دردهای شبانه
محمدرضا کدیور
روز نخست بر ضریح لیس زدند، آن گاه که دنبال پیشگیری بودند نسخه روغن بنفشه تجویز کردند، افاقه نکرد و داروی امام کاظم تولید کردند و فروختند تا بالاخره به تبلیغ ادرار اشتران رسیدند. دیگر روز از گنجه این سوداگران چه آید: الله اعلم! بر نگارنده بسی دشوار است که اینان را نماد دینداری تلقی کند. اما روشن است که در غیاب خرد و اندیشهورزی آنها توانستهاند این گونه اسب مراد برانند و از عدهای سواری بگیرند.
آلبرکامو در رمان طاعون از مردمی میگوید که در ابتدای شیوع طاعون دست به دامان کشیش و کلیسا آویختند، پس از چندی که ناامید شدند عده کثیری از آنها دل بریدند. کامو اشاره میکند آنها نیایش و دعا را کنار گذاشتند و به سمت خرافه و پیش گویی های نوستر آداموس رفتند، درست همانند کسانی که ردپای شیوع کرونا را در فلان کتاب که چهل سال قبل نوشته شده و فلان کارتن که بیست سال قبل ساخته شده میجستند. هر لحظه به شکلی بت عیار برآمد…
نقل است که در ابتدای انقلاب تعداد امامزادگان کشور حدود ۵ هزار مورد بود و امروز با گذشت تنها چهار دهه این عدد به ۱۵ هزار رسیده است. تا تقاضا باشد عرضه نیز هست!
ماجرای مفقود شدنِ گوهر عقلانیت به این حلقه ختم نمیشود، گعدهای دیگر نیز بر گرد یک سلبریتی مبتذل میایستند و تعداد دنبال کنندگان او را به بیش از ۴ میلیون نفر میرسانند. کسانی که به احتمال زیاد، دست به استهزاء دسته اول هم میزنند! و این در حالی است که بزرگان حوزه اندیشه در تلگرام را نهایتاً ۷۰ هزار نفر دنبال میکنند.
همانطور که پیوند دادن دسته اول با دینداری سخت است، پیوند دادن دسته دوم به تجدّد نیز غیر قابل قبول است.
چه بسا که صاحب این قلم را با برچسب “مرفّه بی درد”، به چشم فرو بستن از وضعیت اقتصادی مردم متهم سازند و بر او بتازند که در این وانفسای رنجِ فقر و بیکاری، انتظارِ اندیشه ورزی ناشی از نشستن بر برج عاج است. نگارنده نیک واقف است که امروز چنان عرصه تنگ شده است که خیل کثیری از مردم برای امرار معاش خود چشم انتظار اعطای وام ۶۵ دلاری دولت هستند، اما سؤال این است که همین وضعیت بحرانی معلول همان توقف آگاهی و کاستن از فروغ عقلانیت نیست؟
شاید برخی هم خوشبینانه تصور میکنند نسبت افراد حاضر در آن دو گروه به کل جمعیت کشور کم است، ممکن است چنین باشد اما بوقها، شیپورها و بلندگوهای آنها جای را بر دیگر صداها تنگ کرده است.
اینکه حاکمیت، دانشگاهها، رسانهها، اندیشمندان، فعالان فرهنگی و … کدام یک و هر کدام به چه میزان در ایجاد این کسوف تاریخی سهم دارند موضوعی نیست که بتوان از آن گذشت، لیکن پر واضح است که عبور از این وضعیت نیاز به عزم ملی، دلسوزی، جانفشانی، آینده نگری و برنامه ریزی بلند مدت دارد و در صورت تداوم غفلت و بی تفاوتی، وخامت حال افزون میگردد. تا خورشید خِرد و عقلانیت بر این مرز و بوم طلوع نکند، پاشنه بر همین در خواهد چرخید.
امروز آثار این بلیّه آشکار است اما فغان و بیداد زآن روز که این دو گروه در فقدان اقتدار مشروع یک حکومت مرکزی رو در روی هم قرار گیرند.
* در حال نگارش این متن بودم که خبر رسید پیرسوک در شیراز بدلیل مشکلات مالی تعطیل شد. موسسه فرهنگی، هنری پیرسوک در شیراز در دوره ۴۴ ماه فعالیت خود با مدیریت نیما تقوی، به طور متوسط هر هفته دو نشست خوانش و نقد و بررسی شعر و داستان برگزار کرد و افزون بر آن نیز به برگزاری نمایشگاههای تجسمی، برگزاری کارگاههای داستاننویسی، آموزش فلسفه و نقاشی، اکران فیلمهای برتر سینمای اروپا و جهان، انتشار ۵ عنوان کتاب و اجرای برنامههای هنری مانند موسیقی، شعرخوانی و نشستهای فرهنگی همت گماشته بود. آفتاب آمد دلیل آفتاب…