امان از شرائط حسّاس کنونی!
«شرائط حسّاس کنونی» امّا، منافع دیگری هم داشت. در این شرائط می شد هزار تخلّف کرد؛ در حالی که کسی را نه یارای استیضاح است و نه – العیاذ بالله – سوال! «قول شرف» متّهمی، پیر فرهیخته هفتاد ساله را هم فریب می داد.
برخی واژه ها در طول زمان، دستخوش تغییرات معنائی می شوند. «شرائط حسّاس» هم یکی از آن هاست. در ابتدای انقلاب و کمی پس از آن که جنگ تحمیلی آغاز شد، شرائط حسّاس حقیقتا وجود داشت. مردم نیز آن را درک می کردند. مقتضای این شرائط، این بود که سهمیه نفت را با یکدیگر قسمت کرده و گرسنگی همسایه را برنتابند. شنیده ایم وصف حال فرماندهان و کارمندانی را که اگر حقوقشان بیش از مخارجشان بود، آن را به دولت باز می گرداندند تا صرف مخارج سایر کارمندان شود. در جبهه هم که شرائط، مشخّص بود. اگر نبود تقسیم بندی غذاهای اندک و گرسنگی کشیدن های فرماندهان و رزمندگان و صرفه جوئی آن ها از آرپی جی گرفته تا بند کفش، معلوم نبود این کشور باز هم به شمایل همان گربه سابق می ماند و دست یا پائی از آن به یغما نمی رفت. این ها که می گویم نه اینکه مردم، همه این گونه بودند؛ چرا که از آن سو هم دیده ایم و شنیده ایم وصف بزرگانی را که از همین «شرائط حسّاس»، حسن! سوء استفاده را کرده و پورسانت ها به جیب زدند و اختلاس ها کردند، که شاید اگر نکرده بودند هم جنگ بر مردم، آن چنان سخت نمی گذشت و هم شاید امکانات بیشتر، موجب خاتمه ی زودتر آن می شد؛ امّا هر چه بود، به خاطر این اعمالشان تحسین نمی شدند.
با خاتمه جنگ امّا، «شرائط حسّاس» خاتمه نیافت. باز هم عدّه ای از جوانی و مال خویش گذشتند و در پس ساختن خرابی های جنگ برآمدند و عدّه ای هم از جوانی و مال دیگران! گذشتند و با آن، خرابه های زندگی خود را آباد نمودند. باز هم یکی می ساخت و یکی فرو می ریخت. اشکالی هم نداشت. در همه کشورها و حتّی جوامع اسلامی این چنین بود. نسل دزد و مختلس را که نمی شد از جا کَند. مهم این بود که سازنده، تحسین می شد و خراب کننده، تقبیح. تلاش عملی و لااقل زبانیِ همگان هم بر این بود که اوّلی را بر صدر نشانند و دومی را بر قعر. شرائط، حسّاس بود، امّا هنوز بدخیم نشده بود.
دولت اصلاحات که آمد، جامعه سیاست زده ایران، واژه دیگری را به خود دید که تا به حال هم دست بردار این مردم نیست: «شرائط حسّاس کنونی!» این واژه، اگرچه تنها یک پیشوند «کنونی»، بیش از واژه پیشین داشت امّا تفاوت های شگرفی را در اعتقادات و اعمال بسیاری به وجود آورد. پیش از آن، شرائط حسّاس، اقتضای آن می کرد که سازندگی سرعت گرفته و خلافکار زودتر مجازات شود. به لطف این پیشوند امّا، شرائط جور دیگری شد. تخلّف دیگر جرم نبود که هیچ، به مقتضای این «شرائط حسّاس کنونی»، تحسین هم می شد. تا پیش از آن، اگر کسی، بدون دادگاه و محاکمه، قصد جان کسی را می کرد، مجازات می شد. شرائط حسّاس کنونی امّا چنان کرد که کسی، بی پروا، اسلحه بر شقیقه عضو شورای شهر و منتخب مردم بگذارد و بعد هم، زود از زندان آزاد شود تا مبادا از دروس دانشگاهی که به تازگی قبول شده است بازماند! حمله به کوی دانشگاه و مصدوم و ناقص کردن دانشجویان، پیش از آن، مجازات قصاص داشت که «و لکم فی القصاص حیاۀ»؛ امّا حسّاسیّت شرائط کنونی، تنها سربازی را به جرم انهدام «ریش تراش»، بیست هزار تومان جریمه کرد تا حمله کنندگان، «قصاص» نشده، به «حیات» خویش ادامه دهند!
«شرائط حسّاس کنونی»، مراجع تقلید را هم بی نصیب نگذاشت. توهین به یکی، «علی حدّ الشرک بالله» بود؛ ولی تجمّع و شکستن شیشه های منزل دیگری، «غلیان احساسات دینی عدّه ای از جوانان» نام می گرفت. سال 88 که آمد، همین «احساسات پاک عدّه ای از جوانان»، خطیب متخلّق نماز جمعه قم را از صرافت اقامه جمعه انداخت. غلیان دیگر، سفارت انگلیس را اشغال کرد و رابطه مان را با آن ها قطع؛ سنگی که عقلاء قوم، هنوز توان در آوردنش از چاه را نیافته اند.
