انشعابی در کار نبود
در مسأله ریاست جمهوری اصل بر اعلام شاخصههاست. اما اگر احساس شد که ضرورت دارد راه را نبندیم و لو به صورت غیرمستقیم از کسی حمایت صورت بگیرد. در نتیجه حتی در دوره اخیر تصمیم بر این بود که معرفی آقای ولایتی به صورت موضع جامعه صورت نگیرد. بلکه در همین اندازه که روی سایت جامعه این مطلب گذاشته شود که چنین جلسهای تشکیل شد و اکثر اعضا نظرشان به آقای ولایتی بود
امیرحسین اصفهانی
آیتالله سید محمد غروی از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است. این روحانی 63 ساله از سال 1341 تحصیل دروس دینی را در تهران آغاز کرد و در سال 1348 به قم آمد. وی سالهها در دروس خارج حضرات آیات عظام گلپایگانی، شیخ جواد تبریزی، سید محمد روحانی و وحید خراسانی شرکت کرده است. علاوه بر تدریس دروس عالی حوزوی، مدیریت گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و مؤسسه امام خمینی را نیز به عهده دارد. آقای غروی همچنین عضو شورای عالی سیاستگذاری حوزه علمیه قم است.
سابقه آشنایی شما با جامعه مدرسین به کجا باز میگردد؟
تا جایی که در خاطرم هست، پیش از انقلاب اطلاع داشتیم که مجموعهای هستند که همفکرند و در ارتباط با مسائل انقلاب با هم اطلاعیه میدهند. اجمالاً این را میدانستیم اما وقتی که برای ادامه تحصیل به قم آمدیم، پس از فوت مرحوم آیتالله حکیم، که فکر میکنم سال 48 بود، اطلاعیهای که برای مرجعیت امام داده شد و 12 نفر از این آقایان امضا کرده بودند، ما بیشتر با این آقایان آشنا شدیم و این آشنایی ادامه داشت تا نزدیک انقلاب و سال 56 که حضرات به مناسبتهای مختلف اطلاعیه میدادند. البته گاهی اوقات تعداد کسانی که امضا میکردند بیشتر بود و گاهی محدودتر بودند. تا اینکه پس از سال 56 به دنبال فوت یا به یک معنی شهادت حاج آقا مصطفی پیروزی نهضت پیش آمد. بیشتر آشنایی ما با جامعه مدرسین قبل از انقلاب و پس از انقلاب عمدتاً از طریق همان اطلاعیهها بود. البته در عین حال با بعضی از اعضای جامعه مدرسین هم ارتباط داشتیم. ابوالزوجه ما مرحوم آیتالله شاهآبادی از اعضای برجسته جامعه در آن زمان بودند و معمولاً بیشتر اطلاعیههای جامعه را ایشان هم امضا میکردند و با این واسطه شناخت اجمالی نسبت به جامعه داشتیم تا اینکه انقلاب پیروز شد و همان زمان هم اطلاعیههای مختلفی از این حضرات در مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی صادر میشد.
