرد حکومتهای وقت به فکر مقابله از طریق انسجام حزبی و تشکیلاتی افتادند. اما روحانیت شیعه مقیم ایران، تجربه متفاوت دیگری را هم تجربه کرد. انقلابی که آنها در پیروزی آن نقش کلیدی داشتند به پیروزی رسید و اعضای تشکلهای زیرزمینی و مخفی روحانیون ایرانی به حاکمان جدید تبدیل شدند.
از سال ۱۳۵۸ که دو تشکل حوزوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران و حزب نیمهحوزوی جمهوری اسلامی وارد عرصه سیاست شدند و حکومت را در دست گرفتند، فقط یکی دو سال طول کشید که حکومت به طور یکدست در اختیار آنان باشد. اختلافات درباره مبانی فقهی حکومتداری، مدت کوتاهی پس از یکدست شدن حکومت در خرداد ۱۳۶۰، آغاز شد و جامعه روحانیت مبارز را در میانه دهه شصت دچار انشقاق و انشعاب بزرگ کرد. اما جامعه مدرسین که پرچمدار مخالفت با دولت وقت بود، دچار انشعاب نشد. شاید به این دلیل که خود را یک تشکل و حزب سیاسی نمیدانست و اصالت حوزوی خود را حفظ کرده بود.
نقد دولت تنها کارکرد جامعه مدرسین نبود. آنها که از بدو شکلگیری جلسات خود در ابتدای دهه چهل، ایده اصلاح حوزه را در سر داشتند، اکنون که نظام سیاسی کشور را نیز همگام با خود میدیدند، رؤیای اصلاح در حوزه را جامه قانونی پوشاندند و به تدریج به عالیترین نهاد قانونی ادارهکننده حوزههای علمیه کشور بدل شدند.
اکنون دیگر جامعه مدرسین از یک تشکیلات مبارز به یک تشکیلات حاکم بدل شده است. حوزه علمیه قم را تحت نظارت خود گرفته و برخی از اعضای قدیمی خود را در قامت یک مرجع تقلید به مؤمنین معرفی کرده است. از همین رو جامعه مدرسین را نمیتوان حزب سیاسی نامید و دانست، هرچند شاید برخی کارکردهای حزب را از خود بروز دهد.
مهمترین نکتهای که باید در تاریخ جامعه مدرسین جستجو کرد، تطور این گروه حوزوی است که نمادی از سیر روحانیت شیعه و گذار آن به سوی دنیای جدید است. گذار از دوره تلاش برای براندازی یک حکومت غیردینی و مخالفت پاییندستی با مراجع غیرسیاسی به دوره تلاش برای اداره حکومت و حوزه علمیه و ظهور در قامت یک تشکل مرجع.
جامعه مدرسین بحرانهای طاقتفرسایی را از سر گذرانده و تطور و تحول یافته است. این تشکل هرچند یک حزب تمام است، ولی خود را در چارچوب محدودیتهای حزبی محدود نکرده و انعطافپذیری زیادی در برابر چالشها به دست آورده است. در اوج جدالها در دوره احمدینژاد، دو جناح موافق و مخالف احمدینژاد در این تشکل فعال بودند و مواضع خود را بیپروا بیان میکردند. در انتخابات ۱۳۸۸ حامیان احمدینژاد توانستند غلبه نسبی پیدا کنند، اما در انتخابات ۱۳۸۴ و ۱۳۹۲ موافقان طیف احمدینژاد در اقلیت قرار گرفتند. اگر جامعه مدرسین یک حزب سیاسی بود، در اثر این چالشها و شکافها دچار انشعاب شده بود. همانگونه که همفکر پایتختنشیناش جامعه روحانیت در نخستین سالهای فعالیتش دچار انشعاب جدی و تضعیف شد.
اگر رئیس کنونی جامعه مدرسین از احتمال تجزیه و انشعاب در این نهاد قدرتمند سخن میگوید، این سخن بیشتر به یک هشدار و اطلاعرسانی میماند تا اعلام شود که اقلیت نزدیک به طیف احمدینژاد ۸۴ بیش از پیش از گفتمان غالب جامعه مدرسین دور شده است. اکنون با مواضع اخیر سران جامعه مدرسین، موقعیت جریان پیشکسوت مخالف احمدینژاد تقویت شده و دوره ثبات در جامعه مدرسین بار دیگر رجعت کرده است؛ ثباتی که میتواند جامعه مدرسین را در راهبری حوزه علمیه به سمت تکامل و دوری از هیجانهای سیاسی یاری کند. جامعه مدرسین دوره جدید ثبات را آغاز کرده تا روحانیت را در گذار به دنیای جدید همراهی کند.
منبع: مهرنامه
از سال ۱۳۵۸ که دو تشکل حوزوی جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز تهران و حزب نیمهحوزوی جمهوری اسلامی وارد عرصه سیاست شدند و حکومت را در دست گرفتند ولی نقد دولت تنها کارکرد جامعه مدرسین نبود. آنها که از بدو شکلگیری جلسات خود در ابتدای دهه چهل، ایده اصلاح حوزه را در سر داشتند، اکنون نظام سیاسی کشور را نیز همگام با خود میدیدند.علی اشرف فتحی