«شرائط حسّاس کنونی»، چندی بعد، فیس بوک را هم بست. یوتیوپ را فیلتر کرد و توئیتر را مسدود. خلاصه کنم، از ده سایت پرمخاطب رده بندی الکسا، تنها یاهو و گوگل را برایمان گذاشت که البتّه دومی هم گاهی بر اثر همین غلیان ها، از دستمان می رود.
این شرائط، کاری کرد که منتقد قدیمی حجاب و پوشش بازیگران و برهم زننده اکران «آدم برفی»، با همان ها که روزگاری، لاابالی شان می خواند، «رسوائی» خویش را علم کرد و کسی هم دم برنیاورد.
«شرائط حسّاس کنونی» امّا، منافع دیگری هم داشت. در این شرائط می شد هزار تخلّف کرد؛ در حالی که کسی را نه یارای استیضاح است و نه – العیاذ بالله – سوال! «قول شرف» متّهمی، پیر فرهیخته هفتاد ساله را هم فریب می داد. می شد از مدیریت نداشتن پیامبران الهی سخن گفت، بی آن که کسی کفن پوش شود. در اعجاز هزاره سوم همین بس بود که رئیس جمهوری که روزی امام زمان، دعاگوی انتخاب وی بود، بزرگ ترین خطر پس از زمان آدم نام می گرفت! داشتن گرین کارت، گاهی نماد تعلّق به غرب و شبهه فتنه گری با چمدان پر از پول را داشت و در پاره ای موارد، موجب استفاده از تجربیّات مفید غرب! حاصل جمع بزرگترین اختلاس تاریخ و فسادهای بیمه و صندوق تأمین اجتماعی هم پاک ترین دولت تاریخ را تشکیل می داد!
بگذریم. خداوند هیچ جنبنده ای را گرفتار «شرائط حسّاس کنونی» نکند. آمّین!
«شرائط حسّاس کنونی» امّا، منافع دیگری هم داشت. در این شرائط می شد هزار تخلّف کرد؛ در حالی که کسی را نه یارای استیضاح است و نه – العیاذ بالله – سوال! «قول شرف» متّهمی، پیر فرهیخته هفتاد ساله را هم فریب می داد.مصطفی درّی
جناب آقای دری نویسنده ی توانمند ،مقاله ی بی نظیرتان قابل تحسین است و چه زیبا گفته اید که خداوندا ما را گرفتار “شرایط حساس کنونی ” نکن.آمین…
ما هیچ گاه نفهمیده ایم کی از “شرایط حساس کنونی” بیرون خواهیم رفت! هر بار که سر بلند کرده ایم چیزی بخواهیم گفته اند:هیییییییییییس…در شرایط حساس کنونی به صلاح نیست!مگر نمی بینی “دشمن” پشت مرزهاست؟مگر نمی بینی ” بحران” داریم؟مگر نمی بینی “جنگ” داریم؟و ما هر بار سرمان را انداخته ایم پایین و اندیشیده ایم:پس کی خواسته هایمان را بخواهیم؟! وقتی شرایط کنونی حساس نباشد؟!آقای دری، خواندن یادداشت هایی از این دست، در شرایط حساس کنونی، غنیمتی ست که بابت خواندنش باید از شما سپاسگزار باشیم.
سلام-مطلب فوق بسیار دقیق و منصفانه بود و شواهد تاریخ نیز خود مهر تایید بران است . در پایان مانیز امین میگوییم.
منظورتون از شرایط حساس و غلیانات همون اقدامات خود جوشه؟
آقای دری عزیز.امید که قلم روان و منصفانه ی شما زنگ بیدار باشی برای همه ی ما باشد.به هر چه دعای خیر است در این «شرایط حساس کنونی«،آمین
باز هم یک یادداشت خواندنی دیگر را از جناب اقای دری شاهد بودیم و باز هم نکات فراوانی که در آن یادآوری شد. از دین آنلاین تقاضا می کنم ترتیبی فراهم کند تا در فواصل زمانی نزدیک تر، از یادداشت های ایشان استفاده کرده و در صورت امکان، زمانی برای گفتگوی آنلاین با ایشان نیز در نظر گرفته شود. لطفا مسئولان سایت پاسخگو باشند. در ضمن، در صورت امکان، آدرس مطالب دیگر ایشان را نیز بگذارید.
سلام.مطلب بسیار جالبی بود.امیدوارم هر جه زودتر از شرایط حساس کنونی خارج شویم.امین.
آقای دری! الان شما دچار شرائط حساس کنونی نشدید که این یادداشت را نوشتید؟!
بسیار عالی.لذت بردم
به قلم شیوا و فکر عالی شما احسنت می گویم
امیدوارم باب شدن گفتگو درباره این مسایل به شفاف شدن محیط سیاسی جامعه کمک کند و راه سواستفاده نا اهلان را ببندد
Mr Dorri,I read your article with interest and towards the end I noticed that I was smiling …. but then I sat back and thought what these all mean …and I felt sorry for my innocent countrymen and women who had to go through all these, just to let a minority to satisfy their immoral/unethical desires Hope .. this sorrow will end soon
اگر بپذیریم که :(عالم کسی است که می داند آنچه را دیگران نمی دانند و روشنفکر کسی است که می داند و می گوید آنچه را عالمان می دانند و نمی گویند ) پس سلام و خیر مقدم به شما عالم روشنفکر عزیز
situation will remain critical as long as power exist