خود شما چه شد که عضو جامعه شدید؟
وقتی انقلاب پیروز شد جامعه مدرسین تشکل منسجمتری پیدا کرد خصوصاً با نقشی که در شرایط مختلف ایفا کرده بود، چه غیرقانونی اعلام کردن حکومت شاه و حضور در صحنه مبارزه با شاه و چه پس از انقلاب با عزل برخی از مراجع. این عملکرد به ما این احساس را میداد که این مجموعه در راستای اهداف مراجع هستند خصوصاً در راستای نظرات حضرت امام که عملاً در رأس مراجع قرار گرفته بود. در نتیجه ما عملاً مثل گروهی از سایر طلاب اهمیت و اعتماد خاصی برای جامعه مدرسین و اطلاعیهها و مواضع آن قائل بودیم. از طرف دیگر با توجه به سوابقی که خود ما در حوزه داشتیم، جامعه مدرسین نیز به ما توجه داشت و در پارهای موارد نقش نمایندگی حضرات در برخی امور را بر عهده داشتیم. مثلاً یادم نمیرود که در یکی از سالگردهای شهید مطهری قرار بود کنگره سنگینی در تهران برگزار شود و به همین خاطر از نهادهای مختلف نماینده خواسته بودند. اتفاقاً از جامعه مدرسین هم نماینده خواسته بودند. آن موقع بنده و اگر اشتباه نکنم یکی دیگر از دوستان به عنوان نماینده جامعه در چند جلسهای که برگزار شد شرکت میکردیم. امام تأکید داشتند بر اینکه طلاب باید ارتباط و پیوند بیشتری با جامعه داشته باشند و الاّ در مسیر دیگری قرار میگیرند. حضرت امام در پیامشان به روحانیت اشاره کرده بودند که به تعبیر بنده جامعه مدرسین هم طلاب را به بازی بگیرد. به دنبال این مسأله بود که یادم هست مرحوم آیتالله مشکینی نامهای برای امام نوشتند و تشکر کردند. به دنبال آن ستادی برای پیگیری مطالبات امام در سال 68 به وجود آمد که این ستاد متشکل از تعدادی از اعضای جامعه مدرسین بود که گمان میکنم آیات یزدی، مؤمن، آذری و شاید آقای ابطحی کاشانی بودند به علاوه، تعدادی از فضلا را هم عضو آن ستاد کرده بودند که بنده بودم، حجتالاسلام والمسلمین مصباحی مقدم که الآن در تهران نماینده هستند و یکی دیگر از دوستان، به دنبال آن همایشی تشکیل شد و به دنبال آن مجمع نمایندگان طلاب و فضلا شکل گرفت. ما جزو هیأت رئیسه مجمع طلاب و فضلا بودیم و با جامعه ارتباط داشتیم و مسائل را با جامعه مطرح میکردیم چون در هر حال اساسنامه آن مجمع باید به تصویب جامعه میرسید. جلسه دیگری در روزهای جمعه در کتابخانه مدرسه فیضیه تشکیل میشد و لوایح و طرحهایی که در مجلس میخواست مطرح شود در آن جلسات بررسی میشد. در آن جلسه برخی اعضای جامعه مانند حضرات آیات مؤمن قمی، ربانی املشی، احمدی میانجی، یزدی، طاهری خرمآبادی و برخی از نمایندگان مجلس حضور داشتند. این جلسات مدتی ادامه پیدا کرد تا پس از فوت امام جلسه به یک معنا خود به خود تعطیل شد. در آن جلسه درباره موضوعات مختلف بحث و گاهی مباحث فقهی خوبی مطرح میشد. مثلاً یکی از مباحثی که مطرح شد این بود که آیا در قضاوت، اجتهاد قاضی شرط هست یا نه؟ آیتالله موسوی بفرویی معتقد بودند که اجتهاد شرط نیست. مثل همان نظری که برخی از فقهای پیشین داشتند. به هر حال ما از پیش از انقلاب با جامعه مدرسین آشنایی داشتیم و پس از انقلاب با توجه به حضور مستمر در مسائل فکری و سیاسی و اینکه برای ما مسجل شده بود این مجموعه در مسیر امام حرکت میکنند مقبول ما بودند و نظر و مواضعشان برای ما در مسائلی که محل تردید بود حجت تلقی میشد و در مقابل هم شناخت اعضا نسبت به ما بالا رفته بود و با مجموعه ارتباط داشتیم. جامعه مدرسین با توجه به اینکه لازم است اعضای خود را ترمیم کند هر چند سال یکبار نسبت به دعوت افراد جدید به جامعه اقدام میکند. برای این کار جامعه کمیسیونی تشکیل میدهد و افرادی را پیشنهاد میکند و بررسیهای لازم به عمل میآید. این مسأله در صحن عمومی جامعه مطرح میشود و اگر حداقل 14 نفر رأی مثبت به یک نفر بدهند، از او برای عضویت در جامعه دعوت به عمل میآید. سال 1376 بود که من به جامعه وارد شدم و به یاد دارم آیتالله راستی (حفظه الله) و آیتالله شرعی و یکی دیگر از آقایان به منزل ما آمدند و رسماً برای حضور در جامعه دعوت کردند و گفتند که شما عضو جامعه شدید و ما هم از آن به بعد در جامعه حضور پیدا کردیم.
اعضای جدید براساس چه شاخصههایی انتخاب میشوند؟
جامعه مدرسین عنوان مدرسین را دارد؛ بنابراین کسانی را به عنوان عضویت جامعه شناسایی میکنند که دست کم از مدرسین سطوح عالیه حوزه باشند. به علاوه افراد خوشنامی باشند و بافکر امام و انقلاب سازگار بوده و در آن مسیر قدم بردارند. انحرافی به چپ و راست نداشته و از تعادل برخوردار باشند. براساس همین معیارها چند سال یکبار کمیسیونی تشکیل میشود و افراد را رصد میکنند و گزارش میدهند. پس از آن نتیجه این جلسات در صحن عمومی مطرح و درباره آنها رأیگیری میشود. الآن هم همین روند اجرا میشود. اتفاقاً چندی پیش کمیسیونی شکل گرفت و کار کردند و فهرستی را داشتند و درباره آنها کار کردند. فقط در جلسات اخیر جامعه تعداد به رسمیت نرسید و افراد منتخب مطرح نشدند و بعد هم که به ماه رمضان برخورد کرد و جامعه در این ماه تعطیل شد.
با توجه به حضور جنابعالی در شورای عالی حوزه، جامعه چه برنامههای خاصی برای رشد علمی طلاب دارد؟
جامعه مدرسین یک مجموعه است. این مجموعه مدیریت حوزه را بر عهده ندارد. تشکیلاتی است که هم مسائل کلان و کلی حوزه و نیز مسائل کلی نظام را رصد میکند و متناسب با آن، گاهی مسائلی مطرح میشود و متناسب با آنها به افرادی تذکر داده میشود که مسائل پیگیری شود و الاّ مسائل علمی حوزه در مرحله اول به شورای عالی حوزه مربوط میشود. شورای عالی هم به این صورت بوده است که کمیسیونی تشکیل میشد و افرادی که برای شورای عالی مناسب هستند میتوانند مورد تأیید مراجع هم قرار بگیرند، پیشنهاد میشوند و پس از رأی آوردن در جامعه و پس از تأیید مراجع و رهبری به عنوان اعضای شورای عالی حوزه انتخاب میشوند. این شورا عملاً 3 نقش عمده را ایفا میکند؛ اول سیاستهای کلان حوزه را ارائه میدهد، دوم برنامههای کلی آموزشی حوزه را تصویب میکند و سوم نظارت بر کار و برنامههای مدیریت و مسائل مالی، طبعاً مدیر حوزه را هم شورای عالی حوزه نصب میکند. البته در هر دوره اگر ابهاماتی وجود داشته باشد از مسؤولان ذیربط سؤال میشود ولی خود جامعه مداخلهای در تصمیمات شورای عالی و مدیریت حوزه ندارد.
نقش مجمع نمایندگان طلاب در این میان چیست؟
وقتی مجمع نمایندگان طلاب و فضلا در قم به دنبال فرمایش حضرت امام پدید آمد، من به خوبی به یاد میآورم چون خود ما اساسنامه را در خدمت حضرات آقایان فاکر، حسینی بوشهری و دوستان دیگر که در هیأت رئیسه بودیم تهیه کردیم و قبل از آن خودمان در ستاد بودیم. این مجمع شکل گرفت که خود طلاب با نمایندهها ارتباط داشته باشند و نمایندهها هم تشکلی داشته باشند و طرحهایی که در ارتباط با حوزه و مسائل مرتبط با روحانیت است به جامعه منتقل شود. من فراموش نمیکنم که همان موقع پیشنهاد این بود که بعضی از اعضای جامعه به صورت متناوب در جلسات مجمع شرکت کنند. آن اوایل من چون خودم هم در هیأت رئیسه و هم نماینده تهران بودم به خوبی یادم هست که برخی از حضرات اعضای جامعه، خودشان در جلسات شرکت میکردند. در حقیقت این ساختار برای این است که مجمع نمایندگان پل ارتباطی بین خیل کثیر طلاب با جامعه مدرسین باشد.
بنابراین جامعه با واسطه مجمع نمایندگان طلاب و فضلا با بدنه حوزه و از طریق شورای عالی بر مدیریت حوزه نظارت دارد.
بله، مجمع نمایندگان و شورای عالی ارتباط ارگانیکی با جامعه مدرسین دارند.
ارتباط جامعه مدرسین با مؤسسات حوزوی خصوصاً با مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی چگونه است؟
وقتی ما حوزه را مطرح میکنیم در حوزه مؤسسات اقماری هم وجود دارد که خیلی از آنها کاملاً مستقل است. این تشکیلات براساس ضرورتهایی به وجود آمدهاند و نقش بعضی هم بسیار خوب و مثبت بوده است ولی عملاً نه زیرپوشش شورای عالی هستند و نه زیر پوشش مدیریت حوزه قرار میگیرند. فقط متناسب با وضعیت خودشان گاهی ارتباطی برقرار میکنند و ارتباط ارگانیک بین جامعه و مؤسسات وجود ندارد. فلذا ارتباط خاصی بین جامعه مدرسین و مؤسسه آقای مصباح وجود ندارد. البته ایشان از اعضای جامعه مدرسین بودهاند که چند سالی است در جلسات جامعه شرکت نمیکنند.
چرا شرکت نمیکنند؟
خود ایشان میفرمودند وضع حالی من ایجاب نمیکند و واقعاً هم وضع حالی ایشان ایجاب نمیکند که در جلسات شرکت داشته باشند. آقایان هم احترام خاصی برای ایشان قائل هستند و در عین حال اختلاف سلیقه هم وجود دارد.
ارتباط جامعه مدرسین با سایر نهادهای حوزوی مثل جامعه روحانیت مبارز تهران چگونه است؟
جامعه روحانیت مبارز حساب دیگری دارد. جامعه روحانیت مبارز یک تشکل روحانی است که پیش از انقلاب پدید آمد. من یادم میآید که وضعیتشان اینچنین بود. در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی این عنوان وجود نداشت. علما در سطوح مختلف اطلاعیه داشتند. مثلاً در سطح اول مثل حضرات آیات مرحوم آقای خوانساری، آقاشیخ محمدتقی آملی و آقامیرزا احمد آشتیانی و آقا شیخ محمدرضا تنکابنی که جزو اعلام چهارگانه تهران بودند. 2 طبقه دیگر هم وجود داشتند که گاهی با هم اطلاعیه داشتند. حدود سال 56 و 57 کم کم این احساس پیدا شد که گویا همه روحانیت مبارز پا به پای انقلاب قدم بر نمیدارند. اینطور شد که عنوان روحانیت مبارز مطرح شد و بعضی به این وجه تسمیه توجه ندارند. این تشکل از مجموعهای از روحانیون و علما و اهل منبر تشکیل شده و پس از انقلاب هم این گروه شکل گرفت. ارتباط جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز به صورت ارگانیک، منظم و تعریف شده نیست. بلکه در پارهای موارد که همسویی هست، مثلاً در مواردی هیأت رئیسه جامعتین با هم جلسه داشتند یا کمیسیون سیاسی جامعه مدرسین و کمیته سیاسی آنجا جلساتی داشتند یا گاهی اوقات در بعضی جلسات تعدادی از آقایان دو طرف شرکت میکردند. ولی در عین حال اختلاف سلیقههایی وجود دارد. مثلاً جامعه روحانیت مبارز تهران دوست دارد در انتخابات مجلس کاندیدا معرفی کند ولی جامعه مدرسین اینگونه نیست. یا مثلاً در رابطه با خبرگان کار هماهنگی لااقل در دوره اخیر صورت گرفت.
این همسویی را تا چه اندازه به نفع کشور میدانید؟
وحدت هر چقدر بیشتر و گستردهتر باشد بین نیروهای وفادار به نظام میتواند نتیجه بخشتر باشد.
بعضی معتقدند جامعه مدرسین را میتوان یک حزب سیاسی دانست. آیا میتوانید این سخن را بپذیرید؟
نه. اگر ما مفهوم حزب را بدانیم چنین حرفی را نمیگوییم. حزب چیست؟ تشکلی برای به دست گرفتن قدرت؛ این طور نیست و اینکه یک تشکل سیاسی به معنای منفی آن هم باشد که در نظرشان هدف وسیله را توجیه کند باز هم چنین نیست. حقیقت این است که جامعه تشکلی است که آنچه برایش مهم است اسلام است و در رابطه با اسلام هم نظام اسلامی مهم است و معتقد است باید به چنین نظام اسلامی کمک کرد و نگذاشت به انحراف کشیده شود. البته طبعاً به معنای درست، سیاسی هم هست یعنی اعضا براساس مبانی دینی و حجت شرعی در بعضی موارد که احساس وظیفه میکنند وارد مسائل میشوند بر همین اساس حضرات مسائل کلی کشور را رصد میکنند و در بعضی موارد بنا به اقتضا تذکراتی داده میشود؛ گاهی به مجلس گاهی به ریاست جمهوری یا مسؤولان ذیربط، گاهی نظراتشان را به صورت اطلاعیه مطرح میکنند و گاهی دعوتهایی به عمل میآید. ولی هدف تثبیت خود جامعه نیست بلکه مسأله نفع نظام است. به همین دلیل گاهی بعضی افراد همین که حمایت جامعه را میگیرند به دنبال کار خودشان میروند و این طور نیست که مانند یک حزب بازخواست و سینجین شوند.
فکر نمیکنید همین مسأله که پاسخگو نیستند دلیلی باشد بر اینکه نباید کسی به عنوان نماینده جامعه مثلاً در انتخابات ریاست جمهوری معرفی شود؟
مسأله ریاست جمهوری جداست و حساب دیگری دارد. در جاهایی که جامعه اولاً و بالذات تشخیص میدهد که حضور پیدا کند در مسأله خبرگان است. تلاش بر این است که کسانی به عنوان خبرگان معرفی شوند که از نظر فکری سالم باشند و فضل کافی داشته باشند، این مسائل را رصد میکند و از کاندیدهایش هم حمایت میکند. در رابطه با مجلس اینگونه نیست و شاخصهای اصلی را مطرح میکند. البته در انتخابات مجلس فقط برای قم نماینده معرفی یا حمایت میشود آن هم به دلیل درخواستهای مردمی و درخواستهایی که از سوی تشکلهای حامی نظام و انقلاب و رهبری صورت میگیرد. در این مورد هم معمولاً از افرادی هم که حمایت میشود چه به عنوان کاندیدا و چه به عنوان حمایت، اینگونه نیست که به صورت منظم از آنها گزارش کار بخواهند. البته گاهی تذکراتی مطرح بوده است که شما چرا موضعگیری مناسب را نداشتید ولی به صورت آنچه که در احزاب صورت میپذیرد، نبوده است.
در مجلس خبرگان آیا جامعه بعداً پیگیر عملکرد نمایندگان میشوند؟
نه. آن هم به این صورت نیست و نمایندگان باید خودشان عمل کنند. گاهی اوقات البته تذکراتی داده میشود ولی من یادم نمیآید که حتی یک جلسه از نمایندگان خبرگان دعوت و از آنها گزارش خواسته شود. البته تعدادی از اعضای جامعه در خبرگان هستند و مجموعه خبرگان به صورتی است که همدیگر را تکمیل میکنند.
نقشآفرینی جامعه مدرسین در انتخابات ریاست جمهوری چگونه است؟
در مسأله ریاست جمهوری اصل بر اعلام شاخصههاست. اما اگر احساس شد که ضرورت دارد راه را نبندیم و لو به صورت غیرمستقیم از کسی حمایت صورت بگیرد. در نتیجه حتی در دوره اخیر تصمیم بر این بود که معرفی آقای ولایتی به صورت موضع جامعه صورت نگیرد. بلکه در همین اندازه که روی سایت جامعه این مطلب گذاشته شود که چنین جلسهای تشکیل شد و اکثر اعضا نظرشان به آقای ولایتی بود، یا اگر تماسهایی با جامعه گرفته شد که البته تماسهای مکرّری از طرف علمای کشور گرفته میشد و بعضی هم با خودم تماس میگرفتند، بنا شد این مسأله اعلام شود، البته در این میان مسائلی هم پیش آمد که بنا شد آقای یزدی موضعگیری کند. به هر حال در مسأله ریاست جمهوری هم اصل بر عدم اعلام کاندیدا و عدم حمایت از فرد خاصی است.
در دوره قبلی هم همین بحث به جدّ مطرح بود ولی مثل این دوه آقای یزدی نامه دادند. نامههای آقای یزدی براساس تصمیم شخصی خودشان است یا تصمیم مجموع اعضای جامعه؟
لااقل چیزی که در این بار اتفاق افتاد بنا بر این بود که اطلاعیه داده نشود و حتی بعضی از آقایان معتقد بودند هیچ کس مصاحبه هم نکند و فقط در حد گزارش همین جلسه که نظر اکثریت اعضا معطوف به آقای ولایتی بوده است کفایت شود و اطلاعیه رسمی نباشد. متأسفانه در جریان انتخابات اخیر بعضی از دوستان ما کمی تکروی کردند و مسائلی را که مربوط به داخل جامعه بود و لااقل کمی محل بحث بود در بیرون از جامعه مطرح کردند. در حالی که مشخص شده بود که نظر اکثریت چیست، بعضی از اعضای جامعه که با برخی مؤسسات دیگر حوزوی ارتباط داشتند مصاحبههایی کردند و روی نظر خودشان که فردی غیر از آقای ولایتی بود کار کردند و کار خوبی هم نکردند. دیگران هم این را گرفتند و رویش مانور دادند. از جمله اظهار نظر این آقایان به صورت پلاکارد در جلسهای که آقای ولایتی به قم آمده بود روی دست گرفته شد و این خیلی بد شد، اینطور بود که آقای یزدی لازم دید در 2 مرحله روشنگری کند و انتظار هم چنین بود، به عبارتی اکثریتی نظر روی یک فرد داشتند و شما حرفهایی در ارتباط با خود جلسه احیاناً دارید. شما باید در جلسه بعدی حاضر شوید و نظرتان را مطرح کنید. حالا یا میتوانید دیگران را قانع کنید یا دیگران میتوانند شما را قانع کنند ولی اینکه به این صورت در این مسأله ورود پیدا کند قابل دفاع نبود.
پس مصاحبه آقای یزدی و این که گفتند احتمال انشعاب در جامعه بود، به همین مناسبت صورت گرفت؟
اگر یادتان باشد من خودم مصاحبه کردم و این تعبیر را نپسندیدم. البته اختلاف هست و حتی پیش از اینکه در جامعه باشم، خبر داشتم که اختلاف هست و مثلاً یک طرف مرحوم آیتالله خاتمی است و یک طرف مرحوم آیتالله فاضل و دیگران هستند. یک طرف مثل حضرات آیات آقا سید جعفر کریمی و آقای محفوظی و مسعودی و یک طرف هم دیگران. این اختلافات در هر مجموعه حوزوی و غیرحوزوی وجود دارد و من معتقد به این بخش از تعبیر آقای یزدی که اختلاف تا مرز تجزیه پیش رفت، نیستم و معتقدم این تلقی خود ایشان است. چون تجزیهای در کار نبود و احتمالش هم داده نمیشد. حتی بینی و بینالله من اختلاف سلیقه با آن سه چهار نفر دارم. در خود جامعه هم اختلاف نظر جدی با این آقایان داریم زیرا این آقایان طرفدار جاهایی هستند که ما آنها را تند میدانیم و تعارف هم نداریم. ولی در عین اینکه اختلاف نظر دارم آنها را هم میشناسم و میدانم آدمهای متدیّنی هستند و قطعاً چنین انگیزهای برای تجزیه جامعه در این آقایان نبوده است. به علاوه بزرگان جامعه که مرکز ثقل جامعه هستند نیز مانع چنین امری بوده و هستند و اگر روزی چنین اتفاقی بخواهد بیفتد باید از سوی کسانی باشد که جایگاه خاصی در جامعه داشته باشند مثل آقای یزدی، طاهری خرمآبادی، مقتدایی یا آقای مؤمن، به فرض هم که این آقایان بخواهند انشعاب کنند به هیچ وجه نمیتوانند تشکلی در جایگاه جامعه مدرسین بسازند. در نتیجه من تعبیر تجزیه را به هیچ وجه نپذیرفتم و همان موقع هم مصاحبه کردم و این را گفتم و آقای یزدی هم هیچ واکنشی نشان ندادند. به نظر من حتی مصلحت خود جامعه هم نبود که چنین حرفهایی مطرح شود.
ارتباط جامعه مدرسین با مراجع به چه شکل است؟
جامعه از ابتدا مورد توجه حضرات مراجع بوده است و آقایان اعضای جامعه هم مراجع را، خصوصاً مراجع رده اول را صاحبان حوزه میدانند. طبیعتاً هر از چند گاهی خدمت مراجع میرسند و مطالب ردّ و بدل میشود. مثلاً چندی پیش خدمت حضرت آیتالله صافی و حضرت آیتالله مکارم رسیدیم و گمانم هست که خدمت حضرت آیتالله وحید خراسانی هم رسیدیم. کما اینکه خدمت مقام معظم رهبری هم هر چند سال یکبار میرسیم. البته در عین حال خود جامعه تعدادی افراد را دارد که اگر مطلبی پیش بیاید، این افراد نقش پل ارتباطی را ایفا میکنند. به عنوان مثال بنده ارتباطی قوی هم با حضرت آیتالله وحید خراسانی و هم با حضرت آیتالله صافی گلپایگانی دارم. اگر مطلبی باید خدمت آقایان برده شود توسط بنده و مثلاً آقای شبزندهدار خدمت آقای وحید یا حضرت آیتالله صافی میبرم. یا مثلاً حضرت آیتالله میرمحمدی خدمت حضرت آیتالله شبیری میرسند و مطالب را منتقل میکنند. البته باید بیشتر روی این مسأله کار شود چون ما گاهی مسائل را رها میکنیم.
(نقل از مهرنامه، شماره 30)
در مسأله ریاست جمهوری اصل بر اعلام شاخصههاست. اما اگر احساس شد که ضرورت دارد راه را نبندیم و لو به صورت غیرمستقیم از کسی حمایت صورت بگیرد. در نتیجه حتی در دوره اخیر تصمیم بر این بود که معرفی آقای ولایتی به صورت موضع جامعه صورت نگیرد. بلکه در همین اندازه که روی سایت جامعه این مطلب گذاشته شود که چنین جلسهای تشکیل شد و اکثر اعضا نظرشان به آقای ولایتی بودگفتوگوی مهرنامه با آیتالله غروی عضو جامعه مدرسین و شورای عالی حوزه علمیه قم